بازگشت

مدعيان مهدويت و سوء استفاده از عنوان مهدي موعود


يکي از دلايل مخالفان مسأله مهدويّت و ايرادهاي بني اسرائيلي آنان در عدم پذيرش احاديث مربوط به حضرت مهدي (عليه السلام) اين است که مي گويند: اين اخبار و احاديث، مورد سوء استفاده «مدّعيان مهدويّت» قرار گرفته و در طول تاريخ اسلام، مدّعيان فراواني را که به دروغ ادّعاي مهدويّت نموده، و خود را به عنوان «مهدي موعود» معرفي کرده اند، برانگيخته است.



[ صفحه 185]



پاسخ ما به اين کوته نظران ساده لوح کج انديش يا در حقيقت غرض ورزان بي منطق، اين است که يکي از دلايل روشن اصالت مسأله مهدويّت خود همين موضوع مدّعيان مهدويّت است؛ زيرا اگر چيزي اصالت نداشته باشد تقلّبي آن يافت نمي شود.

دليل ما بر اثبات اين مدّعا آن است که در طول تاريخ بشر، فرعون ها ادّعاي خدايي کرده اند؛ چون وجود «خدا» اصالت دارد و اصالتش براي همگان ثابت و روشن است. و از اين رو، عدّه اي خواسته اند خود را به جاي آن حقيقت و واقعيت جا بزنند.

«مسيلمه ها» ادّعاي نبوّت کرده اند، چون نبوّت اصالت دارد و عدّه اي خواسته اند که خود را به جاي انبيا قالب کنند.

مهدويّت نيز، اصالت دارد و لذا عدّه اي چون ابومحمّد عبيداللّه (مهدي فاطمي، سر سلسله سلاطين فاطمي مصر) و محمّد احمد سوداني و علي محمّد باب شيرازي و ديگران خواسته اند خود را به جاي مهدي واقعي جا بزنند. پس وجود متمهدي ها (يعني مدّعيان دروغين مهدويّت) خود يکي از دلايل اصالت و واقعيّت مهدويّت است.

اگر بخواهيم اندکي عميق تر در باره اين مسأله گفتگو کنيم، بايد بگوييم: سيري کوتاه در مسأله مهدويّت، ما را به اين حقيقت آشنا مي سازد که هر موقع در ميان ملّتها، زور، فشار و تبعيض و احساس ظلم و ستم و بي عدالتي رو به فزوني رفته است و مردم وجود چنين وضعي را از نشانه هاي ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) دانسته و طبق فطرت ذاتي خود متوجّه درگاه حضرت احديّت گرديده و با الحاح و نيايش براي رفع جنايتها و خيانت ها و رهايي از ظلم و ستم، از ذات مقدّس باري تعالي ياري طلبيده اند تا به چنين وضع نکبت باري خاتمه دهد، فرصت طلبان رياکار که زمينه مساعدي براي تحقّق اهداف نامشروع خود آماده و مهيّا ديده اند، بي درنگ از عقايد پاک مردم سوء استفاده نموده، خود را «مهدي موعود» معرفي کرده اند و برخي از ساده انديشان هم که در باره مهدي موعود (عليه السلام)، دچار اشتباه گرديده به آنها گرويده و به دعوت آنان پاسخ مثبت داده اند.

باري، هر چند در طول تاريخ از اين حقيقت، يعني: مهدويّت سوء استفاده شده است؛ ولي کدام حقيقت است که در جهان مورد سوء استفاده قرار نگرفته است؟ آيا مدّعيان دروغين الوهيّت و يا نبوّت و يا ساير مقامات معنوي در دنيا کم بوده اند؟! آيا اديان ساختگي و قلاّبي در جهان کم است؟! آيا بايد همه حقايق را به خاطر سوء استفاده



[ صفحه 186]



يک مشت گمراه و منحرف و رياست طلب کنار بگذاريم و يکسره منکر خداپرستي و نبوّت انبيا بشويم؟! آيا در طول تاريخ از وجود نيروهاي مادّي کم سوء استفاده شده است؟ آيا ما بايد همه آن نيروها را از بين ببريم و نابودشان سازيم؟!

در قرن دوازدهم ميلادي ـ آن گونه که صاحب «قاموس کتاب مقدّس» مي نويسد ـ: حدود ده نفر «مسيح هاي دروغگو» ظاهر شدند و جمعي را به خود گروانيدند و اين مطلب، اسباب فتنه و جنگ شد و گروه زيادي در آن معرکه، طعمه شمشير شدند. بنابراين، آيا ما بايد وجود حضرت مسيح (عليه السلام) را به طور کلّي انکار کنيم؟ چراکه از نام و عنوان حضرت مسيح (عليه السلام) سوء استفاده شده است!!

کوتاه سخن آن که، سوء استفاده از يک حقيقت، دليل بر بطلان آن حقيقت نمي شود؛ بلکه خود اين موضوع دليل بر اصالت و واقعيّت آن حقيقت است. و ديگر اينکه براي پيش گيري از اين سوء استفاده ها، مسلمانان بايد مهدي موعود را با مراجعه به منابع خويش بشناسند و نشانه ها و ويژگي هاي او را بدانند تا دچار چنين اشتباهاتي نگردند، نه اينکه به جهت جلوگيري از اين سوء استفاده، اصل اين اعتقاد، انکار شود.



[ صفحه 189]