بازگشت

آيا ناکامي و ستم علت عقيده به ظهور مهدي است؟


بر خلاف تصوّر کساني که مي پندارند ناکامي و ستم، علّت عقيده به ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) است و مي گويند که هر زمان که فشارها و محروميّت هاي اجتماعي و سياسي و اقتصادي و غيره بالا رود، عقيده به ظهور يک «نجات دهنده بزرگ» تشديد مي شود، احساس ناکامي، ستم، فشار و تبعيض در جامعه، باعث پيدايش اين عقيده ديرين در بين مردم نشده است.

عقيده به ظهور يک نجات دهنده بزرگ، عقيده اي اصيل و ديني است که در فطرت بشر، مانند ترس و خشم و تشنگي و ساير تمايلات ريشه قطعي دارد و وجود اين عقيده



[ صفحه 181]



در هر شرايطي، خواه در حال رفاه و آسايش و خواه در حال نا امني و گرفتاري، حاکي از همين فطري بودن است. منتهي در موقعي که در يک جامعه، فشار و اختناق و زورگويي و احساس تبعيض و ستم به اوج خود مي رسد، انگيزه روي آوردن مردم آن جامعه به يک «رهاننده بزرگ» شدّت مي يابد.

زيرا اشتياق به بهروزي، و تحقّق آرمانهاي ديرپاي انساني، نياز به رهبري را در وجود انسان ها تشديد مي نمايد و آنها را به جستجوي يک رهبر و راهنماي دلسوز و پيشواي قدرتمند، براي رهايي از ظلم و ستم بر مي انگيزد.

روي اين بيان، انسان ها در کشاکش اين اشتياق، بهروزي و اميد به بهروزي، «برترين رهبري» را در وجود «برترين رهبران» جستجو مي کنند، و اين اشتياق و اميد به حدّي در وجود آنها شعلهور مي گردد که به اشتباه، به جاي رهبر واقعي، به بدل از راهنما و يا رهبران انتزاعي روي مي آورند و هنگامي که به صورت ظاهر، برترين رهبر خود را پيدا کردند، در راه او از هيچ کوششي دريغ نمي نمايند و در مقام ايثار و فداکاري سر از پا نمي شناسند.

به تعبير نويسنده «ديباچه اي بر رهبري»:

«بدين ترتيب، در حقيقت بشريّت در احلام زرّين و رؤياهاي طلائي خود از حکومت ايده آل، در مدينه فاضله، در مسيح جويي ها، خضر خواهي ها و مهدي پرستي هاي خود، در اشتياق سوزان و عميق و ديرين خويش، براي يک قطب، يک پير، يک مراد، يک امام، و بالاخره منجي بزرگ بشريّت، در واقع خواهان همان «برترين رهبري» است». [1] .

بنابراين، احساس نا امني و شيوع فتنه و آشوب در جامعه، مي تواند انگيزه تشديد گرايش به «برترين رهاننده» بشود؛ ولي نمي تواند عامل پيدايش اصل عقيده و ايمان به ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) و گرايش به «منجي موعود» گردد. زيرا اين عقيده، يک عقيده ثابت ديني است که با اعماق فطرت بشر سر و کار دارد.

اينک، براي شناخت کامل اين موضوع، به يک جريان مهم تاريخي توجّه فرماييد.



[ صفحه 182]




پاورقي

[1] ديباچه اي بر رهبري، ص 91 ـ 92.