بازگشت

رد نظريه مارگلي يوت


باتوجّه به عدم صداقت خاورشناسان و غرض ورزي آنان و نداشتن اطلاعات کافي در باره اسلام و محدود بودن مطالعات آنان بر اثر مشکلات ناشي از زبان شناسي و جامعه شناسي، ما نمي دانيم که جناب مستر «مارگلي يوت» کدام يک از منابع اصيل اسلامي را مطالعه کرده و چه کتابهايي را خوانده که دليل قانع کننده اي که او را قانع کند در منابع معتبر اسلامي نيافته است؟!!

چگونه است که همه دانشمندان و محقّقان اسلامي بدون استثناء، حتّي ابن خلدون که به عنوان مخالف احاديث مربوط به ظهور مهدي (عليه السلام) شناخته شده، لا اقل به صحّت و شهرت برخي از آن احاديث گواهي داده، و عدّه زيادي از بزرگان و دانشمندان اسلام در نوشته هاي خود تصريح کرده اند که احاديث مربوط به مهدي (عليه السلام) متواتر است و به هيچ وجه قابل انکار نيست، ولي جناب مستر مارگلي يوت، نتوانسته است قانع شود؟!

چگونه است که آن همه حديث شناسان اسلامي و دانشمندان شيعه و سنّي و حتّي تندروترين گروههاي اسلامي مانند وهّابيان، احاديث مربوط به مهدي (عليه السلام) را در مهمترين



[ صفحه 177]



منابع روايتي خود نقل کرده و اعتراف نموده اند که در ميان اين احاديث، احاديث صريح و صحيحي وجود دارد که غير قابل انکار است؛ ولي جناب مستر مارگلي يوت آنها را انکار مي کند؟!!

آيا تعداد (6207) حديث که از (154) کتاب معتبر شيعه و سنّي نقل شده است، با ذکر مشخّصاتي که براي معرّفي مهدي موعود آمده است و اعتراف آن همه حديث شناس و دانشمند، نمي تواند دليلي قانع کننده بر اصالت عقيده به ظهور مهدي موعود (عليه السلام) باشد، تا نيازي به اقتباس اين فکر، از يهود و نصارا، نباشد؟!

اينها سؤال هايي است که خود او بايد پاسخگوي آن باشد. به عقيده ما ظاهراً خاورشناسان و اسلام شناساني چون مارگلي يوت به دليل محدود بودن مطالعاتشان، تحت تأثير نوشته هاي ابن خلدون قرار گرفته و به انکار احاديث مربوط به مهدي (عليه السلام) پرداخته اند؛ در صورتي که منطق ابن خلدون کاملاً نادرست و انگيزه مخالفت او با احاديث مزبور، تعصّبهاي خاصّ مذهبي و پاره اي از مصلحت انديشي هاي بي دليل است.