بازگشت

آيا اين روايت صحيح است؟


بار ديگر به گفتگوي با آن مرد بزرگ پرداختم و از موضوعات گوناگوني پرسيدم و او نيز همه را يکي پس از ديگري با مهر و محبت پاسخ داد. از موضوعاتي که طرح کردم يکي اين بود که گفتم: «سرورم! گويندگان مذهبي مي گويند که: مردي بنام «سليمان اعمش» [1] با فردي پيرامون زيارت پيشواي شهيدان امام حسين عليه السلام



[ صفحه 437]



گفتگو کردند. آن مرد بر اين پندار بود که زيارت امام حسين عليه السلام بدعت است و هر بدعتي هم گمراهي است و هر گمراهي هم در آتش خواهد بود، آنگاه همين مرد در عالم رؤيا ديد که هودجي ميان آسمان و زمين است، پرسيد که: «آن هودج چيست؟ و در درون آن کيست؟»

پاسخ داده شد: «درون آن دخت گرامي پيامبر، فاطمه عليهاالسلام و مادر او خديجه عليهاالسلام قرار دارند.»

پرسيد: «کجا روان هستند؟»

پاسخ داده شد: «به زيارت امام حسين عليه السلام چرا که شب جمعه است و شب مخصوص زيارت حسين عليه السلام است.»

و خود ديد که ورقهايي از آن هودج به زمين مي ريزد و در آنها اين جمله نوشته شده است:

«أمان من النار لزوار الحسين عليه السلام في ليلة الجمعة! أمان من النار الي يوم القيامة.» [2] .

سرورم! آيا اين روايت صحيح است؟

فرمود: «آري! کاملا صحيح است.»

گفتم: «سرورم! آيا درست است که مي گويند: ان من زار الامام الحسين عليه السلام



[ صفحه 438]



ليلة الحمعة کان آمنا.» [3] .

فرمود: «آري!» و در همان حال ديدگانش لبريز از اشک شد و گريست.

چيزي نگذشت که ديدم در حرم مطهر دو امام گرانقدر حضرت کاظم و جواد عليهم السلام هستيم بي آنکه از خيابانها و راههايي که به حرم مي رسد، عبور کرده باشيم.

کنار درب ورودي ايستاديم، او فرمود: «زيارت بخوان!»

گفتم: «سرورم! من نمي توانم خوب بخوانم.»

فرمود: «آيا من بخوانم که شما نيز با من زيارت کني؟»

گفتم: «آري!»

و او شروع به زيارت نمود و بر پيامبر و امامان معصوم عليهم السلام يکي پس از ديگري سلام و درود گفت تا به نام مبارک حضرت عسکري عليه السلام رسيد، سپس رو به من کرد و گفت: «آيا امام زمانت را مي شناسي؟»

پاسخ دادم: «چگونه نمي شناسم؟ آري!»

فرمود: «پس بر او سلام کن.»

گفتم: «السلام عليک يا حجةالله يا صاحب الزمان يابن الحسن!»

ديدم تبسم کرد و فرمود: «عليک السلام و رحمة الله و برکاته.»

آنگاه وارد حرم شديم وضريح را بوسه باران ساختيم و به من فرمود: «زيارت بخوان.!»

گفتم: «سرورم! من نمي توانم خوب بخوانم.»

فرمود: «آيا برايت بخوانم؟»

گفتم: «آري!»

او شروع به خواندن زيارت مشهور به زيارت «امين الله» نمود و پس از پايان آن، فرمود: آيا جدم حسين را زيارت مي کني؟»



[ صفحه 439]



گفتم: «چرا! امشب شب جمعه و شب زيارتي حسين عليه السلام است و» و او زيارت مشهور امام حسين عليه السلام را خواند.

هنگامه ي نماز مغرب رسيد به من دستور داد نماز جماعت بخوانم.

من به نماز جماعت ايستادم و پس از نماز، آن بزگوار از نظرم ناپديد شد و هر چه جستجو کردم و از پي او گشتم، او را نديدم.

تازه به خود آمدم و به ياد آوردم که:

سيد مرا با نام و نشان صدا زد.

مرا دعوت کرد به کاظمين بازگردم با اينکه نمي خواستم بازگردم.

از فقهاي بزرگ به وکيل خود تعبير مي فرمود.

و سرانجام هم بناگاه از برابر ديدگانم نهان شد.

پس از اين انديشه، بناگاه دريافتم که آن حضرت امام عصر عليه السلام بوده است و دريغا که دير او را شناختم. [4] .


پاورقي

[1] به نقل ابن شهرآشوب، «سليمان بن مهران اعمش» از اصحاب خاص حضرت صادق عليه السلام بود. فقيه فرزانه و رجالي توانا، حضرت آيت الله العظمي خوئي قدس سره مي گويد: «يکفي في الاعتماد علي روايته، جلالته و عظمته عند الصادق عليه السلام» معجم رجال الحديث، ج 8، ص 281.

يعني: در اعتماد به روايات او همين بس که نزد امام صادق عليه السلام داراي شخصيت و عظمت گرانقدري بوده است.

علامه مامقاني مي نويسد: «وي در آخرين روزهاي زندگي خويش به سختي مريض بود. ابن شبرمة، ابوليلي و ابوحنفيه، سه تن از شخصيتهاي علمي اهل سنت، به عيادت او رفتند ابوحنفيه به وي گفت: «حال که آخرين لحظات زندگي خويش را طي مي کني، اي کاش از احاديثي را که درباره ي علي عليه السلام نقل مي کردي، مانند: «انا قسيم الجنة و النار» و...، توبه مي کردي.»

سليمان اعمش به شدت عصباني شد و گفت: «اي يهودي! با چه جرأتي با من اين چنين سخن مي گويي؟ قسم بخداوندي که اينک به سوي او مي شتابم از موثق ترين اساتيدم شنيدم که علي عليه السلام فرمود: فرداي قيامت کار تقسيم بهشت و جهنم به دست من است. و من به آتش فرمان مي دهم که دوستان مرا آزار مده و آنان را رها ساز و دشمنان مرا به کام خويش فرو بر...» تنقيح المقال، ج 2، ص 66.

جهت آگاهي بيشتر مراجعه شود به: اتقان المقال، ص 194، اعيان الشيعه، ج 7، ص 315، جامع الرواة، ج 2، ص 439، منتهي المقال، ص 156، تهذيب التهذيب، ج 4، ص 195، تهذيب الکمال، ج 12، ص 76، الجرح و التعديل، ج 4، ص 146، سير اعلام النبلاء، ج 6، ص 226، و الوافي بالوفيات، ج 15، ص 429.

[2] بحارالانوار، ج 45، ص 402. يعني: زائران امام حسين عليه السلام در شب جمعه از آتش سوزان جهنم در امان هستند. آنان تا روز واپسين قيامت از آتش در امان مي باشند.

[3] يعني: هرکس در شب جمعه امام حسين عليه السلام را زيارت کند، همواره از هراسها در امان است.

[4] نجم الثاقب، داستان 31 و بحارالانوار، ج 53، ص 315.