بازگشت

جانشين حضرت عسکري


در ميان شيعيان، در مورد جانشين حضرت عسکري عليه السلام اختلاف پيش آمد. يکي گفت: «يازدهمين امام نور، در حالي از دنيا رفت که جانشيني نداشت.» اما ديگران گفتند: «هرگز چنين نيست!...» آن حضرت پيش از رحلت خويش، جانشين



[ صفحه 323]



خود را معين و مشخص کرد و آن فرزند گرانمايه اش حضرت مهدي عليه السلام است که او را به بسياري هم نشان داد.»

پس از اين اختلاف ديدگاه، براي روشن شدن حقيقت و قطع ريشه اختلاف، نامه اي پيرامون همين موضوع نگاشتند و به سوي امام مهدي عليه السلام فرستادند. پاسخ آن با خط خود آن گرامي رسيد بدين شرح:

بسم الله الرحمن الرحيم

«عافانا الله و اياکم من الضلالة و الفتن و وهب لنا و لکم روح اليقين و أجارنا و اياکم من سوء المنقلب.

انه أنهي الي ارتياب جماعة منکم في الدين و ما دخلهم من الشک و الحيرة في ولاة أمورهم، فغمنا ذلک لکم... لا لنا و ساءنا فيکم... لا فينا، لأن الله معنا و لا فاقة بنا الي غيره و الحق معنا، فلن يوحشنا من قعد عنا....

يا هؤلاء!... ما لکم في الريب تترددون؟! و في الحيرة تنعکسون؟!

أو ما سمعتم الله عزوجل يقول: «يا ايها الذين آمنوا أطيعوا الله و أطيعوا الرسول و أولي الامر منکم».؟! [1] .

أو ما علمتم ما جاءت به الآثار مما يکون و يحدث في أئمتکم عن الماضين و الباقين منهم عليهم السلام؟!

أو ما رأيتم کيف جعل الله معاقل تأوون اليها، و أعلاما تهتدون بها من لدن آدم عليه السلام الي آن ظهر الماضي عليه السلام، کلما غاب علم بدا علم، و اذا افل نجم طلع نجم؟!

فلما قبضه الله اليه ظننتم أن الله تعالي أبطل دينه و قطع السبب بينه و بين خلقه؟!

کلا!... ما کان ذلک و لا يکون حتي تقوم الساعة و يظهر أمر الله سبحانه و هم کارهون، و ان الماضي عليه السلام مضي سعيدا فقيدا علي منهاج آبائه عليهم السلام و فينا وصيته و علمه و من هو خلفه و من هو يسد مسده، لا ينازعنا موضعه الا ظالم آثم، و لا يدعيه دوننا الا جاحد



[ صفحه 324]



کافر.

و لو لا أن أمر الله تعالي لا يغلب و سره لا يظهر و لا يعلن، لظهر لکم من حقنا ما تبين منه عقولکم و يزيل شکوککم، لکنه ماشاءالله کان و لکل أجل کتاب. فاتقوا الله و سلموا لنا وردوا الأمر الينا، فعلينا الاصدار، کما کان منا الايراد و لا تحاولوا کشف ما غطي عنکم، و لا تميلوا عن اليمين و تعدلوا الي الشمال، و اجعلوا قصدکم الينا بالمودة علي السنة الواضحة، فقد نصحت لکم، و الله شاهد علي و عليکم.

و لو لا ما عندنا من محبة صلاحکم و رحمتکم و الشفاق عليکم، لکنا عن مخاطبتکم في شغل فيما قد امتحنا به من منازعة الظالم العتل الضال المتتابع في غيه المضاد لربه، الداعي ما ليس له، الجاحد حق من افترض الله طاعته، الظالم الغاصب.

و في ابنة رسول الله صلي الله عليه و اله و سلم لي أسوة حسنة، و سيردي الجاهل رداءة عمله و سيعلم الکافر لمن عقبي الدار..

عصمنا الله و اياکم من المهالک و الأسواء و الآفات و العاهات کلها برحمته، فانه ولي ذلک و القادر علي ما يشاء و کان لنا و لکم وليا و حافظا، و السلام علي جميع الأوصياء و الأولياء و المؤمنين و رحمة الله و برکاته و صلي الله علي محمد و آله و سلم تسليما.» [2] .

بنام خداوند بخشاينده بخشايشگر

خداوند، ما و شما را از گمراهيها و فتنه ها مصون و محفوظ دارد! و به ما و شما روح يقين موهبت فرمايد! و ما و شما را از فرجام بد روزگاران پناه دهد.!

حقيقت اين است که: خبر شک و ترديد گروهي از شما در دين، به من رسيده و از ترديدي که در مورد امامان و سررشته داران امورشان به دل آنان راه يافته، باخبر شديم و از اين جهت بخاطر شما، نه بخاطر خودمان، اندوهگين گرديديم و در مورد شما، نه در مورد خودمان ناراحت گشتيم؛ چرا که خداوند با ماست و با اتکال به او، نيازي به ديگري نداريم و حق با ماست و از اين رو اگر کسي از ما برگردد، هرگز ما



[ صفحه 325]



دلهره و هراس نخواهيم داشت.

