بازگشت

اعتراف دانشمندان اهل سنت به صحت احاديث مهدي


علماي اهل سنت، فقط به نقل روايات راجع به حضرت مهدي (عليه السلام) در صحاح خود و ديگر کتب معتبر ديگر اکتفا نکرده اند، بلکه گروه زيادي از شخصيّت هاي برجسته ايشان اعتراف کرده اند که اين احاديث، «مشهور» يا «متواتر» است.

اينک براي مزيد اطّلاع، نمونه هايي از اعتراف برخي از اين دانشمندان را در اين جا نقل مي کنيم:

1 ـ محمّد شبلنجي، دانشمند معروف مصري، در کتاب «نور الابصار» چنين مي نويسد:

«تواترت الأخبار عن النبيّ (صلي الله عليه وآله وسلم) علي أنّ المهدي من أهل بيته وأنّه يملأ الأرض عدلاً». [1] .

«اخبار متواتري از پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله وسلم) رسيده است که مهدي (عليه السلام) از خاندان اوست و زمين را از عدل پر مي کند».

2 ـ شيخ محمّد صبّان، در کتاب «اسعاف الراغبين» چنين مي گويد:

وقد تواترت الأخبار عن النبيّ (صلي الله عليه وآله وسلم) بخروجه، وأنّه من أهل بيته، وأنّه يملأ الأرض عدلاً، وأنّه يساعد عيسي (عليه السلام) علي قتل الدجّال بباب لد بأرض فلسطين، وأنّه يؤمّ هذه الاُمّة ويصلّي عيسي خلفه». [2] .

«اخبار متواتري از پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله وسلم) نقل شده است که مهدي (عليه السلام) قيام خواهد کرد و اين که او از خاندان پيغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم) است و زمين را پر از عدل مي کند و حضرت عيسي (عليه السلام) را بر کشتن دجّال در سرزمين فلسطين دم دروازه «لُد» ياري مي دهد و بر اين اُمّت امامت



[ صفحه 122]



مي کند و حضرت عيسي (عليه السلام) پشت سر او نماز مي گزارد.

3 ـ ابن حجر عسقلاني، در کتاب «فتح الباري» درباره اخبار و احاديث راجع به حضرت مهدي (عليه السلام) مي گويد:

«اخبار به تواتر رسيده است که مهدي (عليه السلام) از اين اُمّت است، و عيسي بن مريم از آسمان فرود مي آيد و پشت سر او نماز مي خواند» [3] .

4 ـ ابن حجر هيثمي مکّي، در کتاب «الصواعق المحرقه» از ابوالحسن آبري، چنين نقل مي کند:

«قد تواترت الأخبار و استفاضت بکثرة رواتها عن المصطفي (صلي الله عليه وآله وسلم) بخروجه و أنّه من أهل بيته و أنّه يملأ الأرض عدلاً». [4] .

«اخبار متواتري از پيامبر اکرم نقل شده است که «مهدي» ظهور خواهد کرد و اينکه او از اهل بيت پيامبر است و زمين را از عدل و داد پر خواهد نمود».

5 ـ ابو الطيّب سيّد محمّد صدّيق حسيني بخاري قنوجي هندي، در کتاب «الاذاعة لما کان و ما يکون بين يدي الساعة»، چنين مي نويسد:

«... برخي از احاديث حضرت مهدي (عليه السلام) صحيح، برخي حسن و برخي ضعيف است و جريان ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) بين تمام مسلمانان مشهور و در طول تاريخ اسلام شهرت يافته است که ناگزير بايد در آخر الزمان مردي از اهل بيت پيامبر ظهور کند و دين را تأييد بخشد و عدل و داد را ظاهر نمايد و همه مسلمانان از او پيروي نمايند و بر تمام ممالک اسلامي مستولي گردد و او «مهدي» ناميده مي شود و پس از ظهور او، «دجّال» خروج مي نمايد و طبق روايات وارده خروج دجّال از علايم قيامت است و حضرت عيسي (عليه السلام) بعد از ظهور او از آسمان فرود مي آيد و در مورد قتل دجّال به او کمک مي کند ـ يا اين که همراه او نازل مي شود و او را در کشتن دجّال ياري مي دهد ـ و به هنگام اداي نماز صبح به او اقتدا مي نمايد و پشت سر آن حضرت نماز مي گزارد... و روايات مربوط به دجّال و حضرت عيسي (عليه السلام) به حدّ تواتر رسيده است». [5] .



