غيبت کبري يا بلند مدت
غيبت کوتاه مدت حضرت مهدي عليه السلام با رحلت سومين سفير ويژه اش، به پايان رسيد. دوران غمبار غيبت طولاني او آغاز گرديد، بدين سبب راههاي ارتباط و دسترسي و پيوند با آن حضرت قطع شد و آن حادثه بزرگ و مصيبت عظيم رخ داد. رهبري مذهبي و ديني که در کف با کفايت آن گرامي بود و مردم بوسيله سفيران خاص او، پرسشها و مشکلات خويش را از سوي او دريافت مي داشتند، دگرگون شد و به اسلام شناسان، مجتهدان و فقيهان برخوردار از شرايط فتوا و داراي ويژگيهاي برجسته اي که در روايات آمده است، انتقال يافت.
حضرت مهدي عليه السلام در نامه مبارکي به يکي از چهره هاي مورد اعتماد شيعه، بنام «اسحاق بن يعقوب» که بوسيله دومين نائب خاص به او رسيد، مرقوم داشت:
«... واما الحوادث الواقعة، فارجعوا فيها الي رواة احاديثنا، فانهم حجتي عليکم و انا حجة الله عليکم...» [1] .
يعني: و اما در مورد رويدادها و جرياناتي که در آينده رخ خواهد داد، به راويان حديث ما رجوع نماييد، زيرا آنان حجت من بر شما هستد و من حجت خدا بر آنان مي باشم.
[ صفحه 336]
در آن زمان، شمار بسياري از محدثان شيعه که از ياران دوو امام گرانقدر، حضرت هادي و حضرت عسکري عليهم السلام بشمار مي رفتند، موجود بودند و برخي از آان کتابهاي متعددي نوشته و در آنها روايات متنوع و مقررات ديني را گرد آورده بودند و خانه هاي شيعيان از اين کتابهيا ارزشمند پر بود که به هنگام نياز، بدان روايات مراجعه مي کردند.
علاوه بر اين، انبوهي از ياران امام باقر و امام صادق عليه السلام نيز، پيش از اين محدثان و مؤلفان کتابهاي بسياري را که شمار آنها از 400 عدد فراتر و اصول «چهارصد گانه» يا «أربعمأة» ناميده مي شد، به رشته تحرير درآورده بودند که اگر چه تمامي آنها موجود نبود، اما بسياري از آنها در صورت لزوم در دسترس علاقمندان و مورد بهره برداري قرار مي گرفت.
در مورد مسايل و رويدادهاي جديدي که روايت خاصي در مورد آنان نبود تا آن را تبيين کنند، حضرت مهدي عليه السلام به مردم دستور داد به محدثان و فقيهاني رجوع نمايند که داراي قدرت استخراج مقررات اسلامي و داراي توانايي استنباط احکام شرعي از قواعد و اصول عامه هستند، همان قواعد و اصول ادله اي که از قرآن و روايات صحيح و استوار، دريافت مي گردد.
و بدين وسيله، آن حضرت، خط جديدي در پاسخگويي به مسايل فقهي و حقوقي را براي شيعيان از راه رهبري و مرجعيت ديني که در چهره اسلام شناسان و فقيهان و راويان احاديث اهل بيت تجسم مي يافت، گشود.
مفهوم اين سخن، هرگز عقب نشيني و کناره گيري حضرت مهدي عليه السلام از مرکز رهبري امت و تصرف در جهان يا بريدن او از رخدادهاي مربوط به جامعه ها و کشورها و يا انقراض نظام امامت نيست؛ بلکه بدان مفهوم است که نظام مترقي و عادلانه امامت معصوم تا فرجام تاريخ و پايان جهان، امتداد خواهد يافت، چرا که نظام امامت يک نظام زوال ناپذير خدايي است، خواه در جامعه حاکم باشد و رهبري و هدايت جامعه را به کف داشته باشد و در امور و شئون آن دخالت نمايد،
[ صفحه 337]
خواه از رهبري و اداره جامعه ممنوع گشته و از سوي حکومتهاي غاصب و ستمکار، مورد فشار و سرکوب قرار گيرد.
در اينجا سؤالي در ذهن انسان پديدار مي گردد و آن اينکه: «با غيبت امام معصوم و سپردن رهبري و مرجعيت ديني به فقهاي واجد شرايط مرجعيت، ديگر چه ثمره و نتيجه اي از وجود امام غايب به جامعه مي رسد؟ و مردم چگونه مي توانند از وجود گرانمايه او بهره ور گردند؟»
پاسخ اين سؤال، به خواست خدا، در ادامه بحث خواهد آمد.
پاورقي
[1] غيبت شيخ طوسي، ص 291 که اينطور آمده: «عليکم». اما در اکمال الدين، ج 2، ص 484 و بحارالانوار، ج 53، ص 181، اينطور آمده است: «و انا حجة الله عليهم.» و در احتجاج طبرسي، ج 2، ص 470 و وسائل الشيعه، ج 18، ص 101، نه اولي آمده نه دومي، همينطو است: «و انا حجة الله.».