ظهور حضرت مهدي از ديدگاه جامعه اسلامي
بر پژوهشگران، صاحب نظران و ارباب دانش پوشيده نيست که مسأله مهدويّت و انديشه ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) در آخر الزمان، يکي از مسايل بسيار حياتي اسلام، و از اعتقادات قطعي عموم مسلمانان است، که شيعه و سنّي در طي قرون و اعصار متمادي همه بر اين عقيده اتّفاق نظر داشته و آن را جزء عقايد قطعي خود مي دانند.
گرچه وجود اين عقيده در اسلام به خصوص در ميان شيعيان، از مسايل بسيار حايز اهميّت، و از اعتقادات بنيادي محسوب مي شود، و از اين رهگذر در ميان همه مذاهب اسلامي، شيعيان بيش از همه با اين عقيده شناخته شده اند، لذا برخي از افراد نا آگاه و بي اطّلاع، يا لجوج و معاند پيوسته کوشيده و مي کوشند تا اين عقيده را در مذهب شيعه محصور کنند، ولي هرگز عقيده به ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) در اسلام اختصاص به شيعه ندارد. بلکه عقيده به ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) مورد اتّفاق و اجماع همه مسلمين بوده، و کليّه فِرَق اسلامي در اين عقيده باهم اتّفاق نظر دارند، و حتّي فرقه ساخته شده «وهّابيت» نيز آن را جزء عقايد قطعي و مسلّم خود مي دانند و به طور جدّي از آن دفاع مي نمايند، و معتقدند که: اعتقاد به ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) بر هر مسلماني واجب است، و جز افراد
[ صفحه 20]
نادان و بي اطّلاع و بدعت گزار، منکر آن نخواهند بود. [1] .
به طور خلاصه، آنچه از مجموع منابع معتبر حديثي و تاريخي شيعه و سنّي استفاده مي شود اين است که: مسأله مهدويّت و عقيده به ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) يکي از ضروريات دين مقدّس اسلام است که منکر آن از آيين اسلام بيرون است. از اين رو، کليّه مسلمانان از شيعه و سنّي ـ و به طور کلّي عموم اُمّت اسلامي ـ عقيده دارند، که بر اساس روايات وارده، ناچار بايد در آخر الزمان (و تاريک ترين دوران تاريخ بشر) مردي از خاندان پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) به نام حضرت مهدي (عليه السلام) ظهور کرده، بر همه کشورها مسلّط شود، و دين را تأييد بخشد، و سراسر روي زمين را پر از عدل و داد کند، و او از دودمان پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله وسلم) و از نسل حضرت فاطمه (عليها السلام) است.
از نظر مسلمانان، مسأله «مهدويّت» و عقيده به ظهور مهدي موعود (عليه السلام) يک اعتقاد عميق ديني و مذهبي، و يکي از مهمترين و حسّاس ترين فرازهاي عقيدتي اسلامي است.
اين عقيده در اسلام و به خصوص در ميان شيعيان، از اعتقادات بنيادي و ترديد ناپذيري است که هيچ گونه شک و ترديد در آن وجود ندارد.
[ صفحه 21]
عموم مسلمانان و به ويژه شيعيان عقيده دارند که اعتقاد به ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) از ضروريات مذهب است، و اخبار و روايات مربوط به آن حضرت، از طريق شيعه و سنّي به حد «تواتر» رسيده است. [2] .
عموم مسلمانان عقيده دارند که ظهور مبارک مهدي موعود (عليه السلام) که در روايات متواتر اسلامي با اوصاف: «قُرشي، هاشمي، فاطمي، علوي، حسني، و حسيني» معرّفي گرديده، و نويدهاي ظهور مبارک آن حضرت سالها پيش از ولادت با سعادتش از زبان مبارک پيامبر عظيم الشأن اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) و خاندان پاکش (عليهم السلام) براي اُمّت اسلامي بازگو شده، يک امر قطعي و مسلّم است.
عموم مسلمانان عقيده دارند که ظهور مبارک حضرت مهدي (عليه السلام) در آخر الزمان، وعده قطعي خداوند است، و نويدهاي ظهور آن موعود جهاني در قرآن کريم و روايات اسلامي به صورتي گسترده در نهايت وضوح و روشني بيان شده است.