[ صفحه 123]



6 ـ شيخ منصور علي ناصف، از دانشمندان معروف جامع «الازهر» مصر و نويسنده کتاب «التاج الجامع للاُصول» که در اين کتاب معروف خود، احاديث قابل اطمينان کتب حديث اهل سنّت را جمع آوري نموده است، و شش نفر از علماي برجسته مصر بر آن تقريظ نوشته اند، و آن را با شرحي به نام «غاية المأمول» به منظور بيان و توضيح احاديث آن توأم نموده اند. او در جلد پنجم يعني در «کتاب الفتن و علامات الساعة» چنين مي نويسد:

«الباب السابع في الخليفة المهدي ـ رضي اللّه عنه ـ اشتهر بين العلماء ـ سلفاً وخلفاً ـ أنّه في آخر الزمان لابدّ من ظهور رجل من أهل البيت يسمّي «المهدي» يستولي علي الممالک الإسلاميّة، ويتّبعه المسلمون، و يعدل بينهم، ويؤيّد الدين...

و قد روي أحاديث المهدي جماعة من خيار الصحابة، وخرّجها أکابر المحدّثين کأبي داوود والترمذي وابن ماجة و الطبراني وأبي يعلي والبزّاز والإمام أحمد والحاکم ـ رضي اللّه عنهم أجمعين ـ و لقد أخطأ من ضعّف أحاديث المهدي کلّها کابن خلدون وغيره...»

«در ميان دانشمندان امروز و گذشته اهل تسنّن، مشهور است که سرانجام بايد در آخر الزمان مردي از اهل بيت پيامبر به نام «مهدي (عليه السلام)» ظهور کند. او بر کشورهاي اسلامي مسلّط شود و مسلمانان نيز از او پيروي کنند و مهدي (عليه السلام) در ميان آنان به عدالت رفتار کند و دين اسلام را تأييد بخشد.

احاديث راجع به مهدي (عليه السلام) را گروهي از برگزيدگان صحابه پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) روايت کرده اند و محدّثان بزرگ مانند: ابي داوود، ترمذي، ابن ماجه، طبراني، ابو يعلي، بزّاز، امام احمد حنبل و حاکم نيشابوري، در کتب خود آورده اند.

کساني که تمام احاديث مهدي (عليه السلام) را ضعيف شمرده اند مانند «ابن خلدون» و ديگران، راه خطا پيموده اند و اين حديث که «ابن خلدون» نقل کرده است که «مهدي، همان عيسي بن مريم است» ضعيف است چنان که بيهقي و حاکم نيشابوري و غير اينان به اين معنا تصريح کرده اند.

منصور علي ناصف پس از اشاره به کتاب «شوکاني»، عالم معروف اهل سنّت، که درباره تواتر احاديث مربوط به «مهدي (عليه السلام)» و خروج دجّال و بازگشت حضرت عيسي



[ صفحه 124]



است، چنين مي گويد:

«هذا يکفي لمن کان عنده ذرّة من إيمان وقليل من انصاف» [6] .

«آنچه گفته شد براي کساني که ذرّه اي ايمان و اندکي انصاف داشته باشند، کفايت مي کند».

7 ـ احمد زيني دحلان، دانشمند معروف حجاز و مفتي بزرگ مکّه، در کتاب «الفتوحات الاسلاميّة» چنين مي نويسد:

«احاديثي که در آن از «مهدي» سخن رفته است بسيار زياد و «متواتر» است و البتّه در ميان آن همه احاديث صحيح، روايات ضعيف هم زياد است؛ ولي به واسطه کثرت اين احاديث و فزوني راويان آنها و محدّثان فراواني که اين روايات را در کتب خود آورده اند، جمعاً مفيد قطع و يقين است».

سپس اين دانشمند مي نويسد:

«محمّد بن عبدالرسول برزنجي، در آخر کتاب «الاشاعة في اشراط الساعة» ياد آور شده است که اخبار مهدي موعود (عليه السلام) متواتر مي باشد و امري مسلّم است.

از اين احاديث به يقين بايد دانست که «مهدي» از فرزندان فاطمه (عليها السلام) است و زمين را از عدل و داد پر مي کند». [7] .

8 ـ وهّابيان، نيز که از تندروترين گروه هاي اسلامي اهل تسنّن به شمار مي روند، مسأله «مهدويت» و تواتر احاديث مربوط به حضرت مهدي (عليه السلام) را پذيرفته اند و با ساير فِرَقِ مسلمين اتّفاق نظر دارند و به طور جدّي از آن دفاع مي کنند و آن را از عقايد قطعي و مسلّم اسلامي مي دانند.


پاورقي

[1] نور الابصار ص 189.

[2] اسعاف الراغبين حاشيه نور الابصار ص 152.

[3] فتح الباري ج 7 ص 169 کتاب احاديث الانبياء، باب نزول عيسي عليه السلام.

[4] صواعق المحرقه ج 2 ص 480.

[5] الاذاعه لما کان و يکون بين يدي الساعة، ص 53 و ص 126.

[6] به کتاب «التاج، الجامع للاصول» ج 5، ص 341 و 360 مراجعه فرماييد.

[7] الفتوحات الاسلامية، ج 2 ص 299- 300.