بازگشت

مهدي در ميان ساير اديان


بايد گفت: عقيده به مهدي و مصلح بزرگ جهاني از حوزه اعتقادات مسلمين نيز فراتر رفته و در اديان قديم مانند: آيين زرتشتي، هندي، بودايي، يهود، مسيحيت و... به عنوان يک اصل مسلم و قطعي مطرح است و هر يک از انبياي سلف و رهبران مذهبي گذشته به پيروانشان از آمدن مصلح غيبي و تشکيل دهنده حکومت واحد



[ صفحه 10]



جهاني بشارت داده و به مظلومان، ستمديدگان، مستضعفان و بيچارگان، از سپري شدن فصل چپاولگران بين المللي و غارتگران حرفه اي و ستم پيشگاه بي رحم و فرا رسيدن فصل شکوفايي عدالت و پياده شدن قانون مقدس الهي در سراسر گيتي نويد داده اند.

در کتاب «اوستا» و «زند» زرتشتيان،«شادکموني» و «ديد» هنديان، «دادتک» و «پاتيکل» برهماييان و در کتب مقدس بوداييان، در مزامير «زبور» منسوب به حضرت داود و در فصول «تورات» منسوب به حضرت موسي و اسفار «انجيل» منسوب به حضرت عيسي و... سخن از ظهور منجي بشريت و مصلح کل و بر هم زننده بساط ظلم وستم و تشکيل دهنده حکومت واحد جهاني مبتني بر پايه هاي عدالت نويد داده شده است. در هر يک از آيين، اديان، مکاتب، ملل و اقوام، از مصلح جهاني با تعبيرهاي متناسب با فرهنگ خود نام برده و سخن گفته اند.



هر يک به زباني سخن حمد تو گويد

بلبل به غزل خواني و طوطي به ترانه



در آيين زرتشت از او به نام «سوشيانت» يا «سوشيانس» (نجات دهنده بزرگ جهان،) در ميان يهوديان به نام «ماشيع» (مهدي بزرگ) و در آيين هندي به نام «آواتارا» و در آيين بودايي به نام «بوداي پنجم» و در ميان برهماييان به نام «ويشنو» و در کتاب شاکموني از کتب مقدس هنديان به نام «فرزند سيد خلايق دو جهان» و در کتاب مقدس دادتک برهماييان به نام «آخرين وصي ممتاطا» (محمد) ودرکتاب پاتيکل به نام «راهنما» (هادي، مهدي) تعبير نموده اند.

و اهالي صربستان در انتظار «مارکو کراليويچ)، ساکنان جزاير انگلستان در انتظار «ارتور»، ايرانيان باستان در انتظار «گرزاسپه»، يونانيان در انتظار «کالويبرگ»، اقوام اسکانديناوي در انتظار «اودين»، اقوام اروپاي مرکزي در انتظار «بوخص»و اقوام آمريکاي لاتين در انتظار «کوتزلکوتل» و چينيها در انتظار «کرشنا» بسر مي برند. [1] .



[ صفحه 11]



بنابراين مسئله اعتقاد به حضرت مهدي عليه السلام و مصلح واقعي و تشکيل دهنده حکومت واحد جهاني، يک اصل قطعي و مسلم و پذيرفته شده ميان پيروان تمام اديان و مذاهب و ملل بوده است.


پاورقي

[1] اديان و مهدويت، ص 38، خورشيد مغرب، ص 69 و او خواهد آمد، ص 79.