عموم مسلمانان عقيده دارند که طبق وعده هاي قرآن کريم و روايات اسلامي، در آينده تاريخ و در آخر الزمان، مردي از اهل بيت به نام حضرت مهدي (عليه السلام) ظهور خواهد کرد که دين را تأييد، و عدل و داد را آشکار خواهد نمود، و دشمنان دين و انسانيّت چه بخواهند و چه نخواهند، سرانجام او ظاهر مي شود، و بر همه کشورها و ممالک اسلامي مسلّط مي گردد.
در زمان او اسلام جهانگير مي شود، سراسر روي زمين پر از عدل و داد مي شود، پرچم توحيد و يکتاپرستي در همه جهان به اهتزاز در مي آيد، ديني جز دين مبين اسلام باقي نمي ماند، نظام جهاني بر اساس ايمان به خدا و احکام اسلام استوار مي گردد، بر تمام جهان دين واحد، قانون واحد، نظام واحد، و رهبر واحد حکومت مي کند، و در همه جا صلح و صفا ايجاد مي شود، و حقّ و عدالت پيروز، و ظلم و ستم يکسره از بين مي رود.
عموم مسلمانان عقيده دارند که با جهاني شدن ظلم و ستم، فساد و تبهکاري و وجود حکومت هاي ظالمانه با معيارهاي غير عادلانه در سطح جهان، از نقطه نظر رحمت الهي، ظهور مهدي موعود (عليه السلام) يک ضرورت اجتناب ناپذير است که طبق وعده هاي صريح اسلامي آنچنان که در قرآن کريم واخبار اهل بيت (عليهم السلام) آمده است، سرانجام بايد ظاهر شود؛ کاخهاي ستمگران را برسرشان فرو ريزد، پرچم حقّ و عدالت را بر فراز گيتي به اهتزاز درآورد، ريشه ظلم و بيداد را از بيخ و بن برکند، و بر ويرانه هاي کاخ جبّاران و ستمکاران، جهاني آباد و آزاد بنيان نهد، و انسانها را از زير يوغ استعباد، استثمار و استعمار رهايي بخشد.
آري خواننده گرامي! عموم مسلمانان و به ويژه شيعيان، عقيده دارند که ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) يک امر محتوم و مسلّم است که بدون ترديد واقع خواهد شد، و کفر کافران، لجاجت منکران و سرسختي معاندان، در تحقّق اراده و مشيّت الهي، و ظهور منجي آسماني، کمترين اثري نخواهد داشت، و از اين رو همه منتظر و چشم به راهند، و
[ صفحه 22]
همه انتظار روزي را مي کشند که نداي نويد ظهور «منجي موعود» در سرتاسر جهان طنين انداز شده، همه ساکنان روي زمين، طنين آن نداي آسماني را با گوش خود بشنوند، و از جان و دل اجابت کنند، و سر از پا نشناخته شتابان به سويش روان گردند.
اينک براي اين که مهدي موعود اسلام را بشناسيم، و بدانيم که اسلام در زمينه ظهور آن يکتا بازمانده حجج الهي چه نويدهايي را به مسلمانان و مردم جهان داده است، فشرده مطالبي را که در درياي ژرف و ناپيدا کرانه متون اصيل اسلامي آمده است در اينجا مي آوريم.
آنچه در مقام معرّفي مهدي موعود (عليه السلام)، در منابع معتبر شيعه و سنّي آمده، بدين قرار است:
«او، حجّت خدا، خاتم اوصيا، رهايي بخش اُمّت، مهدي، منتظر، قائم آل محمّد (صلي الله عليه وآله وسلم)، صاحب الأمر، صاحب الزمان، عدالت گستر، بقيّة اللّه، صاحب شمشير، ظاهر کننده دين، خلف صالح، باعث، وارث، صاحب، خالص، صاحب الدار (صاحب خانه) مأمول، مؤمَّل، (اميد آينده) نايب، برهان، باسط (گسترنده)، ثائر (انقلابي)، منتقم، سيّد، جابر (ترميم کننده دين)، خازن (خزينه دار علوم الهي)، امير اميران، قاتل تبهکاران، آقاي دو جهان، و امام منتظر براي تأسيس حکومت عدل الهي است». [3] .
