نشانه هاي پراکنده
در پايان بحث از علايم و نشانه هاي غير قطعي ظهور امام مهدي عليه السلام اينک بخشي از خطبه ي طولاني «بيان» را که به اميرمؤمنان عليه السلام منسوب است مي آوريم. اين خطبه دربردارنده ي بحثهاي بسيار و نشانه هاي متعددي از نزديک شدن هنگامه ي ظهور است.
آورده اند که: روزي اميرمؤمنان عليه السلام بر فراز منبر خطاب به انبوه مردم فرمود:
«هان اي مردم! من پدر مهدي، همان قائم نجات بخشي هستم که واپسين حرکت تاريخ، به فرمان خدا براي اصلاح زمين و زمان بپا مي خيزد.»
«مالک اشتر» بپا خاست و گفت: «سالار ما! چه زماني آن قائم شما قيام مي کند؟»
در پاسخ ضمن برشمردن نشانه هاي هنگامه قيام و ظهور فرزندش مهدي عليه السلام از جمله فرمود:
«... واي بر شهر «ري» و کشتار سهمگين و به اسارت رفتن زنان، سربريدن کودکان و اعدام مردان و فجايعي که در آن روي مي دهد.
واي بر جزيره ي «قيس» از شرارت هولناکي که با سپاه خود در آنجا پياده مي شود، همه ي ساکنان آنجا را مي کشد و يا ترور مي نمايد.
[ صفحه 514]
بهوش باشيد واي بر اهل بحرين از رخدادهايي که از هر سو و هر مکاني يکي پس از ديگري در آن پديد مي آيد و در نتيجه، بزرگان و مردان آن کشته مي شوند و کودکانش اسير مي گردند.
در اينجا هفت حادثه، يکي پس از ديگري رخ مي دهد:
1- حادثه ي اول، در جزيره اي از آن که در شاخ شمالي آن قرار دارد و «سماهيچ» [1] نام دارد.
2- حادثه ي دوم در نزديکي شاخ شمالي غربي آن.
3- حادثه ي سوم ميان «ابله» [2] و مسجد.
4- حادثه ي چهارم ميان کوه بلند و دو بلندي معروف به کوه «حنوه».
5- سپس به کرخ روي مي آورد....
6- حادثه ي ششم ميان جنگلها و درختان سدر طرف شط «ماحي».
7- و هفتمين و بزرگترين اين رخدادها در نقطه اي بنام «حورتين».
و علامت اين رخدادها اين است که يکي از سرداران عرب در خانه اش در ساحل جزيره کشته مي شود و سرش به دستور حاکم آن جزيره، بريده مي شود و آنگاه عرب بسوي او يورش مي برند و در نتيجه، مردان کشته مي شوند و ثروتها به غارت مي رود و از پي اين هرج و مرج و آشفتگيهاست که عجم بر عرب مي شورد.
بهوش باشيد! واي بر اهل «خطه» از رخدادهاي گوناگون و پياپي که در آن رخ مي دهد.
اولين آنها در «بطحاء» [3] رخ مي دهد، حادثه ي دوم در «دبيره» [4] حادثه ي سوم در
[ صفحه 515]
«صفصف» [5] حادثه ي چهارم در ساحل آنجا، پنجم در بازار قصابها، ششم در شاهراه آن، هفتم در ميان «زرافه» [6] هشتم در «جرازه» [7] حادثه ي ديگر در «مدارس» و ديگري در «تاروت». [8] .
بهوش باشيد! واي بر حال بغداد از مرگ و کشترا و هراسي که از «ري» بسوي آن متوجه مي گردد و همه ي اهل آن را فرامي گيرد، آنگاه که شمشير در ميان آن فرود مي آيد و آنچه خدا بخواهد کشته مي شود.
و از نشانه هاي آن، از جمله اين است که: آنگاه که حکومت روم تضعيف گردد و عرب بر آنجا سيطره يابد و فتنه ها بسان راه يافتن مورچه در ميان مرم راه يابند، عجم در آن شرايط بر ضد عرب شورش مي کند و بصره را مي گيرد.
بهوش باشيد! واي بر فلسطين و آنچه از فتنه هاي طاقت فرسا و سهمگين که در آن واقع مي گردد.
بهوش باشيد! واي بر جهانيان و فتنه ها و رنجهايي که در آن زمان، همه ي کشورها از غرب گرفته تا مشرق و شمال تا جنوب، همه جا را مي گيرد، برخي بر برخي مسلط مي گردند و جنگهاي پايان ناپذير بر جهانيان سايه مي افکند، همه ي اينها بخاطر عملکرد ظالمانه ي خود مردم است و پروردگارت به بندگانش ستم روا نمي دارد.» [9] .
خواننده ي گرامي! به همين اندازه از نشانه هاي غير قطعي، بسنده مي شود پيش از
[ صفحه 516]
اين نيز در سخن مرحوم شيخ مفيد بخش ديگري از اين نشانه ها از نظرتان گذشت.
و اينک به ترسيم علامتهاي قطعي ظهور مي پردازيم.
پاورقي
[1] نام يکي از بلاد بحرين است.
[2] «ابله» نام محله اي است در چهار فرسخي بصره که اکنون جزء شهر گرديده است.
[3] نام يکي از بخشهاي بطيحه است که ميان واسط و بصره قرار گرفته است. مراصد اطلاع، ج 1، ص 204 و 320.
[4] نام روستايي در بحرين است. مراصد اطلاع، ج 2، ص 512.
[5] نام يکي از دره هاي شهر افکان است که منسوب به يعلي بن محمد است. مراصد اطلاع ج 1، ص 100 و ج 2، ص 844.
[6] نام محله اي است در شهر ليبد. مراصد اطلاع، ج 2 ص 661.
[7] نام يکي از بخشهاي بطيحه است که ميان واسط و بصره قرار گرفته است. مراصد اطلاع، ج 1، ص 204 و 320.
[8] ظاهرا صحيح آن تاران است که اسم يکي از جزائر درياي سرخ است. مراصد اطلاع، ج 1، ص 249.
[9] الزام الناصب، ج 2، ص 191-189.