بازگشت

مهدي از فرزندان پيامبر است


در کتاب «عقد الدرر» و «تذکرة الخواص» از قول عبد اللّه عمر آمده است که رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«يخرج في آخر الزمان رجل من ولدي، اسمه کاسمي، و کنيته ککنيتي، يملأ الأرض عدلاً، کما مُلئت جوراً، فذلک المهدي». [1] .

«در آخر الزمان مردي از فرزندان من خروج مي نمايد؛ نام او همانند نام من و



[ صفحه 96]



کنيه او همانند کنيه من مي باشد. او زمين را پر از عدل مي نمايد همان گونه که پر از ستم شده باشد، واو همان «مهدي» است».

در روايت ديگري از قول جابر بن عبداللّه آمده است که رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«المهديّ من وُلدي، اسمه اسمي، و کنيته کنيتي، أشبه الناس بي خلقاً و خُلقاً». [2] .

«مهدي از فرزندان من است؛ نام او نام من و کنيه اش کنيه من، از نظر سيرت و صورت شبيه ترين مردمان به من است».

در حديث مفصّلي که جلال الدين سيوطي در کتاب «الحاوي للفتاوي» از حذيفه نقل کرده، آمده است:

هنگامي که پيغمبر اکرم (صلي الله عليه وآله وسلم) درباره خروج سفياني و ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) سخن مي گفت، مردي به نام «عمران بن حصين» برخاست و عرض کرد: يارسول اللّه! ما چگونه مهدي (عليه السلام) را بشناسيم؟

«قال (صلي الله عليه وآله وسلم): هو رجل من ولدي کأنّه من رجال، بني إسرائيل، عليه عباءتان قطوانيّتان، کأنّ وجهه الکوکب الدرّيّ، في خدّه الأيمن خال أسود، ابن أربعين سنة... فيبايع له بين الرکن والمقام، ثمّ يخرج متوجّهاً إلي الشام، وجبريل علي مقدّمته و ميکائيل علي ساقته، فيفرح به أهل السماء وأهل الأرض، والطير والوحوش والحيتان في البحر». [3] .

«رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: مهدي، مردي از فرزندان من است. او شبيه مردان بني اسرائيل است. (راست قامت تا حدّي بلند قدّ)... صورتش چون ستاره درخشان و بر گونه راستش خال سياهي است. چهل ساله مي نمايد... مسلمانان بين «رکن و مقام» (کنار خانه خدا) با او بيعت مي کنند. سپس در حالي که جبرئيل پيشاپيش او، و ميکائيل پشت سر او است متوجّه سرزمين شام مي گردد. ساکنان آسمان و زمين، پرندگان، درّندگان و ماهيان دريا، همه از او خشنود مي شوند».



[ صفحه 97]



و در روايت ديگري که مرحوم سيّد بن طاووس آن را در کتاب «الملاحم والفتن» از قول حذيفه از جابر بن عبداللّه انصاري نقل نموده، چنين آمده است که جابر گفت:

«روزي رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) در بين اصحاب خود نشسته بود که جبرئيل بر آن حضرت نازل شد و عرضه داشت:... اين پنج نهر (سيحون، جيحون، دجله، فرات و رود نيل مصر) براي تو و اهل بيت تو و شيعيانت مي باشد.

خداوند مي فرمايد: به عزّت و جلال خودم سوگند! هرکس يک قطره از اين پنج نهر بياشامد، در روز حساب به بهشت نخواهد رفت مگر اين که تو از او راضي شوي و او را حلال کني.

در آن موقع، چهره رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) باز شد و فرمود: برادرم جبرئيل! من بر اين نعمت خدا را شکر و سپاس مي گويم.

«فقال له جبرئيل (عليه السلام): اُبشّرک يارسول اللّه! بالقائم من ولدک، لايظهر حتّي يملک الکفّار الخمسة الأنهر، فعند ذلک ينصر اللّه أهل بيتک علي أهل الضلال، ولم ترفع لهم راية أبداً إلي يوم القيامة».

«جبرئيل عرضه داشت: يارسول اللّه! تو را به ظهور «قائم» که از فرزندان تو مي باشد بشارت مي دهم! او ظهور نخواهد کرد تا اين که کافران اين رودها را به تصرّف خود درآورند، [4] در آن وقت است که خداوند اهل بيت تو را بر گمراهان پيروز گرداند و پس از آن، ديگر هيچ پرچمي از پرچمهاي کفر تا روز قيامت برافراشته نخواهد شد».

آنگاه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) به خاطر شکر اين نعمت، براي خدا سجده کرد و... [5] .



[ صفحه 98]




پاورقي

[1] عقد الدرر، ص 32، باب 2؛ تذکرة الخواص، ص 363.

[2] فرائد السمطين، ج 2، ص 335؛ بحار الانوار، ج 51، ص 71، ح 13.

[3] الحاوي للفتاوي، ج 2، باب آثار الواردة في المهدي (عليه السلام)، ص 82؛ عقد الدرر، ص 119 و 120.

[4] لازم به تذکّر است که رودهاي ياد شده چون: دجله، فرات و رود نيل، هم اکنون در دست ايادي استعمار و دست نشاندگان آنهاست و در واقع غربي ها بر اين رودها سيطره دارند، و رودهاي سيحون و جيحون رسماً در دست کفّار است. زيرا اين دو رودخانه معروف در «روسيّه» قرار دارند، و هر دو از کوه هاي «تيان شان» سرچشمه مي گيرند و پس از سيراب کردن ترکمنستان و ازبکستان در جمهوري قزاقستان به درياچه «آرال» مي ريزند. سيحون را امروز «سيرداريا» و جيحون را «آموداريا» مي نامند. (نقل از پاورقي روزگار رهايي، ج2، ص958 و 985).

[5] الملاحم والفتن، ص 368، ح 540، و صراط المستقيم، ج2، ص258، و الزام الناصب، ج2، ص125، به طور خلاصه، و الکتاب المبين، ج2، ص129.