پدرش گنج دانش ايزدي، امام حسن عسکري (عليه السلام)، و مادر بزرگوارش نرجس خاتون بانوي کنيزان جهان از بيتي رفيع و خانداني جليل است که از امام حسن عسکري (عليه السلام) فرزندي جز آن آخرين حجّت خدا از اين بانوي بزرگوار نمانده است. [4] .
در سال 255 هجري قمري، در سپيده دم پانزدهم ماه شعبان در شهر «سامرّا» پايتخت عبّاسيان چشم به جهان گشود. [5] نامش، نام پيامبر ـ محمّد (صلي الله عليه وآله وسلم) ـ و کنيه اش کنيه
[ صفحه 23]
پيامبر ـ ابوالقاسم ـ است.
«ولادت با سعادتش از دشمنان پنهان ماند، و نام و نشانش از بدخواهان در نهان؛ زيرا حکومت خون آشام وقت و دستگاه ستمگر خلافت، سخت در پي او و مشتاق يافتن و نابود ساختنش بود، و تمام نيروي خود را در اطراف خانه امام حسن عسکري (عليه السلام) متمرکز کرده و دهها جاسوس به کار گرفته بود، و بر هر جاسوسي، جاسوسي ديگر گمارده بود تا از ولادت وليّ خدا حضرت بقيّة اللّه (عليه السلام) آگاه شده، نور خدا را خاموش کند، ولي مشيّت خداوند بر آن تعلّق گرفته بود که حجّت خود را از گزند دشمنان حفظ کند». [6] .
با شهادت پدر بزرگوارش امام حسن عسکري (عليه السلام) در شب هشتم ربيع الاول سال 260 هجري قمري، بار دشوار و توان فرساي امامت بر دوش او نهاده شد، و به فرمان حکمت آميز پروردگار، از مردم «غيبت» اختيار فرمود. [7] .
دوران غيبت آن حضرت دو بخش متمايز دارد:
1 ـ غيبت صغري يا کوتاه مدّت ـ سال 255 تا 329 هجري ـ که در اين دوره شيعيان مي توانستند توسط سفيران چهارگانه اش با آن حضرت تماس بگيرند و با وي ارتباط برقرار کنند.
اين چهار تن نايب خاص، که شيعيان مي توانستند در دوران غيبت صغري توسط آنها با حضرت مهدي (عليه السلام) تماس بگيرند و مشکلات خود را به ناحيه مقدّسه برسانند و پاسخ هاي لازم را دريافت نمايند، عبارتند از: جناب عثمان بن سعيد عمروي، محمّد بن عثمان بن سعيد، حسين بن روح نوبختي و علي بن محمّد سمري، که با رحلت او باب «نيابت خاص» بسته شد.
2 ـ غيبت کبري يا بلند مدّت که تا امروز ادامه يافته است. در اين دوره سفير و نايب خاصّي براي آن حضرت نيست، و راه تماس رسمي و آشکار براي مردم وجود ندارد. و
[ صفحه 24]
بر آنهاست که از نوّاب عام امام (عليه السلام) ـ يعني از فقهاي پارسا وخويشتن دار ـ پيروي کنند. [8] .
غيبت صغري از همان لحظه ولادت حضرت ولي عصر (عليه السلام) آغاز مي شود [9] و تا روز وفات چهارمين سفير حضرتش ادامه مي يابد [10] ولي دوران سفارت، از رحلت حضرت امام حسن عسکري (عليه السلام) آغاز شده و تا وفات علي بن محمّد سمري، امتداد مي يابد. [11] .
بنابراين، طول غيبت صغري 74 سال تمام، و مدّت سفارت سفيران چهارگانه 69 سال و شش ماه و پانزده روز است.
به هر حال، نهان زيستي آن حضرت بدين معناست که دور از چشم مردمان ولي زير همين آسمان کبود بسر مي برد. اگر برخوردي هم برايش پيشامد کند، اغلب ناشناخته مي ماند و ديدارهايش با شيعيان تنها به اذن خداست.
