بازگشت

نگرشي بر دريافتهاي شيخ مفيد


به باور ما، برخي از نشانه هايي را که مرحوم مفيد از روايت مورد بحث دريافت داشته و آنها را تلخيص نموده است، تاکنون پديدار گشته و برخي در آينده ي نزديک يا



[ صفحه 495]



دور، پديدار خواهد گشت.

برخي از اين نشانه ها نياز به اندکي شرح و توضيح دارد و برخي نيز براي ما روشن نيست و توان تفسير آنها را نداريم. اينک به خواست خدا و ياري او، به شرح و تفسير آنچه بنظر مي رسد مي پردازيم با اين يادآوري که هرگز مدعي آن نيستيم که مفهوم و مقصود اين روايات، درست همينهايي است که ما دريافت داشته ايم.

در مورد سفياني و جنبش ارتجاعي او و نيز قتل حسني، گرفتگي خورشيد و ماه، فرورفتن زمين، قتل نفس زکيه و مرد هاشمي، بزودي بحث خواهد آمد، اما جنگ قدرت بني عباس، چگونه از نشانه هاي ظهور است؟ با اينکه مي دانيم آنان به ظاهر حدود 800 سال پيش منقرض شده اند؟

پاسخ اين است که با توجه به روايات، ناگزير بايد گفت که: برخي زمامداران در کشورهاي عربي، از نژاد بني عباس هستند اما ناشناخته اند.

اما توقف خورشيد در آسمان يا طلوع آن از مغرب: اين رخدادي خواهد بود که دانش جديد روزگار ما آن را نمي توان هضم و تحليل کند، اما بنظر ما مي توان گفت خداوند بر هر کاري تواناست و ما براي روايات نيازي به تأييد و تصديق دانش جديد در اين مورد نداريم.

اما آمدن پرچمهاي سياه از خراسان، نمي دانيم که اين عبارت اشاره به هجوم مغول و سقوط خفت بار خلافت عباسي است که صدها سال قبل به وقوع پيوسته و يا اشاره به رخدادي در آينده است؟

و خراسان نيز نام منطقه ي وسيعي است که شامل بخشي از افغانستان و بخشي از شوروي سابق و شهر مشهد و اطراف آن مي گردد.

اما خروج مرد يمني و ظهور مرد مغربي در مصر: تاريخ بيانگر اين است که مصريان بارها بر شام سلطه يافته اند و ممکن است بار ديگر اين تسلط تکرار گردد.

اما سرخي مورد اشاره، که در آسمان ظاهر مي گردد: اين رخداد ممکن است انعکاس پرتو خورشيد در افق يا فضا باشد و اين از آثار و نشانه هاي خشم خدا بر



[ صفحه 496]



زمينيان است که نظير آن در عاشورا و پس از شهادت امام حسين عليه السلام پديدار شده است.

«ابوالعلاء» در اين مورد مي گويد:

«و علي الافق من دماء الشهيدين علي ونجله، شاهدان.»

يعني: بر افق آسمان، دو شاهد از خون مقدس علي عليه السلام و فرزندش موجود است.

اما آتشي که بصورت ستوني سر به آسمان کشيده: در مشرق پديدار مي گردد و سه يا هفت روز، نمايان است، شايد از آتشهاي سهمگيني باشد که پيش از ظهور ظاهر مي گردد و شايد هم چاههاي نفتي باشد که در برخي از مناطق طعمه ي حريق مي گردد و فضا را مملو از آتش و دود مي سازد و سه يا هفت روز تلاش براي خاموش ساختن آن ادامه مي يابد. «و الله العالم».

اما قيام امت عرب و برکنار ساختن زمامداران و به کف گرفتن زمام امور خود در برخي کشورهاي عربي و نيز رهايي عرب از سيطره ي عجم: اينها اموري است که شايد رخ داده است و مي دانيم که «عجم» در اينجا منظور «فارس» نيست بلکه غير عرب مي باشد خواه فارس يا ترک يا ديگر ملل.

از اينرو پس از حکومت امپراطوري بزرگ عثماني بر جهان عرب و بخش عمده اي از کشورهاي مهم آن، همچون عراق، اردن، فلسطين، سوريه، لبنان، مصر، سودان، يمن، حجاز،... و آنگاه سقوط آن امپراطوري بزرگ و رهايي کشورهاي عربي از سيطره ي عثماني، مي توان گفت شايد اين رخداد بزرگ از همان امور است. اما ويراني شام و جنگ قدرت ميان سه پرچم و سه جريان، در صفحات آينده خواهد آمد.

و ورود پرچمهاي «قيس» و «عرب» به مصر: از اخباري است که رويدادهاي آينده و تاريخ و جامعه ها آن را روشن خواهد ساخت.

اما ورود سپاه از «مغرب» و رسيدن آن به دروازه ي «حيره» در عراق: بدان دليل که



[ صفحه 497]



نمي دانيم که منظور از مغرب کجاست، نمي توانيم در مورد سپاه آن نيز که بسوي عراق خواهد آمد، نظر قطعي بدهيم.

و در مورد آمدن پرچمهاي سياه از جانب مشرق بسوي حيره عراق، نيز نمي توانيم اظهارنظر کنيم.

اما شکستگي ديواره ي فرات، شايد اين شرايط از فروريختن آب بند فرات و بالا آمد آب و طغيان و جاري شدن آب در کوچه هاي کوفه پديد آيد، در گذشته نيز بارها چنين حوادثي رخ داده است.

