بازگشت

مهدي موعود از ديدگاه اهل سنت


ممکن است بعضي از افراد ناآگاه تصوّر کنند که عقيده به ظهور مبارک حضرت مهدي (عليه السلام) از مختصات شيعه و تمام منابع و مدارک آن هم مربوط به شيعه و راويان روايات مربوط به ظهور نيز همه دانشمندان و بزرگان و علماي شيعه مي باشند، ولي بايد توجه داشت که:

عقيده به ظهور مبارک حضرت مهدي (عليه السلام) از مختصات شيعه و منحصر به شيعه نيست و بسياري از فرقه هاي اسلامي در اين عقيده و مرام با هم اتفاق نظر دارند و آن را جزء عقايد قطعي و مسلم خود مي دانند.

ايمان و عقيده به ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) در اسلام به قدري اصيل و ريشه دار و با اهميّت است که از ديدگاه دانشمندان و بزرگان اهل سنّت نيز ـ مانند شيعيان ـ يکي از ضروريّات دين مبين اسلام به شمار مي رود و منکر آن از آيين اسلام بيرون است.

در اين باره علماي اهل سنّت از پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) روايت کرده اند که آن



[ صفحه 69]



حضرت فرمود:

«من کذّب بالمهدي فقد کفر» [1] .

«هرکس مهدي (عليه السلام) را انکار کند به راستي کافر است».

گروهي ازعلماي اهل سنّت به مضمون اين حديث فتوا داده اند، و در اين باب، شيخ سليمان قندوزي حنفي، در کتاب «ينابيع المودّة» از کتاب «فرائد السمطين»، از جابر بن عبداللّه انصاري روايت کرده است که پيامبر اکرم فرمود:

«من أنکر خروج المهديّ فقد کفر بما اُنزل علي محمّد (صلي الله عليه وآله وسلم)». [2] .

«هر که ظهور مهدي (عليه السلام) را انکار کند، به آنچه بر محمّد (صلي الله عليه وآله وسلم) نازل شده، کفر ورزيده است».

احاديث حضرت مهدي (عليه السلام) علاوه بر کتب شيعه در بسياري از کتب معروف اهل سنّت نيز آمده است. در اکثر اين کتابها، از اوصاف و خصوصيّات نسبي و زندگي حضرت مهدي (عليه السلام)، علايم ظهور، محلّ بيعت، تعداد اصحاب، مکان ظهور و ديگر ابعاد مربوط به آن حضرت نيز سخن رفته است.

به علاوه، در 35 کتاب از کتب اين دانشمندان تصريح شده که مهدي (عليه السلام) فرزند بلا فصل امام حسن عسکري (عليه السلام) است و حتّي عدّه زيادي از آنها نيز اعتراف کرده اند که اين احاديث ـ يعني احاديث مربوط به حضرت مهدي (عليه السلام) ـ از احاديث مشهور يا از احاديث متواتر است.

اينک ما وجدان پاک افراد منصف را «حَکَم» قرار داده، به طور اختصار دور نمايي از اين اعتقاد را که در منابع و مدارک معتبر اهل سنّت و حتّي در «صحاح ستّه» ـ که معروف ترين و معتبرترين کتب روايي آنهااست ـ نيز آمده است، از نظر خوانندگان گرامي مي گذرانيم:

يکي از کتاب هاي معتبر اهل سنّت، کتاب «مسند احمد بن حنبل» [3] مي باشد. کتاب



[ صفحه 70]



«مسند أحمد حنبل» کهن ترين ومعتبرترين مدرک حديث اهل سنّت مي باشد. در اين کتاب مجموعاً 136 حديث درباره حضرت مهدي (عليه السلام) روايت شده است.

پس از او، محمّد بن اسماعيل بخاري،- [4] با همه تعصّبي که نسبت به امامان اهل بيت (عليهم السلام) داشته است ـ در کتاب «صحيح» خود) (کتاب الاحکام) احاديث دوازده جانشين پيغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم) را که همگي از قريش خواهند بود و عزّت و سربلندي اسلام به وجود آنها بستگي خواهد داشت، نقل کرده است.

به علاوه، بخاري در همان کتاب خود، در «کتاب الانبياء»، باب نزول عيسي بن مريم (عليه السلام)، از همکاري حضرت عيسي (عليه السلام) با حضرت مهدي (عليه السلام) سخن گفته است.

