بازگشت

شلمغاني


او، به «ابن عزاقر» معروف بود و چون از «واسط» عراق برخاسته بود به زادگاهش منسوب شده و او را «ابوجعفر محمد بن علي شلمغاني» مي گفتند.

از محدثان بود و کتابهاي بسياري داشت و در آنها، انبوه رواياتي را که از امامان اهل ببيت عليهم السلام دريافت داشته بود، همه را گرد آوري و دسته بندي نموده بود.

هنگامي که راه انحراف و ارتجاع را در پيش گرفت و از نظر انديشه، عقيده و عملکرد تغيير يافت با روايات، شروع به بازيگري کرد. هر چه مي خواست بر آنها مي افزود و هر چه دلخواه او بود، کم مي کرد.

در اوج فتنه گري و فريبکاري او، توقيعي از جانب حضرت مهدي عليه السلام در لعن و نکوهش و بيزاري جستن از کفر و الحاد و کارهاي زشت او صادر شد و به شيخ حسين بن روح رسيد که اينگونه است:

«... عرف - أطال الله بقاءک و عرفک الخير کله و ختم به عملک - من تثق بدينه و تسکن الي نيته، من اخواننا - أدام الله سعادتهم - بأن محمد بن علي، المعروف بالشلمغاني - عجل الله له النقمة و لا أمهله - قد ارتد عن الاسلام و فارقه و ألحد في دين الله و ادعي ما کفر معه بالخالق - جل و تعالي - و افتري کذبا و زورا و قال بهتانا و اثما عظيما، کذب العادلون بالله و ضلوا ضلالا بعيدا و خسروا خسرانا مبينا.

و انا برئنا الي الله تعالي و الي رسوله و آله - صلوات الله و سلامه و رحمته و برکاته عليهم - منه و لعناه عليه لعائن الله تتري، في الظاهر منا و الباطن و السر و العلن و في کل وقت و علي کل حال و علي من شايعه و بايعه و بلغه هذا القول منا فأقام علي توليه بعده.

و أعلمهم - تولاک الله - أننا في التوقي و المحاذرة منه، علي مثل ما کنا عليه ممن



[ صفحه 291]



تقدمه من نظرائه من الشريعي و النميري و الهلالي و البلاعي و غيرهم.

و عادة الله - جل ثناؤه - معل ذلک قبله و بعده - عندنا جميلة و به نثق و اياه نستعين و هو حسبنا في أمورنا و نعم الوکيل.» [1] .

بنام خداوند بخشاينده بخشايشگر

اعلان کن: خداي عمرت را طولاني ساخته و پاينده ات بدارد و همه خوبيها و ارزشها را به تو بشناسد و فرجام کارت را به نيکي پايان برد.

اعلان کن به همه کساني که به دينداري و دين باوري آنان اطمينان داري و به برادران ما که از نيت خير آنان آگاهي و خداوند نيکبختي آنان را تداوم بخشد، به آنان اعلام کن که: «محمد بن علي» معروف به «شلمغاني» که خداوند در کيفر او شتاب کرده و هرگز مهلتش ندهد، از دين اسلام برگشته و از آن جدا شده است، در دين خدا کفر و الحاد ورزيده و ادعاهايي دارد که باعث کفر به آفريدگار بزرگ است.

او به دروغ تهمت مي زند و بهتان مي بندد و گناهان بزرگي مرتکب مي شود.

آنان که از خدا برگشته اند دروغ گفته و به گمراهي بسيار دور و درازي افتاده و زياني آشکار کرده اند.

ما به خدا و پيام آورش و خاندان او - که درود و رحمت خدا و برکاتش بر او و خاندانش باد! - از او بيزاري جسته و او را لعنت و نفرين نموده ايم. لعنتهاي خداي يکي پس از ديگري، در ظاهر و باطن، آشکار و نهان و هميشه و همواره، بر او باد و بر هر کس که از او پيروي نموده و با او دست بيعت داده و پس از اين هشدار ما، باز هم به دوستي و پيروي از او برخيزد.

شما که - خداوند پشتيبان و يار و ياور تو باد - اعلان کن که: ما در اجتناب و بر حذر بودن از او -شلمغاني - همانند همان حالتي هستيم که پيش از او، از عناصر نظير او بيزاري جستيم و تبري از آنان را لازم شمرديم، از عناصري مانند: شريعي،



[ صفحه 292]



هلالي، بلالي و ديگران.

و شيوه خدا را پيش از رخدادها و پس از اينها، شايسته دانسته و به او اطمينان داشته و از او ياري مي جوييم و او در تمامي امور ما، ما را بس است و خوب و شايسته سرپرست و وکيلي است.

اين توقيع هشدار دهنده و راهگشا، هنگامي که از سوي آن گرامي صادر گرديد که سفير خاص او در زندان سردمداران وقت رژيم عباسي بود. با اين وجود، اين توقيع را به يکي از ياران خويش تسليم داشت و بدو دستور داد که آن را بطور گسترده در ميان شيعيان و دوستداران خاندان وحي و رسالت منتشر سازد و او نيز چنين کرد و پس از پخش اين توقيع مبارک، شيعيان به لعن و نفرين و تبري جستن از آن عنصر گمراه و دجال و دوري جستن از او، اتفاق نظر نشان دادند و از او و روش دجالگرانه و منحط او بيزاري جستند.


پاورقي

[1] احتجاج طبرسي، ج 2، ص 289، چاپ نجف، غيبت طوسي، ص 253 و بحارالانوار، ج 51، ص 377.