هم اکنون ـ سال 1414هجري قمري ـ نزديک به 1159 سال از عمر شريفش مي گذرد و بنا به اراده و مشيّت حکيمانه الهي، هنوز شاداب، جوان و نيرومند است. [12] و اين حالت کهنسالي و نافرسودگي او، بهترين محک براي رسوايي و سيه رويي دروغگويان و دروغ پردازان «مهدي نما» و مدّعيان مهدويّت است.
مهدي قائم (عليه السلام) وارث نهايي فضايل و کمالات انبياء و اولياء خداست. در خرد و دانش از همه پيشتر است، و در طاعت و عبادت و بندگي از همه پيشروتر، و در کرم و بخشش از همه پيشگام تر، و در شجاعت و شهامت و رشادت از همه پيشتازتر است. [13] .
از کنار خانه کعبه ـ مکّه مکرّمه ـ قيام شکوهمند خود را آغاز مي کند، نخبه ترين پارسايان دلير، و برگزيده ترين جنگاوران پرهيزکار آن زمان که 313 نفرند ـ هم شمار
[ صفحه 25]
ياران پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) در جنگ بدر ـ به دورش حلقه مي زنند، و چون دژي محکم و استوار او را در ميان مي گيرند.
خبر ظهور او به سرتاسر جهان مي رسد، و چون ده هزار نفر از مردمان ديندار و يکدل و نيرومند ـ هم شمار ياران پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) در فتح عظيم مکّه ـ به ياريش بشتابند و فرمانش را گردن نهند از مکّه بيرون مي آيد [14] و با نبردي آزادي بخش و سخت خونين، ملّت هاي اسير و به دام افتاده را رهايي مي بخشد.
سپاه پيروزمند آن يگانه منجي عالم که در هيچ برخوردي شکست نمي خورد [15] سراسر گيتي را تسخير مي کند، تمامي دولت هاي ستمگر و باطل را از روي صفحه زمين، بر مي اندازد، و حکومت واحد جهاني را بر اساس موازين عدالت اسلامي تشکيل مي دهد، [16] فرمانروايي زمين به بندگان صالح، شايسته و نيک کردار خدا مي رسد، و ستمديدگان و مستضعفان، وارث ثروتها، نعمت ها و قدرت ها در پهنه گيتي مي شوند چنان که خداوند متعال مي فرمايد:
(وَنُريد أنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذِينَ اسْتُضعِفُوا فِي الأَرْضِ، وَنَجْعَلَهُمْ أئِمّةً وَنَجْعَلَهُمُ الوارِثِينَ). [17] .
«وما اراده کرده ايم که بر کساني که در روي زمين به ضعف کشيده شده اند، منّت نهاده، آنها را پيشوايان و وارثان زمين قرار دهيم».
در سايه چنين حکومتي، ظلم، جور، جفا، تعدّي و تجاوز، و جنايت و خيانت ريشه کن مي گردد. [18] و برادري و برابري و عدالت و محبّت، همه جا را فرا مي گيرد. [19] تعاليم سعادت بخش اسلام به بهترين شکل به اجرا در مي آيد، و آئين جاويد رسول
[ صفحه 26]
اکرم (صلي الله عليه وآله وسلم) بر همه سرزمينها سايه گستر مي شود. [20] .
در تمام معابدي که غير خدا پرستش مي شد تنها خدا را مي پرستند، و همگان به کيش توحيد مي گرايند، [21] و آنها که به هيچ رو در برابر منطق و برهان سرفرود نمي آورند و هنوز به وسوسه نفس و ابليس، به بتها و طاغوتها دلبستگي تامّ وتمام دارند و به حکومت «اللّه» به هيچوجه گردن نمي نهند، نابود مي گردند. [22] و جانيان، زورگويان، آشوبگران و گردنکشان همگي از بين مي روند.
انتقام خون شهيدان راه حق ـ بويژه سرور آزادگان حضرت حسين بن علي (عليه السلام) ـ از جلاّدان وخونخواران گرفته مي شود. [23] .
زمين، برکات بي شمار خود را نثار مقدم مبارک حضرتش مي نمايد، و گنجهاي پربهايش را براي او آشکار و پديدار مي سازد. همه جا سبز، خرّم، شاداب و شکوفا مي گردد، آسمان نيز نعمت هاي بي مانندش را بر زمين فرو مي بارد. فراواني نعمت و برکت، به گونه اي زندگي را براي مردم شيرين و دلپذير مي سازد که مردگان آرزوي برگشت به دنيا و زندگي دوباره را مي کنند. [24] .
