بازگشت

خيرالدين زرکلي


معاصر، در کتاب «الاعلام» که آن را در ده جلد مشتمل بر شرح حال مختصر مشاهير و دانشمندان، رجال و شخصيتهاي نامدار به زبان عربي نگاشته، و به عکس اغلب نويسندگان اهل سنّت بسياري از رجال برجسته شيعه و همه امامان عالي مقام را نام برده، و طبق معمول آنها را به طور اجمال مي شناساند، تحت عنوان «مهدي منتظر» چنين مي نويسد:

«محمّد بن الحسن العسکري بن علي الهادي، ابوالقاسم و صاحب الزمان و منتظر و حجّت و صاحب سرداب است. در سامرّا متولّد شد. هنگامي که پدرش وفات يافت او پنج



[ صفحه 164]



سال داشت. وقتي به سنّ 9 يا 10 و يا 19 سالگي رسيد، وارد سردابي در خانه پدرش در سامرّا گرديد و ديگر از آن بيرون نيامد». [1] .

اين عدّه از دانشمندان و عدّه زياد ديگري از آنها ـ که ما به جهت اختصار از ذکر نام و گفتار آنان خودداري مي نماييم ـ از جمله کساني هستند که به ولادت حضرت مهدي (عليه السلام) اعتراف نموده و او را پسر امام حسن عسکري (عليه السلام) مي دانند.

جالب توجّه آن که علاوه بر آنچه گفتيم، اسامي مبارک امامان معصوم شيعه، از جمله نام مبارک حضرت مهدي (عليه السلام) در کتيبه هاي دور تا دور مسجد النبي (صلي الله عليه وآله وسلم) در مدينه منوره نوشته شده، که اين خود بهترين دليل و گواه صادقي است که مهدي موعود اسلام، کسي جز محمّد بن الحسن العکسري (عليهما السلام) و قائم منتظر و حضرت صاحب الزمان (عليه السلام) به عقيده شيعه اماميّه نيست.

در اين زمينه دانشمند گرانقدر حضرت آية اللّه لطف اللّه صافي در کتاب «امامت و مهدويّت»، مي نويسد:

«از حسن موافقات که دليل بر امکان حصول تفاهم... بين شيعه و اهل سنّت است، اين است که اسامي ائمّه اثني عشر (عليهم السلام) در کتيبه هاي مسجد مقدّس پيغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم) در مدينه طيّبه در قسمتي که در زمان ملک سعود بن عبدالعزيز و فيصل تجديد بنا شده، ثبت گرديده است.

و بر حسب آنچه که زماني در يکي از کتب تاريخي معتبر ديده ام، سابق بر اين هم، اين اسامي طيّبه در کتيبه هاي مسجد ثبت بوده با اين تفاوت که در کتيبه هايي که قبل از تعمير و تجديد بوده، اسامي ائمه (عليهم السلام) متّصل به هم بود، و در کتيبه هاي فعلي به تفريق و ـ با فاصله ـ در بين اسامي صحابه و ائمّه اربعه (اهل سنّت) نوشته شده و نام (مبارک) حضرت مهدي (عليه السلام) به اين عبارت: «محمّد المهدي (رضي الله عنه)»، رو به روي کسي است که از باب مجيدي به صحن مقدّس اول مشرّف مي شود، در وسط قرار گرفته است». [2] .



[ صفحه 165]



و در همين رابطه، نويسنده محترم کتاب «دانشمندان عامّه و مهدي موعود» نيز مي نويسد:

«سر سلسله سلاطين حجاز در عصر ما که در تعصّب ديني و غلوّ در تسنّن مشهورند، طبق صلاحديد و به فرمان وي، علماي بزرگ، اسامي خلفاي چهارگانه و عشره مبشّره و فقهاي اربعه را با حروف طلايي برجسته هرکدام در دايره بزرگي در بلندي دور تا دور بناي جديد مسجد النبي (صلي الله عليه وآله وسلم) نوشته، و از جمله اسامي دوازده امام، هرکدام با لقب مخصوص به خود همان طور که شيعه معتقد است، نوشته شده است، بدينگونه:

علي المرتضي (رضي الله عنه)، حسن المجتبي (رضي الله عنه)، حسين الشهيد (رضي الله عنه)، علي زين العابدين (رضي الله عنه)، محمّد الباقر (رضي الله عنه)، جعفر الصادق (رضي الله عنه)، موسي الکاظم (رضي الله عنه)، علي الرضا (رضي الله عنه)، محمّد التقي (رضي الله عنه)، علي النقي (رضي الله عنه)، حسن العسکري (رضي الله عنه)، محمّد المهدي (رضي الله عنه)». [3] .

و براي آگاهي بيش تر يادآور مي شويم که احمد بن مستضيء بنور اللّه، خليفه عبّاسي نيز که يکي از بهترين و داناترين خلفاي آل عبّاس بوده است، در سال 606 هجري قمري دستور داد تا سرداب منسوب به امام زمان (عليه السلام) را تعمير کنند، و ميان صفّه و سرداب دري از چوب ساج بسيار عالي و زيبا کار گذارند.

بر روي اين در نوشته است:

(بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ - قُلْ لا أَسأَلَکُمْ عَلَيهِ أَجْراً إِلاّ الْمَوَدَّةَ في الْقُرْبي وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً إنَّ اللّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ). [4] .