اما ظهور 60 پيامبر دروغين، اين نشانه نيز تا حدودي رخ داده و شماري از اين مدعيان دروغپرداز، در دو قرن گذشته آمده اند فريبکاراني نظير «علي محمد باب» رهبر مسلک بي ساس بهائيت، «احمد قادياني» رهبر مرام منحرف قادياني گري و ديگر دروغپردازاني که نيازي به آوردن نام آنان نيست.

اما به آتش کشيده شدن مرد بزرگي از بني عباس، ميان دو منطقه «خانقين» و «جلولاء» در عراق: در اين مورد اينک چيزي به ذهن نمي رسد، شايد گذشت زمان آن را روشن سازد.

اما پلي که کرخ و بغداد را به هم پيوند دهد: سالها قبل بنياد گشته و اينک شمار آن پلها به هفت عدد رسيده است.

اما وزش و ارتفاع باد سياه در آغاز روز در بغداد: ممکن است ره آورد انفجارهاي مهيب و آتش سوزيهاي بزرگ يا عذاب دردناکي از جانب خدا باشد، همانگونه که در برخي از جامعه ها و تمدنهاي پيشين پديد آمد.

اما زلزله اي که انبوهي را در بغداد به قعر زمين فرو مي برد: شايد اشاره به بمبارانهاي وحشتناکي باشد که شهر را به لرزه درمي آورد و ساختمانها را منهدم مي سازد، يا اينکه اشاره به زمين لرزه ها و زلزله هاي واقعي باشد که هنوز رخ نداده است.

اما هراس و دلهره اي که عراقيان را در کام خود فرومي برد: ممکن است اشاره به



[ صفحه 498]



ديکتاتور وحشتناکي باشد که اينک حاکم است و کسي از شرارت آن احساس امنيت نمي کند.

اما مرگ دردناک: ممکن است اشاره به اعدامهاي بسيار، کشتارهاي دسته جمعي و... باشد که هم اکنون بطور مرتب و روزانه، بلکه هر ساعت، ادامه دارد.

اما نقص در اموال: ممکن است اشاره به آثار مرگبار مرام سياه کمونيستي، فقر، گرسنگي، محروميت، عقب ماندگي و ورشکستگي بر جاي مانده از آن باشد که اينک بر اردوگاه از هم پاشيده ي کمونيسم و عراق سايه افکنده است.

اما نقص در جانها: ممکن است اشاره به جنگ خونباري باشد که ميان ايران و عراق و غرب به وقوع پيوست.

اما کمبود و نقص در محصولات زراعي و ميوه جات: ممکن است اشاره به سياست مخرب اصلاحات ارضي باشد که شهرهاي سرسبز و خرم و باطراوت و شاداب را به بيابانهاي خشک و خالي تبديل ساخت.

اما ملخ مورد اشاره که به هنگام يا نابهنگام خواهد آمد و آفت جان زراعت، محصولات، دانه ها و غلات خواهد شد، بنظر مي رسد که هنوز نيامده باشد.

اما عدم رشد در کشت و زرع و سلب برکات از محصولات کشاورزي: ممکن است اشاره به حشراتي باشد که بصورت آفتي همه چيز را تباه مي کنند يا اشاره به بارانهاي پياپي و بسياري که همه چيز را نابود مي سازد.

اما جنگ و جدال دو دسته از عجم: براي ما روشن نيست، چرا که عجم شامل همه ي ملتها و نژادهاي غير عرب مي شود و نه فارس تنها، بنابراين، نکته ي مورد نظر اين جمله براي ما مبهم است و خداست که حقايق امور را مي داند.

اما شورش بردگان بر ضد سردمداران خويش و کشتن آنان: ممکن است اشاره به سرکشي و تمرد ميان طبقات گوناگوني از مردم باشد که رخ داده و خواهد داد؛ از تمرد کشاورزان در برابر زمين داران، انقلاب کارگران بر ضد کارخانه داران، شورش نظاميان بر فرماندهان خود که دستورات آنان را اجرا نمي کنند و سلاحهاي خويش



[ صفحه 499]



را بسوي آنان نشانه مي روند و آنان را درو مي کنند و ممکن است اشاره به انقلاب صاحب «زنج» باشد که در بصره روي داد. «والله العالم».

اما به نداي آسماني که همه ي جهانيان آن را مي شنوند اشاره خواهيم کرد.

اما چهره و سينه اي که در آسمان و خورشيد ظاهر مي گردند: از امور مهم و پيچيده اي هستند که در تفسير و تحليل آنان نمي توان به پندار و حدس بسنده کرد.

اما مردماني که از قبرهاي خويش برمي خيزند، ممکن است اين اشاره به مسأله ي رجعت باشد که در اين مورد، روايت مفصلي خواهيم آورد.

اما باران بسيار: در اين مورد نيز در صفحات آينده بحث خواهد شد.

در پايان اين بحث، بار ديگر يادآور مي شوم که آنچه در تفسير و تحليل سخنان شيخ مفيد آورديم، همه و همه، چيزهايي است که برخاسته از ظن است نه يقين و ممکن است اين مجموعه روايات، اشاره به مفاهيم و معاني ديگري داشته باشد که به انديشه ي ما نرسيده است. «والله العالم».