بازگشت

جهان معاصر


با الهام از فراز حکيمانه و مشهور «تعرف الاشياء باضداها» ممکن است براي درک و دريافت پرتويي از درخشندگي و شکوفايي عصر ظهور و زيبايي و شيريني زندگي در حاکميت آن اصلاحگر بزرگ جهاني، نظري گذرا به اوضاع غمباري بيافکنيم که اينک در آن زندگي مي کنيم.

به جامعه اي که اينکه در آن زندگي مي کنيم و ناملايمات و رنجهايي که زندگي را تيره و تار ساخته است، بنگريد! فشارهايي که لذت و شيريني و طراوت زندگي را از فرد و جامعه گرفته و آنان را به انواع محروميتها نشانده است. يکي دچار آفت فقر است و ديگر به نداشتن مسکن و سرپناه گرفتار است. يکي از بيکاري و نداشتن



[ صفحه 730]



مکاني براي کسب و کار و تجارت رنج مي برد و ديگري از فقدان درآمد کافي که خود و خانواده اش را اداره کند و پولي که با آن نيازهاي پزشکي و درماني خويش و افراد تحت تکفل خود را فراهم آورد.

مشکلات زندگي، همه جا را فرا گرفته است و بحرانهاي ويرانگر و پياپي، راه نجات و اميد را براي مردم مسدود ساخته است.

از سويي، آزادي مسکن و محل زندگي، آزادي سفر و تجارت، آزادي کار و اقامت، آزادي بيان و قلم و اظهار نظر مردم، سلب شده و از ديگر سو، امنيت و آرامش از ابعاد گوناگون زندگي انسان معاصر رخت بر بسته است. انسان نسبت به جان و مال و خاندانش احساس امنيت خاطر نمي کند. و مرد ناتوان، از زورمندان و زورگويي آنان مي هراسند. ثروتمندان و صاحبان امکانات با زيردستان و محرومان به شيوه ي ديکتاتوري رفتار مي کنند و کينه ها و عقده هاي رواني بصورت وحشتناکي گسترش يافته است.

فقر و محروميت و گرسنگي در جهان معاصر بيداد مي کند و بيشتر انسانها بويژه کودکان جهان با اين بلاي بزرگ اجتماعي و انواع بيماريهاي ناشي از سوء تغذيه دست به گريبانند. و سرانجام مردم و محروميتها و کاهش شديد امکانات زندگيشان بنگر و به از دست رفتن کرامت و ارزش انسان در جهان معاصر.

به رنجها، مصيبتها مشکلات، زندانهاي لبريز از ميليونها انسان آفت زده و دربند و به جنگهاي ويرانگر و هستي سوزي که بشريت را به کام خود مي کشد و او را در هم مي نوردد و پاره پاره مي کند و مي سوزاند و نابود مي سازد و خاکسترش را به باد مي دهد.

پس از اين نظر گذرا به جهان معاصر و رنج و پريشاني انسان، اينک براي شناخت عصر ظهور، بايد همه ي جلوه هاي زندگي معاصر و مظاهر حيات انسان را صد در صد دگرگون ساخت و آنگاه به تماشاي آن نشست، چرا که پس از قيام جهاني امام عصر عليه السلام در روزگار حاکميت آن عدالت گستر راستين، فقر و نياز از جامعه ي بشري رخت برمي بندد



[ صفحه 731]



و آفت محروميت از ميان مي رود، عقده هاي رواني مردم حل و زدوده مي شود و حزن و اندوه به سرور و شادماني تبديل مي گردد.

جهنم زندگي، جاي خود را به بهشت نيکبختي و سعادت مي دهد و پژمردگيها و افسردگيها جاي خود را به طراوت و نشاط مي سپارد و امن و امان در همه ي ابعاد زندگي جهان گستر مي شود. فرشته ي عدالت بر سر بشريت سايه مي افکند و ظلم و ستم يکسره نابود مي گردد.

ديگر نه ظالمي خواهي ديد و نه مظلوم و ستمديده اي، آرمانها و آروزهاي مسلمانان آگاه و پرواپيشه تحقق مي يابد و کره ي زمين، مهد صلح و آزادي مي گردد و اسلام در سراسر گيتي، دلها و جانها را نورباران مي نمايد و همه ي ساکنان زمين، آگاهانه و مخلصانه بر يکتايي خدا و رسالت پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم و امامت اميرمؤمنان عليه السلام گواهي مي دهند.