حضرت مهدي (عليه السلام) دست عنايت خود را بر سر مردم مي گذارد، و با پرتوي از ولايت، به آنان رشد عقلاني و کمال اخلاقي مي بخشد. [25] و زمين به نور پروردگار جهان، پر فروغ و درخشان مي گردد.
هرکجا ويرانه اي باشد، به فرمان حضرتش آباد مي شود. أمن وأمان بر همه جا سايه افکن شده، و ترس، هراس و نگراني از ميان مي رود تا حدّي که زني تنها، با زيب و زيور، مسافتي طولاني را مي پيمايد بدون آن که هراسي از راهزنان يا درندگان به دل راه دهد. [26] .
[ صفحه 27]
اموال عمومي وثروت هاي همگاني را ميان مردم يکسان بخش و پخش مي نمايد، [27] و مردم آنچنان دست گشاده و سخاوتمند و مهربان خواهند شد که انسان حاجتمند، بدون آن که لازم باشد تمنّايي کند يا تقاضايي بر زبان آورد يا دست نياز به سوي اين و آن دراز کند، از جيب برادر ايماني خود به اندازه نياز بر مي دارد، و پس از فراغ و گشايش، آن را باز مي گرداند. [28] .
تعليم و تربيت در زمان آن حضرت گسترش مي يابد؛ حضرتش چندين برابر علوم و معارفي را که فرستادگان الهي براي بشر آورده اند، آشکار مي سازد. [29] .
سطح دانش مردم آنچنان بالا مي رود که زنان، در خانه ياراي آن را دارند که بر پايه کتاب خدا و سنّت پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) قضاوت کنند. [30] .
خلاصه مطلب آن که، روزگار زرّين تاريخ بشر، که مصلحان و انديشمندان جهان به نام هاي گوناگون چون: «مدينه فاضله»، «شهر آفتاب»، و سرزمين «الدورادو» از آن ياد کرده اند [31] همين دوران است که نويد تحقّق حتمي و قطعي آن در يک آيه از آيات قرآن مجيد به اجمال آمده است آنجا که خداي عزّوجلّ مي فرمايد:
(وَعَدَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنوُا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلهِمْ، وَلَُيمَکِنِنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذي ارْتَضي لَهُمْ وَلَيُبَدّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدونَنِي لايُشْرِکُونَ بِي شَيْئاً وَمَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ). [32] .
«خداوند به کساني از شما، که ايمان آورده و عمل نيک و شايسته انجام داده اند، وعده داده است که حتماً آنها را خليفه روي زمين خواهد گرداند، همان گونه که مردم پيشين را خلافت روي زمين بخشيد. و دين و آييني را که برايشان پسنديده در سراسر جهان گسترده و پابرجا خواهد ساخت، و ترس و
[ صفحه 28]
هراسشان را به آرامش وامنيّت مبدّل خواهد نمود، آنچنان که همگان تنها مرا پرستش نمايند، و چيزي را شريک من قرار ندهند و بعد از آن هرکس که کافر شود از پليدان و بدکاران خواهد بود».
در اين آيه قرآن، چهار نويد اساسي به مؤمنان صالح داده شده است:
1 ـ حکومت واحد جهاني بارهبري آخرين حجّت خدا حضرت مهدي (عليه السلام) به وسيله مردمان صالح و با ايمان اداره خواهد شد.
2 ـ نظام کامل و عالي اسلامي در سراسر گيتي، برقرار خواهد شد و قوانين نجات بخش و سعادت آفرين اسلام دقيقاً به مرحله اجرا در خواهد آمد.
3 ـ بيم و هراس توده مردم به آسايش و امنيّت مبدّل خواهد گشت.
4 ـ همگان، خداي يکتاي بي همتا را خواهند پرستيد، و هرگونه شرک، کفر و بت پرستي ريشه کن خواهد گرديد.