در همان عصر، مسلم بن حجّاج نيشابوري (متوفّاي سال 261هجري) با اين که مانند «بخاري» اصرار دارد که نامي از حضرت مهدي (عليه السلام) نبرد، در کتاب «الفتن واشراط الساعة» و باب نزول عيسي (عليه السلام) از کتاب صحيح خود، که دوّمين کتاب «صحاح» أهل سنّت به شمار مي رود، قسمتي از روايات مربوط به حضرت مهدي (عليه السلام) را نقل کرده است.

بعد از او، ابن ماجه قزويني (متوفّاي سال 275 هجري) در کتاب «سنن» خود ـ که آن کتاب نيز يکي از کتب صحاح اهل سنّت است ـ احاديث مربوط به حضرت مهدي (عليه السلام) را در بخش مخصوصي به نام «باب خروج المهدي (عليه السلام)» آورده است.

در همين عصر، ابو داوود سيستاني (متوفّاي سال 275هجري) نيز در کتاب «سنن» خود ـ که از کتب «صحاح ستّه» مي باشد ـ روايات مربوط به حضرت مهدي (عليه السلام) را در بخشي از آن کتاب به عنوان: «کتاب المهدي (عليه السلام)» بيان داشته است.

باز در همين عصر، محمّد بن عيساي ترمذي (متوفّاي سال 279هجري) در کتاب «سنن» خود ـ که آن هم يکي از کتب صحاح است ـ در کتاب «الفتن، باب ما جاء في المهدي (رضي الله عنه)» روايات مربوط به حضرت مهدي (عليه السلام) را روايت نموده است.

اين شش محدّث نامي اهل سنّت که سرآمد همه محدّثان و دانشمندان آنها مي باشند، روايات مربوط به حضرت مهدي (عليه السلام) را از: عمر بن خطّاب، عبداللّه بن



[ صفحه 71]



مسعود، عبداللّه بن عبّاس، ثوبان، جابر بن عبداللّه انصاري، جابر بن سمره، عبداللّه بن عمر، عبداللّه بن عمرو بن عاص، أنس بن مالک، ابوسعيد خدري، اُمّ سلمه ـ همسر پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) ـ و غير اينها نقل کرده اند. [5] .

به هر حال، آنچه از مجموع منابع تاريخي و حديثي اهل سنّت استفاده مي شود اين است که: مسأله ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) مورد اتفاق و اجماع مسلمين است؛ از اين رو، در هر عصري کتاب هايي در مسائل مختلف مهدويّت نوشته شده، به طوري که هم اکنون بيش از پنجاه جلد کتاب مستقل از علماي اهل سنّت درباره حضرت وليّ عصر (عليه السلام) در دسترس قرار دارد که اين خود نشانه اهميّت مسأله مهدويّت در نزد مسلمانان است.

استاد «علي محمد علي دخيّل» اسامي 205 کتاب از بزرگان علماي سنّي را در کتاب نفيس خود «الامام المهدي (عليه السلام)» آورده است که سي نفر از آنها مستقلاً در باره حضرت ولي عصر (عليه السلام) کتاب نوشته اند، و 31 نفرشان فصلي را در کتاب هاي خود به روايات حضرت مهدي (عليه السلام) اختصاص داده اند، و 144 نفرشان به تناسب هاي مختلف، روايات مربوط به حضرت مهدي (عليه السلام) را در کتاب هاي خود آورده اند. [6] .

اکنون نمونه هايي از اين احاديث را که در معتبرترين کتب روايتي اهل سنّت و حتّي در برخي از «صحاح ششگانه» آمده است، در اينجا نقل مي نماييم.

1 ـ امام احمد حنبل، در کتاب «مسند» خود، از پيغمبر اکرم (صلي الله عليه وآله وسلم) نقل مي کند که فرمود:

«اُبشّرکم بالمهدي، يُبعث في اُمّتي علي اختلاف من الناس و زلازل، فيملأ الأرض قسطاً و عدلاً کما مُلئت جوراً و ظلماً يرضي عنه ساکن السماء والأرض، يقسّم المال صحاحاً.

فقال له رجل: ما صحاحاً؟

قال (صلي الله عليه وآله وسلم): بالسويّة بين الناس.

قال: ويملأ اللّه قلوب اُمّة محمّد (صلي الله عليه وآله وسلم) غنيً، ويسعهم عدله حتّي يأمر منادياً



[ صفحه 72]



فيقول: من له في مال حاجة؟ فما يقوم من الناس إلاّ رجلٌ، فيقول: إئتِ السادن ـ يعني الخازن ـ فقل له: إنّ المهدي يأمرک أن تعطيني مالاً، فيقول له: احث حتّي إذا جعله في حجره وأبرزه ندم فيقول: کنت أجشع اُمّة محمّد (صلي الله عليه وآله وسلم) نفساً أو عجز عنّي ما وسعهم.

