در برابر نيروي شکوهبار اعجاز
در اينجا نيازي نمي بينيم که معجزه و قدرت اعجاز را در پرتو علوم مادي و طبيعي، تفسير و تحليل نماييم، چرا که معجزه فراتر از اين معيارها و مقياسهاست، خرد از تفسير و تحليل آن از ديدگاه علوم مادي و علوم طبيعي ناتوان است. و کافي است بدانيم که آنچه «رشيق» ديده بود و معجزه حد و مرزي ندارد و مخصوص به پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم هم نيست بلکه همه جانشينان راستين آن حضرت از اميرمؤمنان عليه السلام تا حضرت مهدي عليه السلام از آن نيروي عظيم و خداداي، بهره ورند.
به هر حال «رشيق» با ديدن آن جو خاص و اعجازآميز، در برابر قدرت اعجاز از خواب غفلت بيدار شد؛ گويي از جهان ماده و ماديات، اوج گرفته و در جهان ديگري زندگي مي کند به همين دليل بود که موضع او تغيير يافت و از يک مهاجم به يک عذرخواه و پوزش طلب، تبديل شد.
نخست از خداي جهان آفرين طلب مغفرت کرد و آنگاه از آن ابر مردي که بر روي حصير دست نياز به درگاه آن بي نياز برده بود و نماز مي خواند پوزش خواست و ادعا کرد که نه از خانه چيزي مي داند و نه صاحب خانه را مي شناسد. هرگز نمي داند چرا خليفه خودکامه، فرمان قتل صاحب خانه را داده است و گناه او که درخور کشته شدن باشد، چيست؟
اما آن گرامي، نه به پوزش خواهي او اعتنايي مي کند و نه به توبه اش و همچنان به نماز خويش ادامه مي دهد و اين ثبات قلب و عظمت روح آن حضرت، دل آنان را لبريز از ترس و هراس مي سازد و شکست خورده و رانده شده، به دربار خلافت
[ صفحه 314]
باز مي گردند.
خليفه ي بيدادگر که لحظه اي آرام و قرار ندارد و همواره در انتظار بازگشت مزدوران خويش و دريافت گزارش نتيجه عمليات جنايتکارانه اي است که به آنان واگذاشته است، به پاسداران کاخ دستور مي دهد که به مجرد رسيدن آنان، در هر ساعتي از شب يا روز که باشد، بي درنگ به آنان اجازه ورود دهند و آنان را نزد او برند.
و هنگامي که آن سه تن پس از ورود به بغداد نزد او مي روند و جريان را آنگونه که ديده بودند گزارش مي کنند او برآشفته و وحشت زده مي شود و مي پرسد: «آيا پيش از آمدن نزد من کسي را ديده و چيزي از رخداد مأموريت شکست خورده را به او گفته ايد؟»
آنان مي گويند: «هرگز!» و او به شديدترين سوگندها که ميان اوباش و اراذل، متعارف است، سوگند ياد مي کند که: «اگر يک کلمه از آنچه ديده ايد فاش کنيد، من حلال زاده نيستم اگر گردن شما را نزنم....» و بدينسان آنان را به سخت ترين شکل ممکن به حق پوشي تهديد مي کند.