«هذا ما أمر بعمله سيّدنا ومولانا الإمام المفترض الطاعة علي جميع الأنام، أبوالعبّاس أحمد الناصر لدين اللّه أميرالمؤمنين وخليفة ربّ العالمين الّذي طبّق البلاد إِحسانه وعدله... وحسبنا اللّه ونعم الوکيل، وصلّي اللّه علي سيّدنا خاتم النبيين وعلي آله الطاهرين وعترته وسلّم تسليماً».

و در داخل صُفّه بر پشت چوب ساج نوشته است:

«بسم اللّه الرحمن الرحيم، محمّد رسول اللّه، أميرالمؤمنين عليّ وليّ اللّه، فاطمة، الحسن بن علي، الحسين بن علي، علي بن الحسين، محمّد بن علي، جعفر بن محمّد،



[ صفحه 166]



موسي بن جعفر، علي بن موسي، محمّد بن علي، علي بن محمّد، الحسن بن علي و محمّد بن الحسن القائم بالحقّ عليهم السلام». [5] .

مرحوم محدّث قمي (رحمه الله) در کتاب «تتمة المنتهي» درباره اين درب مي نويسد:

«در زمان ما که سنه 1335 هجري است، آن در موجود است، و به اعلا درجه امتياز منبّت کاري شده، و الحقّ در صناعت نجّاري از نفايس روزگار است. و با آن که اين همه زمان بر آن گذشته و در مرور دهور به حفظ و نگاهداري آن اعتنا نشده و بعض جاهاي آن را شمع و چراغ سوخته اند، هنوز مثل بهترين جواهر جلوه گر است». [6] .

عالم بزرگوار محدّث نوري (رحمه الله) نيز در کتاب «کشف الاستار» پس از نقل تعمير سرداب شريف به دستور الناصر لدين اللّه، مي نويسد:

«اگر ناصر عقيده نداشت که سرداب مزبور، منسوب به حضرت مهدي (عليه السلام) است و يا محلّ ولادت ويا موضع غيبت و يا مقام بروز کرامت آن بزرگوار است، هرگز دستور نمي داد تا آن را تعمير و بازسازي کنند و با مخارج گزافي آن را تزيين نمايند.

و اگر تمام علماي عهد ناصر در انکار وجود حضرت مهدي (عليه السلام) و متولّد شدن آن حضرت متفق بودند، بر حسب عادت انجام چنين کاري دشوار و بلکه اقدام او به تعمير سرداب با اين کيفيت محال بود.

بنابراين، ترديدي نيست که در ميان علماي آن عصر، کساني بوده اند که مانند گروهي ديگر از پيشينيان ايشان، دور از هرگونه تعصّب و بد نظري عقيده داشته اند که مهدي موعود (عليه السلام) جز بر پسر امام حسن عسکري (عليه السلام) که در سرداب سامرّا غايب شده، قابل تطبيق نيست و ناصر هم به همين جهت اقدام به تعمير و تزيين سرداب سامرّا ـ يعني محلّ غيبت حضرت مهدي (عليه السلام) ـ نموده است».

سپس محدّث نوري (قدس سره) در دنباله سخنان خود مي گويد:

«علّت اين که ما ناصر خليفه عبّاسي را در شمار دانشمندان معتقد به وجود حضرت مهدي (عليه السلام) آورديم، اين است که ناصر از لحاظ فضل و دانش در ميان محدّثان عصر خود ممتاز بوده است؛ زيرا ابن سکينه و ابن اخضر و ابن نجّار و ابن دامغاني از وي روايت



[ صفحه 167]



کرده اند». [7] .

از آنچه نقل نموديم، اين معنا به خوبي روشن مي شود که از نظر اکثريّت علماي عامّه، مهدي موعود اسلام همان «ابوالقاسم محمّد بن الحسن (عليهما السلام)» فرزند امام حسن عسکري (عليه السلام) است که از دودمان پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) و فاطمي و علوي و نهمين فرزند امام حسين (عليه السلام) است.

زيرا اکثريّت قريب به اتّفاق ايشان گفته اند که ابوالقاسم محمّد بن الحسن العسکري (عليه السلام) در سال 255 هجري در شهر سامرّا متولّد شده، و او هم نام و هم کُنيه پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) است و خلف صالح و مهدي و حجّت و قائم منتظر و غايب از ديده ها خوانده مي شود، و اين گفتار با شخص ديگري غير از پسر امام حسن عسکري (عليه السلام) تطبيق نمي کند. چون اين اسم و کنيه و لقب، نه با آنها که پيش از ولادت وي دعوي مهدويّت کرده اند قابل تطبيق است، و نه با آنها که پس از ولادت او چنين ادعايي کرده اند.


پاورقي

[1] اين جمله را فقط در اينجا مي بينيم، در صورتي که اکثر اهل سنّت نوشته اند که امام عصر (عليه السلام) وقتي به سن پنج سالگي رسيد، پدرش وفات يافت، و او در همان سال (260هجري) در خانه اش غايب شد، و او به هنگام وفات پدرش پنج ساله بود.

[2] امامت و مهدويّت، ج 2، ص 298، پاورقي.

[3] دانشمندان عامّه و مهدي موعود، ص 158.

[4] سوره شوري، آيه 23.

[5] کشف الاستار، ص 43 و در چاپ ديگر، ص 75 ـ 76.

[6] تتمة المنتهي، جلد سوّم منتهي الآمال، ص 368 ـ 369.

[7] کشف الاستار، ص 43، و در چاپ ديگر، ص 76.