قال: فيردّه فلا يقبلُ منه فيقال له: إنّا لا نأخذ شيئاً أعطيناه». [7] .

«شما را به ظهور مهدي (عليه السلام) بشارت مي دهم، او در ميان اُمّت من برانگيخته مي شود، ظهور وي پس از اختلاف زياد و تزلزل و عدم امنيّت خواهد بود. پس از ظهور، زمين را پر از عدل و داد مي کند، همان گونه که پر از ظلم و جور شده است. ساکنان آسمانها و زمين از او راضي مي شوند، و اموال را به طور صحيح تقسيم مي کند.

مردي پرسيد: معني صحيح چيست؟

فرمود: مال را به طور مساوي در ميان مردم تقسيم مي نمايد.

سپس فرمود: خداوند دلهاي پيروان محمّد (صلي الله عليه وآله وسلم) را پر از بي نيازي مي کند، و عدالت مهدي (عليه السلام) همه جا را فرا مي گيرد، تا آنجا که دستور مي دهد کسي با صداي بلند اعلام کند: هرکس نياز مالي دارد برخيزد. هيچ کس اظهار نياز نمي نمايد جز يک نفر.

امام دستور مي دهد نزد خزينه دار برود و به او بگويد: مهدي (عليه السلام) به تو فرمان مي دهد که مالي در اختيار من قرار دهي.

خزينه دار مي گويد: بگير، و دامن او را پر مي کند. چون در اختيار او قرار مي گيرد پشيمان مي شود که چرا آزمند و حريص شده است. لذا مال را بر مي گرداند، ولي خزينه دار نمي پذيرد و مي گويد: ما آنچه را که بخشيديم پس نمي گيريم».

همچنين امام احمد حنبل، در کتاب «مسند» خود از ابوسعيد خدري نقل مي کند:

«قال رسول اللّه (صلي الله عليه وآله وسلم): تملأ الارضُ ظلماً و جوراً، ثمّ يخرج رجل من عترتي



[ صفحه 73]



يملک سبعاً ـ أو تسعاً ـ فيملأ الأرض قسطاً و عدلاً». [8] .

«پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: هنگامي فرا مي رسد که زمين پر از ظلم و جور شود، آن وقت مردي از خاندان من قيام مي کند هفت ـ يا نُه ـ سال در روي زمين حکومت مي کند، و زمين را پر از عدل و داد مي نمايد».

2 ـ محمّد بن اسماعيل بخاري، نامي ترين محدّث اهل سنّت در کتاب «صحيح» خود از ابوهريره نقل مي کند:

«قال رسول اللّه (صلي الله عليه وآله وسلم): کيف أنتم إذا نزل ابن مريم فيکم وإمامکم منکم؟». [9] .

«پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: چگونه خواهيد بود هنگامي که عيسي بن مريم (عليه السلام) در ميان شما نازل شود و امام شما از ميان خود شما باشد؟».

همچنين «بخاري» در کتاب «صحيح» خود، از سعيد بن مسيّب، از ابوهريره نقل مي کند که پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«والّذي نفسي بيده! ليوشکنّ أن ينزل فيکم ابن مريم حکماً عدلاً، فيکسر الصليب ويقتل الخنزير ويضع الجزية ويفيض المال حتّي لايقبله أحد حتّي تکون السجدةُ الواحدة خيراً من الدنيا وما فيها».

«به خداي بزرگ سوگند! به يقين پسر مريم به عنوان داوري دادگر در ميان شما نازل خواهد شد. صليب را خواهد شکست، و خوک را از ميان خواهد برد، و جزيه را کنار خواهد گذاشت، و به قدري ثروت خواهد بخشيد که ديگر کسي نپذيرد. در آن روزگار، يک سجده براي خدا بهتر از همه دنيا و هرچه در آن است خواهد بود».

3 ـ مسلم بن حجّاج نيشابوري در کتاب «صحيح» خود ـ که دوّمين کتاب معروف از کتب «صحاح» اهل سنّت است ـ از ابو سعيد خدري و جابر بن عبداللّه انصاري نقل مي کند که پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«يکون في آخر الزمان خليفة يقسم المال ولايعدّه». [10] .



[ صفحه 74]



«در آخر الزمان خليفه اي مي آيد که مال را ـ به طور مساوي ـ تقسيم مي کند و آن را نمي شمارد».

