بازگشت

ادامه عمليات در تهران


جاسوس روسي، پس از افشاندن بذر اختلاف و جنايت و انجام اين شگردهاي شيطاني، بعنوان سفير روس به تهران رفت و با قدرت و امکانات و ميدان عمل آماده اي با بهره وري از فرصت، جديتر از گذشته به ادامه عمليات ابليسي خويش همت گماشت.

در تهران از دوستان خويش، جاسوسان جديدي تربيت کرد و با امکانات گسترده ي خويش، وجدان و عقيده ي آنان را خريد و آنان خود را در اختيار او و در گرو اشاره و دستور او قرار داند که از جمله ي آنان «حسين علي»، معروف به «بهاء» و «ميرزا يحيي» معروف به «صبح ازل» بودند که اين دو برادر، نقش ويرانگري بر ضد اسلام و جامعه ي اسلامي و در اجراي نقشه ي اين جاسوس پليد استعمار، داشتند.

«علي محمد» دو ماه در بوشهر ماند و از آنجا راهي شيراز گرديد و از روستايي که عبور کرد، خود را نايب خاص امام عصر عليه السلام جا زد اما هنگامي که به شيراز رسيد، ادعا کرد که: صاحب الزمان است و برخي فرومايه هايي که به مبدأ و معاد پايبند نيستند به دورش حلقه زدند.

هنگامي که علماي شيراز از ورود آن شيطان رانده شده آگاه شدند برخي از افراد آگاه و مورد اعتماد خويش را براي تحقيق از واقعيت جريان، به محفل «علي محمد» فرستادند و آنان توانستند با اظهار مهر و دوستي و تعظيم به او، اعتمادش را جلب کنند و پس از آن مراحل بود که «علي محمد» عقايد سخيف و خرافات و بافته هاي رسواي خويش را براي آنان آشکار ساخت و به صراحت خود را امام مهدي عليه السلام جا زد و آنان نيز بافته هاي آن عنصر منحرف و گمراه را به علماي شيراز انتقال دادند.

اينجا بود که علماي شيراز بر ضد او بپاخاستند و بستگان و خاندانش نيز بر او شوريدند و او را از منزل بيرون راندند و او را دستگير و به محکمه سپردند.



[ صفحه 576]



پس از محاکمه اي سريع، او را به زندان و شلاق محکوم ساختند و پس از مدتي آزاد گرديد و از شيراز به اصفهان رفت.

جاسوس روس با ورود «علي محمد» به اصفهان نامه اي به استاندار آنجا نوشت و از او خواست که آن عنصر پليد را احترام نمايد و امنيت او را تضمين کند، اما در همان روزها استاندار از دنيا رفت و امام ساختگي و دروغين، دستگير و تحت نظر به تهران فرستاده شد.

جاسوس روسي، به دوستان و همکارانش دستور داد که در ميان مردم سروصدا و بلوا برانگيزند که: «هان اي مردم! چه نشسته ايد که امام مهدي دستگير شد...» حکومت وقت «علي محمد» را بوسيله ي مأموران خويش به قزوين گسيل داشت و از آنجا به «تبريز» و «ماکو»، فرستاد اما جاسوس روس و دوستانش به هياهو و تاخت و تاز خويش ادامه دادند و خبر دستگيري «علي محمد» را در شهرها پخش ساخته بودند با فرياد و هياهو بر ضد حکومت وقت به شورش وادار کردند.

سرانجام شاه «علي محمد» را احضار کرد و دستور محاکمه ي او را با حضور علما و فقها صادر کرد. دادگاه تشکيل شد و بحث و گفتگو در نهايت به توبه ي «علي محمد» بدست علما منجر شد و او از گناه خويش طلب مغفرت کرد.

جاسوس روس، از روند کار هراسان شد و ترسيد که نقشه ي شيطاني اش فاش گردد به همين جهت براي مخفي ساختن توطئه ي پليد روس، راه را براي نابودي امام دروغين هموار ساخت و براي کشته شدن او از هيچ کاري فروگذار نکرد. درست در همين روزها بود که شاه کشته شد و ناصرالدين شاه که به قدرت رسيد دستور به دار آويخته شدن «علي محمد» را صادر کرد و او اعدام گرديد.



[ صفحه 577]