نکته اي که بر همه پوشيده مانده است
در اينجا بد نيست به نکته بسيار مهمي که بر همه نويسندگان شرقي و غربي و حتّي بر بسياري از پژوهشگران اسلامي پوشيده مانده است، اشاره کنيم و انگيزه مخالفت ابن خلدون را با احاديث مربوط به حضرت مهدي (عليه السلام) آشکار سازيم.
آنچه از منابع مهم و موثق تاريخي و حتّي از نوشته هاي خود ابن خلدون در کتاب «مقدّمه» استفاده مي شود اين است که:
از آنجا که ابن خلدون از مردم اندلس بوده و در مصر مي زيسته و اُصولاً ميانه خوبي با خلفاي فاطمي شيعي مصر نداشته است، سعي کرده است با ردّ و انکار احاديث مربوط به مهدي (عليه السلام) ثابت کند که «مهدي موعود اسلام» ربطي به «مهدي فاطمي»
[ صفحه 178]
سر سلسله سلاطين فاطمي مصر که برخي پنداشته بودند او «مهدي موعود» است، ندارد.
به همين جهت، وي بحث خود را با آن شرح و تفصيل، تحت عنوان «گفتگو در باره خروج مردي فاطمي» آغاز نموده و براي اثبات اين مطلب که عبيداللّه بن محمّد سرسلسله و جدّ سلاطين فاطمي مصر که در شمال آفريقا بر ضد امراي «سنّي اغلبي» قيام نمود، و شهر «مهديّه» را بنا نهاد، مهدي موعود نيست، احاديث مربوط به حضرت مهدي (عليه السلام) را با استدلال هاي واهي مورد انتقاد قرار داده است، تا بدين وسيله با خراب کردن احاديث مربوط به مهدي موعود (عليه السلام)، مهدي فاطمي را خراب کند، و او را تخطئه نمايد، غافل از اين که اين کار نادرست او بيشتر احاديث مربوط به «مهدي موعود (عليه السلام)» را بي اعتبار مي کند.
با توجّه به آنچه گذشت، برخي چنين پنداشته اند که منظور ابن خلدون از مرد فاطمي، مهدي فاطمي است، در صورتي که چنين نيست وهمان گونه که توضيح داديم مقصود او عبيداللّه بن محمّد، مهدي فاطمي جدّ سلاطين فاطمي مصر است، زيرا وي در آخر همان بحث وقتي با انبوه روايات مربوط به مهدي (عليه السلام) رو به رو مي شود و مي بيند که همه منابع معتبر اهل سنّت، اين روايات را نقل کرده اند، گويد که قسمتي از احاديث مربوط به «مهدي» غير قابل انتقاد است. و هرچند که اين ابراز عقيده بسان ضرب المثل معروف «کوسه و ريش پهن» است، امّا در عين حال، از نتيجه گيري خود او در آخر بحث مذکور، معلوم مي شود که وي عقيده داشته است که شخصي به نام «مهدي» از دودمان اهل بيت (عليهم السلام) در آخر الزمان قيام خواهد کرد.
اما بر اساس کدام روايات؟ ظاهرش آن است که بر اساس همان رواياتي که وي آنها را مردود، دانسته است.
به طور خلاصه، سخنان جنجال برانگيز ابن خلدون در باره مهدويّت، هرگونه تفسير شود، مسلّم است که باتوجّه به زمينه تب مهدي پرستي و گرم بودن بازار مهدويّت در عصر وي و شرايط خاصي که در زمان او در جهان اسلام پديد آمده بود و اينکه برخي از افراد فرصت طلب، براي پيشبرد اهداف خود از عنوان «مهدي موعود» استفاده مي کردند، ابن خلدون به خاطر اين سوء استفاده از حقيقت، به اصل حقيقت تا اندازه اي بي اعتقاد شده، و در واقع براي تخطئه کردن «مهدي فاطمي» سر دودمان سلاطين فاطمي مصر، در صحّت برخي از احاديث مهدي موعود ايجاد شبهه نموده است.
او با اين روش غير علمي خود را در نظر علما، بزرگان، دانشمندان، تاريخ نويسان و ديگر طبقات مردم، و همچنين نسلهاي آينده تاريخ بي اعتبار ساخته تا جايي که وي را به
[ صفحه 179]
عنوان مخالف احاديث مهدي موعود بشناسند، و اشخاصي هم مانند غربي هاي شرق شناس و اسلام شناس مغرض، امثال مارگلي پوت با تکيه و اعتماد به نوشته هاي او، به خود حقّ دهند که در باره اسلام و عقايد اسلام و احاديث اسلامي اظهار عقيده کنند و بگويند که دليل قانع کننده اي بر اثبات وجود «مهدي» و صحّت احاديث از پيغمبر اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) که ظهور يک مهدي را براي تقويت اسلام، لازم و حتمي شمرده باشد، در دست نيست.