چرا مذهب شيعه را برگزيدم؟
از عالم گرانمايه، «شيخ علي رشتي» که از علماي بزرگ و پرواپيشه نجف اشرف در روزگار خويش بود، آورده اند که: از شهر مقدس کربلا عازم نجف بودم که از راه «طويرج» [1] سوار بر قايق، حرکت کرديم.
در ميان قايق يا کشتي کوچک ما، گروهي به بازي و سرگرميهاي دور از ادب و نزاکت مشغول بودند، اما مردي به همراه آن گروه بود که در بازيهاي سبک و بي ادبانه ي آنان شرکت نمي جست و تنها در خوردن غذا با آنان رفاقت مي کرد و ادب و اخلاق انساني را رعايت مي کرد. دوستانش او را به تمسخر مي گرفتند و به او زخم زبان مي زدند و گاه مذهب و راه و رسم ديني او را، مورد طعن و استهزاء قرار
[ صفحه 410]
مي دادند.
از او پرسيدم که: چرا از همراهان خود دوري مي جويد و با آنان همراه و همگام نيست؟
پاسخ داد: «اينان همه از بستگان و نزديکان من هستند و در مذهب از اهل سنت مي باشند. پدرم نيز سني مذهب است اما مادرم اهل ايمان و تقوا مي باشد و از پيروان خاندان وحي و رسالت و خودم نيز از نظر مذهب از گروه پدرم بودم، اما خداوند بر من نعمتي گران ارزاني داشت و به برکت سالارم حضرت صاحب الزمان عليه السلام شيعه شدم.»
پاورقي
[1] شهري است در پانزده کيلومتري کربلا که اينک به منطقه ي هنديه معروف است و در آن روزگار، زائران بوسيله قايق از کربلا بسوي نجف از «طويرج» مي گذشتند.