مذاکرات و تلاشهاي ديپلماتيک
سفياني با دريافت گزارش رسيدن نيروي حق و آمدن اصلاحگر بزرگ عصرها و نسلها، امام مهدي عليه السلام از عراق به شام و فلسطين، خود را با همه ي قدرت و امکانات آماده رويارويي و ديدار مي کند و بنا به روايتي از امام باقر عليه السلام مي گويد:
«اخرجوا الي ابن عمي!»
يعني: عموزاده ام را نزد من بياوريد. [1] .
پس از آنکه روياروي هم قرار مي گيرند و امام مهدي عليه السلام سفياني را براي گفتگو به حضور مي پذيرد و آن گفتگو به بيعت سفياني با حضرت مهدي و با ايمان به او و حرکت عظيم و عميق و آسماني او مي انجامد، سفياني از قرارگاه حضرت مهدي عليه السلام بسوي سپاه خويش باز مي گردد که سران سپاهش مي پرسند: «ما صنعت؟» چه کردي؟
[ صفحه 549]
پاسخ مي دهد: «من در برابر منطق پولادين و موضع بحق حضرت مهدي عليه السلام، اسلام او را پذيرفتم و به راه و رسم او گردن نهادم و با او دست بيعت دادم و از گذشته ي سياه خويش، ندامت کردم.»
سران سپاه او مي گويند: «زشت باد رأي تو! در شرايطي که خليفه اي بلامانع و پراقتدار بسوي امام مهدي عليه السلام رفتي، اينک بر خط اطاعت او گردن نهاده، بازگشته اي؟»
پاورقي
[1] به اعتبار اينکه از نسل بنواميه است و آنان خود را پسرعموهاي بني هاشم مي پندارند.