حل بحران بيکاري در عصر امام مهدي
مشکل بيکاري از بلاهاي اجتماعي است و بطور آشکار و تأسفباري در سراسر جهان بصورت گوناگوني گسترش يافته است و از مشکلات پيچيده اي است که بسياري از مردم از آن رنج مي برند و آمار آن بصورت دهشتباري در حال افزايش است.
اين مشکل اجتماعي آثار و ره آورد وخامت باري در جامعه بر جاي مي گذارد. در دامان خود هزاران ضد ارزش و رذيلت اخلاقي و انحراف عقيدتي و عقده هاي رواني مي پرورد و جناياتي چون سرقت، غارت و تجاوز را به ارمغان مي آورد.
بيکاري باعث مي شود که بسياري براي وقت گذراني به کوچه و بازار و رستورانها روي آورند و به ناموس مردم نگاه کنند و به ياوه گويي و متلک پراني و... به دختران و زنان بپردازند و عمر خويش را در کارهاي بي ثمر و زيانبار همچون: غيبت، تهمت تراشي، پرده دري و... تلف نمايند.
با اينکه اسلام، سستي و تن پروري و بيکارگي را سخت نکوهيده مي داند و همگان را به کار و تلاش و نشاط و تحرک فرامي خواند، بدبختانه اين آفت در کشورهاي اسلامي نيز آشکار است. و عامل آن نيز چيزي جز مقررات ضد اسلامي حاکم بر اين کشورها نيست. مقرراتي که آزادي مردم را در جلوه ها و ابعاد گوناگون سرکوب مي کند و جز با شرايط سخت و مالياتهاي سنگين و قيد و بندهاي اسارتبار، اجازه ي کار و تجارت و... به مردم نمي دهد.
در برخي از کشورها و در قلمرو برخي دولتها به فرد تنها هنگامي اجازه ي کار داده مي شود که از نظر نژاد و مليت با آنان هماهنگ باشد چنانکه گويي فردي که از نظر نژاد و مليت از آنان نيست، نه انسان است و نه از حق حيات و کار و معيشت
[ صفحه 758]
برخوردار است.
در برخي کشورها، به فرد، تنها پس از پايان خدمت نظام و يا رسيدن به مرحله ي خاصي از عمر، اجازه ي کار مي دهند... به هر حال عوامل بيکاري و اسباب آن بسيار است و ما در اينجا نمي خواهيم اين بحث را بصورت گسترده بياوريم.
... اما در عصر حاکميت امام مهدي عليه السلام بحران بيکاري در همه ي چهره ها و ميدانها حل مي گردد و اين آفت ويرانگر، براي هميشه از جامعه رخت برمي بندد، چرا که آن اصلاحگر بزرگ و با کفايت، اين آفت اجتماعي را از بيخ و بن ريشه کن مي سازد و اسباب و عوامل آن را نابود مي کند.
از اين رو در عصر ظهور، آزادي در کار، مسافرت، تجارت، نوآوري، ابداع و امکانات، به همه ي مردم ارزاني مي گردد. و ميدان کار و تلاش و ابتکار براي همه ي استعدادها فراهم مي شود، مالياتها الغاء مي گردد و ملاکها، معيارها و مقررات تبعيض نژادي بکلي باطل اعلان مي شود، چرا که اسلام، گرايشهاي نژادي و طبقاتي را به شدت رد مي کند و تمامي مردم را از نظر حقوق و آزادي، برابر مي شناسد. درست همانگونه که اميرمؤمنان عليه السلام در حکومت عادلانه ي خويش در دستورالعمل جاودانه اي به مالک اشتر مرقوم داشت که:
«... الناس صنفان: اما أخ لک في الدين او نظير لک في الخلق.» [1] .
يعني: هان اي مالک! مردم دو گروهند: يا در دين با تو برادرند و يا در آفرينش با تو برابر.
و بر اين اساس است که تمامي طبقات مردم در عصر ظهور در اوج نشاط و تلاش و رفاه و غنا زندگي مي کنند. و به برکت حکومت امام مهدي عليه السلام بحران بيکاري و فقر محو مي گردد و ره آورد شوم و ويرانگر آن نيز از جامعه زدوده مي شود.
[ صفحه 759]
پاورقي
[1] نهج البلاغه، نامه ي 53.