بازگشت

مقدمه نويسنده دانشمند


بسم الله الرحمن الرحيم

«الحمد لله وصلي الله علي محمد رسول الله و علي آله المصطفين الاخيار.»

خداي بزرگ اراده فرمود که من در خانه اي که نور و روشنايي دانش و تقوا در آن پرتوافکن بود، ديده به جهان گشايم و از همان مراحل خردسالي و کودکي در يک جو سالم و مطلوب و سرشار از صلاح و اعتدال، راه زندگي را آغاز کنم.

بر اين اساس بود که از همان نخستين مراحل زندگي بخاطر جو مساعد و شرايط مطلوب خانوادگي، انديشه درست وعقيده صحيح ديني، با همه وجود من درآميخت واين عقيده بسان مسايل ضروري، بي آنکه نيازي به دليل و برهان بسياري باشد براي من روشن و قطعي گرديد. از جمله آن باورهاي عقيدتي که به تدريج جزئي از وجود و شخصيت من شد، ايمان به وجود گرانمايه حضرت مهدي عليه السلام بود. من همواره کتابهايي را که از آن گرامي سخن مي گفت مطالعه مي کردم و موضوعات وبحثهايي راکه پيرامون شخصيت والاي او دور مي زد، با جان و دل گوش مي دادم، از اين رو به تدريج دل در گرو مهر او مي نهادم و شور و شوقم به موضوعات وبحثهاي مربوط به آن حضرت، افزون مي گشت.

هنگامي که سرگذشت شخصيتهاي بزرگ علمي و مذهبي را مي خواندم و مي ديدم که توفيق، يار آنان گشته و به ديدار آن امام پر شکوه مفتخر شده اند چنين احساس مي کردم که درب اميد و آرزو گشوده است و ديدار آن حضرت، نه تنها



[ صفحه 28]



ناممکن نيست؛ بلکه ممکن و ميسر است و اين موضوع همواره مرا به خود مشغول مي داشت و در فکر فرو مي برد، چرا که مطلب، از اهميت بسياري برخوردار بود. امام مهدي عليه السلام که من نام بلند و شکوهبارش را شنيده و در مورد شخصيت والاي او کتابها مطالعه مي نمودم، شخصيت بزرگي است که نه زمامداران و فرمانروايان، با او قابل مقايسه اند و نه چهره هاي بزرگ علمي و اجتماعي و ديني جها معاصر و نه ديگران...

او نزديکترين موجود به آفريدگار هستي است و گراميترين آنها در پيشگاه او. آن گرامي، برترين انسان روزگاران خويش است و خداوند، توانايي ارتباط با جهان برتر و احاطه بر جهان آفرينش را به او ارزاني داشته و او را براي روزي بزرگ، ذخيره ساخته است تا به منظور بزرگترين حرکت اصلاحي در راه سازندگي و برازندگي، و پاکسازي جامعه انساني در کران تا کران اين سياره خاکي، بپا خيزد. پرچم پرافتخار صلح و امنيت را بر بام گيتي برافروزد و شاهکارهايي بزرگ و بي نظير را که با مطالعه اين کتاب با برخي از آنها آشنا خواهيد شد، پديد آورد.

واين گونه روزها و سالها بر من گذشت و من کتابهاي قديم و جديد را در اين مورد مطالعه مي کردم و به برخي از آنها مي نگريستم که با شيوه هاي گوناگون بر اين عقيده استوار ديني و اين انديشه قرآني و اسلامي يورش مي برند و به گمان خوش آن را ساختگي جلوه داده و انکارش مي نمايند. در شرايطي که من از آن ياوه سرايي ها و تاخت و تازها بر ضد اعتقادات به امام عصر عليه السلام رنج مي بردم، در همان حال از مهاجمين و منحرفين در شگفت مي شدم که چه انگيزه اي آنان را، به انکار و تکذيب يک واقعيتي ديني و قرآني -که حقانيت آن در ميان تمامي مسلمانان ثابت و خدشه ناپذير است -برانگيخته است.