همچنين «مسلم» در کتاب «صحيح» خود، از جابر بن عبداللّه انصاري نقل مي کند که پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«يکون في آخر اُمّتي خليفة يحثي المال حثياً، لايعدّه عدداً». [11] .

«در پايان روزگار اُمّت من، خليفه اي مي آيد که مانند سيل بخشش مي کند و آن را نمي شمارد».

4 ـ ابن ماجه در کتاب «سنن» خود، فصل «ابواب الفتن»، باب خروج المهدي (عليه السلام) از قول علي بن ابي طالب (عليهما السلام) آورده است که رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«المهديّ منّا أهل البيت، يصلحهُ اللّهُ في ليلة» [12] .

«مهدي از ما اهل بيت است، و خداوند يک شبه او را آماده قيام مي کند»

و نيز ابن ماجه در «سنن» خود آورده است که رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«ما اهل بيتي هستيم که خداوند به جاي اين دنيا، آخرت را براي ما برگزيده است. همانا اهل بيتم پس از من دچار آوارگي، سختي و گرفتاري خواهند گرديد، تا اين که گروهي از مشرق برخيزند که با خود پرچم هاي سياه دارند، آنها حقّ (و يا خير) رامي طلبند که به آنها داده نمي شود، پس مي جنگند و پيروز مي شوند و هرچه بخواهند به آنها داده مي شود ولي آنها نمي پذيرند ـ و زير بار نمي روند ـ تا اين که حکومت را به دست مردي از اهل بيتم بسپارند که جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد پس از آن که پر از ظلم و ستم شده باشد. پس هرکه آن زمان را دريابد به سوي آنان بشتابد، هرچند چهار دست و پا بر روي برف و يا يخ به سوي آنان برود». [13] .

5 ـ ابو داوود سيستاني در کتاب «سنن» خود ـ که يکي از کتب «صحاح ششگانه» است ـ از ابي الطفيل از علي (عليه السلام) نقل مي کند که رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:



[ صفحه 75]



«لو لم يبق من الدهر إلاّ يوم لبعث اللّه رجلاً من أهل بيتي، يملأها عدلاً کما ملئت جوراً». [14] .

«اگر از عمر دنيا جز يک روز باقي نماند، خداوند مردي از اهل بيت مرا بر انگيزد تا زمين را پر از عدل و داد کند بعد از آن که پر از ظلم و ستم شده باشد».

همچنين ابو داوود در کتاب «سنن» خود، از ابوسعيد خدري نقل مي کند:

«قال رسول اللّه (صلي الله عليه وآله وسلم): المهديُّ منّي، أجلي الجبهة، أقني الأنف، يملأ الأرض قسطاً و عدلاً کما مُلئت جوراً و ظلماً، يملک سبع سنين».

«پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: مهدي از من است. پيشانيش باز و نوراني، و بيني اش کشيده و باريک است. زمين را پر از عدل و داد مي کند همان گونه که پر از ظلم و ستم شده است، هفت سال حکومت مي کند».

6 ـ ابو عيسي محمّد بن عيسي بن سوره ترمذي، در کتاب «الجامع الصحيح» معروف به «سنن ترمذي» از عبداللّه بن عمر از پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله وسلم) نقل مي کند که فرمود:

«لاتذهب الدنيا حتّي يملک العرب رجل من أهل بيتي، يواطيء اسمه اسمي» [15] .

«دنيا به آخر نمي رسد، تا اين که مردي از اهل بيت من عرب را مالک شود او همنام من است».

همچنين ترمذي در کتاب «سنن» خود، از ابو هريره نقل مي کند که پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«لو لَم يبق من الدنيا إلاّ يوم لطوّل اللّه ذلک اليوم حتّي يلي رجل من أهل بيتي يواطيء اسمه اسمي». [16] .

«اگر به پايان دنيا جز يک روز باقي نماند، خداوند آن روز را به حدّي طولاني مي سازد تا مردي از اهل بيت من که هم نام من است، زمام اُمور را به دست



[ صفحه 76]



بگيرد».

7 ـ ابو عبدالرحمان احمد بن شعيب، معروف به نسائي در کتاب «سنن» خود ـ که يکي از کتب «صحاح ششگانه» به شمار مي رود ـ در کتاب جهاد «غزوه هند»، از ثوبان، غلام رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) نقل مي کند که پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«عصابتان من اُمّتي أحرزهما اللّه من النار، عصابة تغزو الهند، و عصابة تکون مع عيسي بن مريم (عليهما السلام)». [17] .