چکيده و عصاره اين چهار برنامه، همان جمله معروف و مشهوري است که شيعه و سنّي در کتاب هاي معتبر خود نقل کرده اند، و بيش از هر عبارت ديگري در مورد خروج قائم آل محمّد (عليه السلام) بر زبان مبارک پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) و دودمان پاکش (عليهم السلام) جاري گشته که فرموده اند:
«يَمْلأُ الأَرْضَ قِسْطاً وَعَدْلاً کَما مُلئِت ظُلماً وجَوْراً». [33] .
«سراسر روي زمين را پر از عدل و داد مي کند، همان گونه که پر از ظلم و جور شده است».
زمان ظهور منجي عالم تعيين نشده است. [34] سبب اين «نامعيّني»، وابستگي مستقيم زمان ظهور به پندار و گفتار و کردار آزادانه مردم است.
اين بود فشرده آن چيزي که جامعه اسلامي و به خصوص شيعيان دوازده امامي درباره مهدي موعود (عليه السلام) و ظهور او، بدان عقيده دارند، و چشم به راه هستند، و از همه
[ صفحه 29]
مناديان آزادي و مدّعيان بشر دوستي که به دروغ، هر روز در گوشه اي از جهان نداي آزادي سر مي دهند ولي خود در فرصت هاي مناسب آزادي را از ريشه و بن بر مي کنند، بيزارند، و تنها در انتظارِ ظهور آن يگانه منجي آسماني و مصلح الهي بسر مي برند.
و اين بود خلاصه آن اخبار و احاديثي که علما، دانشمندان و حديث نگاران اسلام ـ از شيعه و سنّي ـ از عصر معصومين (عليهم السلام) تا به امروز، آنها را در کتاب هاي معتبر و پر ارزش خود درباره مهدي موعود (عليه السلام) روايت نموده اند، و در گردآوري آنها از زبان مبارک پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) و ديگر پيشوايان معصوم (عليهم السلام) و صحابه و تابعين تلاشها کرده اند، ودر تدوين و تأليف آنها رنجها کشيده اند. و در اين راه، جانبازيها و فداکاريها کرده اند تا آنها را دست نخورده و بدون هيچ گونه دخل و تصرّفي در نهايت رعايت امانت، به دست ما بسپارند.
پاورقي
[1] ر ک: بخش چهارم (اعتراف دانشمندان اهل سنّت به صحّت احاديث مهدي (عليه السلام)).
[2] خبر «متواتر» خبري است که جماعتي آن را نقل کنند که راويان آن در کثرت و فراواني به حدّي باشند که عادتاً اتّفاق و توطئه آنها بر دروغ محال باشد، و از اخبار آنها علم به صحّت خبر حاصل شود، و اين گونه روايت حجّت است. ابن حجر عسقلاني در کتاب «نزهة النواظر»، صفحه 12 مي نويسد: خبر متواتر، مفيد يقين است، وعمل کردن به آن نياز به بحث ندارد.
[3] دلائل الامامة، ص 502، منتخب الأثر، ص 256، 324، 326، 345، 346 و 467 ؛ فرائد السمطين، ج 2، ص 337 ؛ بشارة الاسلام، ص 49 و 66، نور الابصار، ص 342 ؛ ينابيع المودة، ج 3، ص 109 ؛ و بسياري از کتابهاي روايي ديگر.
[4] بحار الانوار، ج 51، ص 13، ينابيع المودة، ج 3، باب 79، ص 302 ؛ مشارق الانوار، ص 101 و کمال الدين صدوق، ج 1، ص 307، باب 27، ح 1.
[5] فصول المهمّه، ص 292 ؛ ينابيع المودّة، ج 3، ص 138، الاتحاف، ص 179، اليواقيت والجواهر، ج 2، ص 143، وفيات الاعيان، ج 4، ص 176، و غيبت طوسي، ص 137.
[6] بحار الانوار، ج 50، ص 334، و ج 51، ص 13، 25، 30 و 32 ؛ کافي، ج 1، ص 505 ؛ منتخب الاثر، ص 286 و 288، فصول المهمّه، ص 290 و الاتحاف بحبّ الاشراف، ص 179.
[7] بحار الانوار، ج 50، ص 334، ح 9 ؛ کافي، ج 1، ص 503، محجّة البيضاء، ج 4، ص 335 ؛ ارشاد مفيد، جزء دوم، ص 336 ؛ وفيات الاعيان، ج 4.