اگر پيروان خاندان پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم بر اساس انبوه روايات معتبري که در دست دارند به وجود گرانمايه امام عصر عليه السلام ايمان آورده اند، کتابهاي اهل سنت نيز بيشتر از کتابهاي پيران اهل بيت عليه السلام بدين اصل مسلم عقيدتي، راهگشا است و کتابهاي



[ صفحه 29]



آنان فراتر از کتابهاي شيعه، بدين اصل عقيدتي و اسلامي پرداخته است. و فراتر از آن، اينکه شماري از دانشمندان پيشينيان اهل سنت کتابهايي را پيرامون شخصيت والاي حضرت مهدي عليه السلام و عقيده بدان حضرت به رشته تحرير درآورده اند و آن کتابها را از روايات صحيح و قطعي که در صحاح اهل سنت است -و از نظر سند، آنها را معتبر مي شناسند - لبريز ساخته اند.

اينک انبوهي از منابع و مدارک مورد اعتماد و معتبر آنان را -که اين اصل اسلامي مورد قبول امت اسلام- در آنها به صراحت ترسيم شده است مي آوريم:

1- «فرائد السمطين» تأليف شيخ ابراهيم ذهبي جويني شافعي

2- «ينابيع الموده» تأليف شيخ سليمان قندوزي حنفي

3- «مقتل الحسين» تأليف موفق بن احمد خوارزمي حنفي

4- «الصواعق المحرقه» تأليف ابن حجر هيثمي شافعي

5- «نور الابصار» تأليف شبلنجي شافعي

6- «الفصول المهمه» تأليف ابن صباع مالکي

7- «الاربعين» تأليف حافظ ابونعيم اصفهاني

8- «المعجم الکبير» تأليف حافظ ابوالقاسم طبراني

9-«البيان في اخبار صاحب الزمان» تأليف کنجي شافعي

10- «السنن» محمد بن عيسي ترمذي

11- «ارجح المطالب» شيخ عبدالله حنفي

12- «العرف الوردي في اخبار المهدي عليه السلام» جلال الدين سيوطي شافعي

13- «علامات المهدي عليه السلام» جلال الدين سيوطي شافعي

14- «الجامع الصغير» جلال الدين سيوطي

15- «مصابيح السنة» بغوي شافعي

16- «مستدرک الصحيحين» حاکم نيشابوري

17- «الفردوس» شيرويه ديلمي



[ صفحه 30]



18- «البرهان في علامات مهدي آخر الزمان» علي متقي حنفي

19- «کنز العمال» علي متقي حنفي

20- «مسند» احمد بن حنبل

21- «سنن» حافظ ابن ماجة قزويني

22- «دلائل النبوة» حافظ ابوبکر بيهقي

23- «تفسير» ابواسحاق ثعلبي

24- «سنن» دار قطني

25- «مسند فاطمة الزهراء» قطني

26- «ذخائر العقبي» محب الدين طبري شافعي

27- «مجمع الزوائد و منبع القوائد» هيثمي شافعي

28- «الجمع بين الصحاح السته» حميدي

29- «السنن» ابوداود سجستاني

30- «الفتن والملاحم» نعيم بن حماد..

31- «اسعاف الراغبين» ابن صبان حنفي

32- «مقدمه» ابن خلدون

33- «تاريخ بغداد» خطيب بغدادي

34- «فضائل الصحابة»ابوالمظفر سمعاني

35- «کنوز الحقائق» مناوي مصري

36- «جواهر العقدين» سمهودي شافعي

37- «غريب الحديث» ابن قتيبه دينوري

38- «الفتوحات المکيه» محي الدين ابن عربي

39- «الاستيعاب» ابن عبدالبر

40- «المبتداء» کسايي

41- «صحيح بخاري» بخاري



[ صفحه 31]



