در پرتو قرآن
هنگامي که مسأله ي طول عمر را به پيشگاه قرآن شريف مي بريم نمونه هايي از انسانها را مي يابيم که خداي جهان آفرين در مورد آنان چنين مقرر فرموده است که قرنهاي طولاني زندگي کنند و اينجاست که نه تنها طول عمر حضرت مهدي عليه السلام يک پديده ي طبيعي جلوه مي کند، بلکه طول عمر انسانهاي معمولي و عادي نيز يک پديده ي طبيعي جلوه مي نمايد، اينک نمونه هايي از قرآن شريف:
1- «و لقد ارسلنا نوحا الي قومه فلبث فيهم الف سنة الا خمسين عاما فاخذهم الطوفان و هم ظالمون.» [1] .
يعني: ما نوح را به سوي قومش فرستاديم، پس او در ميان جامعه ي خويش، 950 سال درنگ کردو آنان رابه سوي حق و عدالت فرا خواند... و آنگاه آن جامعه را در حالي که ستمکار و بيدادپيشه بودند، طوفان فرا گرفت.
اين آيه ي شريفه بيانگر اين حقيقت است که تنها، دوراني را که نوح عليه السلام در جامعه ي خويش درنگ کرد و مردم را بسوي خدا دعوت نمود، 950 سال بود، حال، عمر
[ صفحه 448]
او به هنگامه ي بعثت چقدر بوده؟ و پس از طوفان چقدر زيسته است؟ اينها دو دوره نامشخص ديگري است که بايد به 950 سال افزوده شود تا عمر آن پيامبر بزرگ معلوم گردد.
در روايتي از امام صادق عليه السلام آمده است که: نوح پيامبر 2300 سال زندگي کرده است. اين 2300 سال بدينگونه بود که 850 سال پيش از بعثت خويش زيست و 950 سال به پيام رساني گذرانيد و 500 سال هم پس از طوفان و نابودي ستمکاران بود که از کشتي معروف خويش فرود آمد. آب فروکش کرد و بناي شهرها و زندگي نوين را نهاد و فرزندان خويش را در شهرها سکونت داد. [2] .
و در روايت ديگري آمده است که: «نوح عليه السلام 2500 سال زيست.»
به هر حال روشن است که نوح عليه السلام اين قرنهاي طولاني را به خواست خدا و در پرتو اراده ي او و قدرت بي کرانش زندگي نموده است.
و از حضرت سجاد عليه السلام آورده اند که فرمود:
«في القائم سنة من نوح وهي طول العمر.» [3] .
يعني: در قائم ما خاندان وحي و رسالت، نشان و شيوه اي از نوح عليه السلام است و آن طول عمر مي باشد.
2- و نيز قدرت بي کران خدا در تحقق خواست حکيمانه اش و به فرمان درآوردن طبيعت، در داستان حضرت يونس عليه السلام تجلي مي کند که مي فرمايد:
«التقمه الحوت وهو مليم، فلولا أنه کان من المسبحين للبث في بطنه الي يوم يبعثون.» [4] .
يعني: و ماهي دريا او را به کام خود فرو برد در حاليکه مردم ملامتش مي کردند و اگر نه اين بود که از ستايشگران خدا بود، بي ترديد تا قيامت مي بايست در شکم
[ صفحه 449]
ماهي بماند.
از ظاهر اين آيه ي شريفه دريافت مي گردد که اگر حضرت يونس عليه السلام از ستايشگران خدا نبود و در شکم ماهي خدا را ستايش نمي کرد، در همانجا زنده و پاينده تا روز رستاخيز به اراده ي خدا مي ماند.
و اينکه برخي از مفسران گفته اند که: شکم ماهي آرامگاه او بود و جسدش در آنجا تا قيامت مي ماند، سخني است برخلاف ظاهر آيه.
در تفسير کشاف آورده است که: ظاهر آيه ي شريفه که مي فرمايد: «للبث في بطنه» ماندن به صورت زنده است و زندگي در آنجا تا روز رستاخيز مي باشد. [5] .
و نظير اين مطلب را تفسير بيضاوي نيز دارد. [6] .
به هر حال شايد معناي آيه ي شريفه اين باشد که آن پيامبر بزرگ تا روز رستاخيز در شکم ماهي و با زنده ماندن ماهي زنداني مي گشت.
و بدين سان از اين آيه ي شريفه، استفاده مي شود که خداوند مي تواند در جايي که نه هوايي جريان دارد و نه چيزي از ضروريات زندگي و ادامه ي حيات موجود است، انساني را از مرگ حفظ کند و نه تنها او را زنده بدارد که از هضم شدن در شکم ماهي و تجزيه شدن و جزو پيکر آن موجود بزرگ دريايي و آبزي شدن نيز، طي ميليونها سال، حراست و حفاظت کند.
اينک! اين خداي توانا، آيا قادر نيست که «ولي» خويش را از مرگ محافظت و صدها سال عمر پرافتخار -به منظور اهدافي والا به او- ببخشايد؟
پاورقي
[1] سوره ي عنکبوت، آيه 14.
[2] تفسير برهان، ذيل آيه ي شريفه و اکمال الدين، ج 2، ص 523.
[3] اکمال الدين، ج 1، ص 322 و 524 و معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام، ج 3، ص 192.
[4] سوره صافات، آيه 142-144.
[5] تفسير کشاف، ج 3، ص 311، چاپ دارالمعرفة - بيروت.
[6] تفسير بيضاوي، ج 3، ص 471. چاپ مؤسسه ي اعلمي - بيروت.