هان اي بندگان خدا! چرابه آفت شک و ترديد گرفتار آمده و در وادي سرگرداني و حيرت مي چرخيد؟ آيا نشنيده ايد که خداوند مي فرمايد:

«اي کساني که ايمان آورده ايد! از خدا فرمانبرداري کنيد و از پيامبر خدا

و صاحبان امر، اطاعت نماييد؟»

و آيا آنچه را که در روايات، در مورد رخدادهايي که در زندگي امامان گذشته و آينده شما مي باشد، نمي دانيد؟

آيا نديديد که چگونه از عصر آدم تا زمان حضرت عسکري عليه السلام سنگرها و پناهگاههايي براي شما قرار داده تا بدانها پناه بريد. و نشانه ها و پرچمهايي قرار داده است که بوسيله آنها راه حق را بيابيد تا آنجايي که هر گاه نشانه و پرچمي ناپديد گشت، پرچم ديگري پديدار مي گردد و هنگامي که ستاره اي افول نمايد، ستاره ديگري درخشيدن آغاز مي کند؟

پس، هنگامي که خداوند، يازدهمين امام نور حضرت عسکري عليه السلام را از اين جهان به جهان ديگر برد، شما پنداشتيد که خدا دين خويش را باطل ساخت و وسيله ارتباط و پيوند ميان خود و مخلوق خود را برداشت و قطع کرد.

نه! هرگز چنين نبوده و نخواهد شد تا روز رستاخيز فرا رسد و فرمان خدا نمايان گردد در حالي که دشمنان حق را خوش نيايد.

امام پيشين، حضرت عسکري عليه السلام که درگذشت، به نيکبختي و بر راه و رسم پدران گرانقدر خويش از دنيا رفت و دانش او نزد ماست و جانشين او و آنکه بجاي او قرار مي گيرد از اوست.

جز بيدادگر و گناهکار کسي در جانشيني او با ما به کشمکش و مخالفت برنمي خيزد و جز انکارگر حق و کافر، هيچ کس جز ما که پيشواي پس از او هستيم، کسي ادعاي جانشيني او نمي نمايد.

و اگر نه اين بود که امر خدا، مغلوب و راز الهي، آشکار مي گرديد که نبايد چنين شود، به گونه اي که حق و حقيقت و موقعيت درست ما، بر شما روشن مي شد که



[ صفحه 326]



خردهايتان دچار بهت و حيرت گردد و ترديدتان از ميان برود، اما آنچه را که خدا خواسته است، انجام مي شود و براي هر سرآمدي نوشته اي است.

بنابراين، پرواي خدا را پيشه سازيد و تسليم ما شويد و کار دين و معنويت و تدبير امور و تنظيم شئون جامعه را به ما واگذاريد، بر ماست که شما را از سرچشمه وحي و معنويت، سيراب بيرون آوريم، همانگونه که راهنمايي و وارد ساختن شما به سرچشمه نور و هدايت از سوي ما بود.

در پي کشف آنچه از شما پوشيده شده است نرويد و از راه درست به راه چپ انحراف نجوييد [3] و با دوستي ما، حرکت درست و بي انحراف خويش را بر آيين روشني، استوار سازيد! من شما را نصيحت و خيرخواهي کردم و خداوند بر من و شما گواه است.

و اگر محبت و عشق به اصلاح و نجات شما و مهر و دلسوزي نسبت به شما نبود، هيچ سخني با شما نداشتم و به آزمايش خود که درگيري با يک عنصر ظالم و سرکش و گمراهي است که در وادي گمراهي خود فرو رفته و با پروردگارش به ضديت و دشمني برخاسته و مقام والايي را ادعا نموده است که از او نيست و انکارگر حق کسي گشته است که خداوند، پيروي و فرمانبرداري از او را بر وي واجب ساخته است [4] مي پرداختم.

و در دخت گرانمايه ي پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم براي من الگويي شايسته و نيکوست [5] و آن عنصر نادان، بزودي لباس نتيجه ي کارش را خواهد پوشيد و کافر بزودي خواهد دانست که فرجام کار از آن کيست.



[ صفحه 327]



خداي بزرگ، ما و شما را، در پرتو مهرش،از مهلکه ها و زشتيها و آفتها و حوادث ناگوار و بلاها نگهدارد، چرا که او سرشته دار همه اينهاست و بر آنچه مي خواهد تواناست و هم سرپرست و نگاهدارنده ما و شماست.

درود بر همه جانشينان پيامبران و اوليا و دوستان خاص خدا و مؤمنان و رحمت و برکات او بر آنان و درود خدا بر محمد صلي الله عليه و اله و سلم و خاندانش باد!


پاورقي

[1] سوره نساء، آيه 59.

[2] غيبت شيخ طوسي، ص 172 و بحارالانوار، ج 53، ص 179.

[3] قرآن کريم از مردم باايمان به «اصحاب يمين» تعبير مي کند و از کافران به «اصحاب شمال»، بنظر مي رسد حضرت مهدي عليه السلام به اين واقعيت اشاره دارد.

[4] اين فراز، ممکن است اشاره به «جعفر کذاب» و يا «خليفه جنايتکار عباسي» باشد.

[5] در اينجا آن حضرت، اشاره به غصب حق فاطمه عليهاالسلام و ستم در حق او و نشناختن مقام و عظمت او مي نمايد.