آري! اينها پرتويي از برکات نهضت آسماني امام عصر عليه السلام و قيام اصلاحگرانه ي آن حضرت و دستاوردها و گامهاي اصلاحي و طرحهاي عمراني و فرهنگ پرارج و پياده شدن مقررات عدالت آفرين و انسانساز خدا، به دست باکفايت اوست.

احاطه ي کامل به دستاورد درخشان حکومت امام مهدي عليه السلام و آگاهي از برکات آن بصورت شايسته و بايسته آسان نيست؛ چرا که مفاسد و مصائب، رنجها و ضد ارزشها و انحرافاتي که پيش از ظهور آن حضرت در جامعه ها گسترش مي يابد همچون ستارگان آسمان بي شمار است.

لازم به يادآوري است که بيشتر اين انحرافات و آفتها و تباهيها، ثمره ي شوم قوانين ظالمانه اي است که از مغز زمامداران و هيأتهاي حاکمه ي بيدادگر ترواش يافته و چکيده ي افکار و تمايلات آنهاست. و اين قوانين است که آزادي و کرامت را از بشريت سلب نموده و امواج جهل و فقر، محروميت و مصائب، گناهان و جرائم، فجايع و مشکلات و ديگر صحنه هاي شرارت و شقاوت را در جامعه ي بزرگ جهاني پديد آورده و آنها را گسترش داده است.



[ صفحه 732]



زيبنده است در اين مورد، اين نکته ي اساسي را از ياد نبريم که صدها روايت رسيده از پيامبر و امامان اهل بيت عليهم السلام که بصورت متواتر در کتابهاي شيعه و سني موجود است همه بر اين واقعيت تصريح مي کند که امام مهدي عليه السلام با قيام جهاني و جاودانه اش زمين و زمان را - پس از آنکه پيش از ظهورش از ستم و بيداد لبريز گرديد - از عدالت و دادگري سرشار مي سازد. اين شمار بسيار از روايات، بر دو اصل پاي مي فشارد:

1- نخست بر اين اصل، پاي مي فشارد که امام مهدي عليه السلام زمين را لبريز از عدالت و قسط مي سازد.

2- ديگر اينکه اين تحول مطلوب، پس از لبريز شدن جهان از ستم و بيداد صورت مي گيرد.

ممکن است بگوييم اصل دوم، علت اصل اول است، بعبارت روشنتر: امام مهدي عليه السلام هنگامي ظهور خواهد کرد که زمين از انواع ستم و بيداد لبريز گردد. زمامداران به ملتها ستم کنند و توانمندان به مردم ناتوان. مردان جامعه به زنان و فرزندان خويش ظلم روا دارند و زنان و فرزندان به همسران و پدران خويشتن.

همسايه با همسايه براساس بيدادگري عمل کند و آشنا با آشنا و بيگانه با بيگانه....

کار به جايي برسد که امواج ستم و بيداد، بيوه زنان، يتيمان، ضعيفان و پايمال شدگان تا حيوانات را نيز دربرگيرد و در روي زمين جز دو طيف و دو طبقه ي «ستمکار» و «ستم پذير» نماند.

فراتر و سياهتر از آن، ظلم و ستم چنان بيداد کند که به جور خالص تبديل گردد، به گونه اي که بيگناه به ستم کشته شود و آنگاه گريه بر کشته شدن مظلوم و تشييع پيکرش نيز براي خاندانش از سوي ستمکاران ممنوع اعلام گردد.

در روزگار ما از اينگونه ستمها در برخي کشورها بر انسانها رفته و مي رود. برخي رژيمهاي استبدادي، بيگناهان را مي کشند و آنگاه هنگامي که خانواده ي قرباني براي تحويل گرفتن پيکر مقتول مراجعه مي نمايد پس از بررسي جنازه و شمارش جاي



[ صفحه 733]



گلوله ها، پول فشنگهايي را که ظالمانه خرج آن بينوا کرده اند همه را بصورت چندين و چند برابر از بازماندگانش دريافت مي دارند و بعد پيکر قرباني را تحويل مي دهند يا ثروت و دارايي مخالفان را تجاوزکارانه و ظالمانه مصادره مي نمايند بي آنکه به صاحبش امکان دهند يک کلمه حرف بزند يا جايي لب به شکوه و ناله گشوده و به احدي درد خود را باز گويد.