[8] در مورد لزوم تقليد ازمراجع عاليقدر و فقهاي عالي مقام، مرحوم شيخ حرّ عاملي (رضي الله عنه) 48 روايت با ذکر سند در کتاب شريف و سائل الشيعه جلد 18، صفحه 98، 111، آورده است.
[9] نيمه شعبان، 255 هجري قمري.
[10] نيمه شعبان 329 هجري قمري، به غيبت شيخ طوسي، ص 242 و کشف الغمّه، ج 3، ص 320، در مورد رحلت علي بن محمّد سمري که با رحلت او باب سفارت بسته شد، و همچنين به کتاب شريف بحار الانوار، ج 51، ص 360، باب احوال السفراء مراجعه فرماييد.
[11] بحار الانوار، ج 51، ص 336 و ج 53، ص 6.
[12] منتخب الاثر، ص 285 و 221، کشف الغمّه، ج 3، ص 331، بيروت ؛ کمال الدين، ج 2، ص 366، باب 57، ح 12 ؛ و بحار الانوار، ج 52، ص 285 و 322.
[13] در اين زمينه در بخش هاي مختلف اين کتاب به تفصيل سخن رفته است.
[14] بحار الانوار، ج 51، ص 157، ح 7 ؛ کمال الدين، باب 36، ح 2.
[15] کمال الدين، باب 32، حديث 7. «إنّه لا تُردّ له رايةٌ».
[16] منتخب الاثر، ص 292، 436، 470 و 471.
[17] سوره قصص، آيه 5.
در رابطه با اين آيه شريفه، در مجمع البحرين مي نويسد: اين آيه در حقّ حضرت قائم (عليه السلام) نازل شده، و ابن ابي الحديد معتزلي در «شرح نهج البلاغه» نوشته است: اصحاب ما (معتزله) معتقدند که اين آيه در حقّ امام غايبي است که ظهور خواهد کرد، و بر سرتاسر جهان حکومت خواهد نمود. (مجمع البحرين، ج 5، ص 85، مادّه «ضعف»، و شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 19، ص 29، بخش کلمات قصار، شماره 205).
[18] بحار الانوار، ج 51، ص 144، ح 8 ؛ و کمال الدين، باب 33، ح 7.
[19] بحار الانوار، ج 52، ص 316، ح 11.
[20] منتخب الاثر، ص 183 ؛ بحار الانوار، ج 51، ص 73.
[21] بحار الانوار، ج 51، ص 146، ح 14 ؛ کمال الدين، باب 33، ح 31.
[22] بحار الانوار، ج 51، ص 150، ح 2 ؛ کمال الدين، باب 34، ح 6.
[23] مکيال المکارم، ج 1، ص 63، ح 120 ؛ بحار الانوار، ج 44، ص 218، ح 7.
[24] مستدرک حاکم، ج 4، ص 465 ؛ و منتخب الاثر، ص 146، فصل 2، باب اول، ح 13.
[25] بحار الانوار، ج 52، ص 336، ح 71.
[26] بحار الانوار، ج 52، ص 316، ح 11؛ مکيال المکارم، ج 1، ص 101، ح 228.
[27] عقد الدرر، ص 40، مسند احمد، ج 3، ص 37، و منتخب الاثر، ص 147.
[28] اختصاص مفيد، ص 24؛ بحار الانوار، ج 52، ص 372.
[29] بحار الانوار، ج 52، ص 336، ح 73.
[30] بحار الانوار، ج 52، ص 352، ح 106.
[31] «مدينه فاضله» تعبير افلاطون است، و سرزمين «الدورادو» تعبير «ولتر»، و «شهر آفتاب» تعبير «توماس کامپانلاّ».
[32] سوره قصص، آيه 5.
[33] منتخب الاثر، ص 247 ـ 249، فصل 2، باب 25. کتاب بسيار نفيس و پر ارزش «منتخب الاثر» آکنده از اين تعبير است، و کتب حديث شيعه و سنّي به وفور آن را روايت کرده اند.
[34] منتخب الاثر، ص 30، ح 41، و کفاية الاثر، ص 168، باب ما روي عن الحسن بن علي (عليهما السلام) حديث آخر و باب ما جاء عن علي بن الحسين (عليهما السلام).