مهدي از فرزندان امام کاظم است
در کتاب «فرائد السمطين» و «ينابيع المودّه» از ابن عبّاس نقل شده که گفت: شخصي يهودي به نام «نعثل» محضر رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) آمد و گفت: يا محمّد! من از تو چيزهايي مي پرسم که مدّتي است ذهن مرا به خود مشغول کرده است. اگر جواب قانع کننده اي دادي به دست تو مسلمان خواهم شد.
حضرت فرمود: بپرس اي ابا عماره!
نعثل پس از پرسش از صفات خدا و جواب آن حضرت، گفت: به من خبر ده که وصيّ و جانشين تو کيست؟ که هيچ پيامبري نيست مگر آن که وصيّ و جانشيني دارد و پيامبر ما موسي بن عمران به يوشع بن نون وصيّت کرد و او را جانشين خود قرار داد.
حضرت فرمود:
«نعم، إنّ وصييّ و الخليفة من بعدي علي بن أبي طالب، وبعده سبطاي الحسن، ثمّ الحسين يتلوه تسعة من صُلب الحسين ائمّة أبرار.
قال: يا محمّد! فسمّهم لي؟
قال: نعم، إذا مضي الحسين فابنه علي، فإذا مضي علي فابنه محمّد، فإذا مضي محمّد فابنه جعفر، فإذا مضي جعفر فابنه موسي، فإذا مضي موسي فابنه علي، فإذا مضي علي فابنه محمّد، ثمّ ابنه علي، ثمّ ابنه الحسن، ثمّ الحجّة بن الحسن، فهذه اثنا عشر ائمّة عدد نقباء بني إسرائيل».
آري! وصيّ و جانشين من علي بن ابي طالب است؛ پس از او دو نوه من، حسن و حسين؛ سپس نُه امام پاک سرشت از نسل حسين جانشين من خواهند بود.
[ صفحه 108]
گفت: يامحمّد! نام آنها را بگو.
فرمود: چون حسين از دنيا برود، فرزندش علي بن الحسين امام است؛ وقتي علي از دنيا رود پسرش محمّد و چون محمّد (باقر) از دنيا برود، پسرش جعفر (صادق) و چون جعفر از دنيا درگذرد پسرش موسي و هنگامي که موسي وفات کند، پسرش علي (رضا) و وقتي علي رحلت نمود پسرش محمّد و چون محمّد از دنيا برود پسرش علي و پس از او پسرش حسن و سپس حجّت بن الحسن، يکي پس از ديگري امام خواهند بود؛ اينها دوازده نفر به عدد نقباي بني اسرائيل هستند».
نعثل گفت: جاي آنها در بهشت کجاست؟
فرمود: در رتبه من هستند.
نعثل گفت: «اشهد أن لا إله إلاّ اللّه وأنّک رسول اللّه وأشهد أنّهم الأوصياء من بعدک».
من در کتاب هاي گذشته همينطور يافته ام و در عهد و وصيّت موسي بن عمران آمده است که:
چون آخر الزمان شود پيامبري به نام «احمد» مبعوث مي شود. او خاتم پيامبران است و پس از او پيامبري نخواهد آمد و از صلب او، امامان ابرار به عدد اسباط به دنيا مي آيند. [1] .
حضرت فرمود: اي ابا عماره! آيا اسباط را مي شناسي؟
گفت: آري يارسول اللّه! آنها دوازده نفر بودند؛ اوّلشان «لاوي بن برخيا» بود که مدّتي طولاني از بني اسرائيل غايب شد و بعد ظاهر گرديد و خداوند به وسيله او شريعت را پس از کهنه شدن و محو شدن، آشکار کرد و او با «قرسطياي» پادشاه جنگيد و او را کشت.
[ صفحه 109]
حضرت فرمود: آنچه در بني اسرائيل اتّفاق افتاد، در اُمّت من نيز اتفاق مي افتد؛ دوازدهمين نفر از نسل من غايب خواهد شد و بر اُمّت من، زماني خواهد آمد که از اسلام جز نامي و از قرآن جز نوشته اي باقي نمي ماند. در آن وقت، خداوند به او اجازه خروج مي دهد و او اسلام را آشکار و دين را تجديد مي نمايد.
سپس فرمود:خوشا به حال کسي که آنها را دوست بدارد! واي به حال کسي که آنها را دشمن بدارد! خوشا به حال کسي که به آنها تمسّک جويد و دنباله رو آنها باشد!
نعثل پس از شنيدن اين سخنان، بپا خاست و اشعاري چند در مدح پيامبر وائمّه (عليهم السلام) سرود...» [2] .
اين حديث مبارک، نمايانگر اين واقعيّت است که حضرت مهدي (عليه السلام) از فرزندان موسي بن جعفر (عليهما السلام) و پنجمين فرزند آن حضرت است.
در کتاب «غيبت» شيخ طوسي، از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است که حضرت در ضمن حديث مفصّلي فرمود:
«صاحب ما ظهور مي نمايد و او از صلب اين است ـ و با دست خود اشاره به موسي بن جعفر (عليهما السلام) نمود ـ آنگاه فرمود: زمين را از عدل پرمي کند همان گونه که از ظلم و ستم پر شده باشد و دنيا براي او هموار مي گردد». [3] .
و در کتاب «کمال الدين»، از يونس بن عبدالرحمان روايت کرده است که گفت: حضور حضرت موسي بن جعفر (عليه السلام) شرفياب شدم و عرض کردم: اي پسر رسول خدا! قائم به حقّ شما هستيد؟ فرمود:
من قائم به حقّ هستم، ولي آن قائمي که زمين را از وجود دشمنان خدا پاک مي گرداند و آن را از عدل و داد پر مي نمايد، فرزند پنجمي من است که براي حفظ جانش مدّتي طولاني از انظار غايب مي شود و در آن مدّت، مردم بسياري از دين بر مي گردند و عدّه اي ثابت قدم مي مانند.
سپس فرمود: خوشا به حال شيعيان ما که در دوران غيبت قائم ما، به دوستي ما چنگ مي زنند و در ولايت ما ثابت و استوار مي مانند و از دشمنان ما بيزاري مي جويند!
[ صفحه 110]
آنان از ما هستند و ما از آنها هستيم. آنها ما را به امامت پذيرفته اند و ما آنها را به عنوان «شيعه» پسنديده ايم. خوشا به حال آنها، بازهم خوشا به حال آنها! به خدا سوگند! که آنها در روز قيامت، در رتبه ما هستند». [4] .
پاورقي
[1] در کتاب ينابيع الموده عبارت فوق چنين آمده است: «و اوصياي او بعد از او دوازده نفر خواهند بود»، و اين عبارت صحيحتر است، زيرا که علي عليه السلام از صلب آن حضرت نيست، مگر اين که گفته شود: جمله مذکور از باب تغليب است، چنان که در بعضي از روايات «اثنا عشر من ولدي»؛ «آنها دوازده نفر از فرزندان من هستند»، آمده است.
[2] فرائد السمطين، ج 2 ص 133؛ ينابيع الموده ج 3 باب 76 ص 281 ح 1.
[3] غيبت شيخ طوسي، ص 28.
[4] کمال الدين صدوق با ترجمه فارسي ج 2 ص 30 ح 5 و عربي ص 361 ج 2 باب 34 ح 5؛ کفايةالاثر ص 265 منتخب الاثر ص 219 ح 3؛ بحارالانوار ج 51 ص 151 ح 6.