اين رنجها و فشارها و فجايع و ميليونها نمونه ي از آن گونه بيدادگريها، همان چيزهايي است که جامعه ها و تمدنها را براي يک انفجار عظيم و غير قابل مهار بر ضد استبداد و استعمار آماده مي سازد. و هنگامي که اصلاحگر بزرگ و با کفايت و پرواپيشه اي براي هدايت و رهبري شايسته اين امواج اعتراضات و نارضايتيها و قيامها بپاخيزد در آن شرايط است که ميليونها انسان ستمديده از او پيروي مي کنند و با همه ي وجود او و راه و رسم رهايي بخش و ستم سوز او را تأييد مي نمايند و همه ي توان خويش را در ياري او بکار مي گيرند و تا مرز مرگ پرافتخار در کنار او و آرمانهاي والايش مقاومت مي کنند چرا که از شرايط ظالمانه و غمباري که بر آنان حاکم است و جانشان را به لبشان رسانيده، بيزارند و از بانيان و پديدآورندگان و متوليان آن که استبداد و استعمار باشند، سخت متنفرند و مرگ را بر آن زندگي ترجيح مي دهند.

اين روند فاجعه بار است که مقدمه و زمينه اي براي نهضت نجات بخش امام مهدي عليه السلام و قيام جهاني او - براي گسترش عدل و داد در کران تا کران گيتي و زدودن آثار نکبت بار ستم و بيداد - مي گردد.

اين بدان مفهوم نخواهد بود که مسلمانان در انجام رسالت اجتماعي خويش سستي و کوتاهي ورزند و دست از اصلاح امور و تدبير شئون و تلاش و تحرک بردارند و براي هدايت مردم و مبارزه با ظلم و انحراف، نه سخني بگويند و نه مطلبي بنويسند و نه کاري مفيد انجام دهند. و بدان پندار باشند که اصلاح امور و مبارزه با ظلم و جور، ظهور آن اصلاحگر بزرگ جهاني را به تأخير مي افکند... هرگز! چرا که اين پندار نابجاست و هدايت مردم و پيکار و مبارزه با ستم و انحراف کاري



[ صفحه 734]



لازم و براي هر توحيدگرايي به عنوان امر به معروف و نهي از منکر واجب است... و باعث تأخير ظهور نيز نخواهد بود. از اينرو ما مسئول به انجام رسالت و عمل به وظايف سرنوشت ساز خويش هستيم و نمي توانيم با اين پندارها و بهانه ها، مسئوليتهاي فردي و خانواگي و اجتماعي خويش را وانهيم و مسئول تأخير و يا عدم تأخير امور نيستيم.

بازگشت به بحث:

پس از اين مقدمه کوتاه، اينک به بحث خويش در مورد طرحها و برنامه هاي اصلاحي و ره آوردهاي شکوهبار و وصف ناپذير حکومت امام مهدي عليه السلام در عصر ظهور بر مي گرديم.

زندگي انسانها داراي ابعاد گوناگون مظاهر مختلف و جلوه هاي متنوعي است. و ممکن است پيش از ظهور آن اصلاحگر بزرگ آسماني، تباهي و فساد و انحراف و ارتجاع، در تمامي اين ابعاد و جلوه ها و مظاهر زندگي گسترش يابد؛ به همين جهت است که آن اصلاحگر بزرگ جهاني به منظور سازندگي و برازندگي و اصلاح همه ي ابعاد زندگي جامعه ها و تمدنها، در گسترده ترين شکل و محتوا، دست به طرح و برنامه ريزي و تدبير امور و تنظيم شئون همه جانبه مي زند که ره آورد شکوهبار و وصف ناپذيري خواهد داشت.

از انبوه روايات رسيده، اين واقعيت دريافت مي گردد که در پرتو قيام و حکومت عادلانه ي او دگرگوني عظيم و تغيير ژرف و گسترده اي در سراسر گيتي و در کران تا کران جامعه ها رخ مي دهد و چهره و محتواي زندگي در همه ميدانها و جلوه ها بصورت شکوهمندي تغيير مي يابد و چهره و جلوه و محتواي ديگري به خود



[ صفحه 735]



مي گيرد.

در بحث آينده، برخي از ابعاد زندگي و شکوفايي و درخشندگي آن در عصر حاکميت آن اصلاحگر آسماني را، بصورت فشرده از نظر مي گذرانيم.