42- «عقد الدرر في اخبار الامام المنتظر» يوسف بن يحيي شافعي

43- «القول المختصر في علامات المهدي المنتظر» ابن حجر هيثمي شافعي

44- «تذکرة الخواص» تأليف سبط ابن جوزي

45- «وفيات الاعيان» ابن خلگان

46- «الائمة الاثنا عشر» ابن طولون دمشقي

47- «مطالب السؤول» محمد بن طلحه حلبي شافعي

48- «الاتحاف يحب الاشراف» عبدالله بن محمد شبراوي شافعي

49- «اليواقيت والجواهر»عبدالوهاب الشعراني

50- «المناقب» ابن مغازلي

51- «شرح نهج البلاغه» ابن ابي الحديد

52- التذکرة» قرطبي اندلسي حنبلي

53- «الکامل» ابن اثير

54- «الاصابة» ابن حجر عسقلاني

اينها برخي منابع و مدارک يا اسناد تاريخي است که دانشمندان و محدثان اهل سنت انبوه مطالب و حقايق را، در کران تا کران آنها پيرامون شخصيت والاي امام مهدي عليه السلام نگاشته اند.

آيا اين منابع، مصادر، اسناد و مدارک معتبر و مورد اعتماد اهل سنت، شما افراط کاران را بسنده نيست؟

آيا دانشمندان ومحدثين شما که انبوه کتابها را در مورد اين اصل عقيدتي نگاشته و آن همه روايات را دسته بندي کرده اند، همگي از ديدگاه شما دروغ پردازند؟

و آيا اين جمعيت زياد و اين گروه بسيار از محدثان و مؤلفان از ديدگاه شما غير قابل اعتمادند؟

اگر چنين است پس منابع، مدارک و مصادر مورد اعتماد شما چيست؟ و



[ صفحه 32]



شمايان اي تعصب ورزان افراط کار و حق ستيز! به چه کساني اعتماد مي کنيد؟ و از چه کساني انديشه ها و عقايد ديني خويش را دريافت مي داريد؟

اگر براستي اين اصل عقيدتي و مذهبي يک حقيقت ثابت است، همانگونه که دهها مدرک وسند آن را نشانگر است، پس راه ثبوت آن چگونه است؟

آيا توقع داريد، که فرشته وحي بر تک تک شما فرود آيد و بگويد که وجود گرانمايه حضرت مهدي عليه السلام و امامت آن بزرگوار حق است؟ يا انتظار داريد که وحي و پيام الهي از پروردگار آسمانها پبرامون حضرت مهدي عليه السلام بر شما فرود آيد؟

آيا اين حق ستيزي و حق ناپذيري نيست؟

چرا با حق مي ستيزيد و حق کشي مي کنيد؟ با اين شيوه زشت و ظالمانه و عملکرد ناهنجار، بسوي چه کسي تقرب مي جوييد؟

آيا ايمان به خدا با تکذيب و انکار پيامبر سازگار است؟

آيا شمايان در پيشگاه خدا آن روزي که، از آنچه به ناروا گفتيد ونوشتيد، بازخواست گرديد، عذري داريد؟

اين همه تاخت و تاز و بدگويي و دروغ بافي بر ضد اين واقعيت عقيدتي و معتقدان بدان، براي چيست؟

و اين همه اصرار بر انکار اين موضوع ديني، چرا؟

آيا بدان دليل است که اين انديشه مذهبي و عقيده اسلامي با خرد و فطرت و قرآن و شريعت ناسازگار است؟

هرگز!!! هيچ يک از اينها نيست، بلکه خرد و فطرت ومقررات و شريعت با اين واقعيت برخاسته از قرآن و سنت هماهنگ است و با آن مساعد و اين را شما خواننده عزيز بزودي با مطالعه اين کتاب و بحثهاي آن، دريافت خواهي کرد.



[ صفحه 33]