«دو گروه از اُمّتم هستند که خداوند آنها را از آتش دوزخ حفظ خواهد نمود؛ گروهي که براي فتح هندوستان عزيمت مي کنند، و گروهي ديگر که با عيسي بن مريم (عليه السلام) همراه خواهند بود».

و نيز نسائي در کتاب «سنن» خود ـ بنابر نقل «غاية المرام» و «ينابيع المودّة» ـ در باب: «ما جاء في العرب و العجم» در جلد سوّم، از مسعده نقل کرده است که پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«ابشروا و بشّروا، إنّما اُمّتي کالغيث لايُدري آخره خير أم أوّله، أو کحديقة أطعم منها فوج عاماً، ثمّ أطعم منها فوج عاماً، لعلّ آخرها فوجاً يکون أعرضها عرضاً وأعمقها عمقاً، وأحسنها حسناً، کيف تهلک اُمّة أنا أوّلها، والمهديّ أوسطها، والمسيح آخرها، ولکن بين ذلک ثيح أعوج ليسوا منّي ولا أنا منهم». [18] .

«مژده باد شما را و به ديگران نيز مژده دهيد که مَثَلِ اُمّت من چون باران است که معلوم نيست، آخر آن بهتر است يا اوّل آن و مانند بوستاني است که گروهي در مدّت يک سال از آن استفاده کنند و سپس گروهي ديگر از آن بهره برداري نمايند، (کسي چه مي داند) شايد آخرين گروه مردمي داناتر، کنجکاوتر، ونيکوتر باشند. چگونه هلاک مي شود اُمّتي که من در اوّل آن، و مهدي (عليه السلام) در وسط آن، و مسيح (عليه السلام) در آخر آن باشد، و لکن در اين ميان مردماني کج و



[ صفحه 77]



گمراه خواهند بود که نه آنها از منند و نه من از آنها هستم». [19] .

آنچه تا اينجا نقل نموديم نمونه اي از انبوه رواياتي است که نامي ترين محدّثان اهل سنت آنها را در معتبرترين کتب روايتي خود، آورده اند و ما نيز آنها را به عنوان پاسخي براي کساني که تحت تأثير عواطف شخصي و تعصّب خاص مذهبي قرار گرفته و به مبارزه با شيعه برخاسته و مسأله «مهدويت» را افسانه اي پنداشته اند که تنها «شيعه» معتقد به آن است در اينجا آورديم، باشد که روزي به خود آيند و بر ميراث پيامبر خويش (عترت و اهل بيت آن حضرت) بيش از اين ظلم و ستم روا ندارند.

در رواياتي که شيعه و سني از پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله وسلم) و امامان اهل بيت (عليهم السلام) نقل کرده اند، تنها به ذکر کليات اکتفا نشده است، بلکه از اوصاف، خصوصيات و ويژگي هاي آن حضرت نيز سخن رفته است که براي مزيد اطلاع، فهرست قسمتي از آنها را از نظر خوانندگان گرامي مي گذرانيم.


پاورقي

[1] عقد الدرر، ص 157؛ منتخب الاثر، ص 149؛ البرهان، ص 170، باب 12، ح 2.

[2] ينابيع المودّة، ج 3، ص 108، باب 78، ح 1؛ فرائد السمطين، ج 2، ص 334، جهت اطلاع بيشتر در اين باره به فتاواي علماي عامّه، به کتاب «البرهان في علامات مهدي آخر الزمان» ص 177 ـ 183 مراجعه فرماييد.

[3] امام احمد بن حنبل، پيشواي فرقه حنبلي اهل سنّت، متوفّاي سال 241هجري، و معاصر امام نهم و دهم، بوده است.

[4] محمّد بن اسماعيل بخاري، نامي ترين محدّث اهل سنّت و معاصر حضرت امام حسن عسکري (عليه السلام) که يک سال پس از ولادت حضرت ولي عصر (عليه السلام) (سال 256 هجري) از دنيا رفته است.

[5] اقتباس از کتاب «دانشمندان عامّه و مهدي موعود (عليه السلام)». ص 13 ـ 15.

[6] اسامي آنها را در کتاب «الامام المهدي (عليه السلام)»، ص 260 ـ 275، و کتاب «او خواهد آمد»، ص 79 ـ 85 و «موعودي که جهان در انتظار اوست»، ص 51 ـ 68 بخوانيد.

[7] مسند احمد حنبل، ج 3، ص 38.

[8] مسند احمد حنبل، ج 3، ص 28.

[9] صحيح بخاري، ج 4، ص 633، باب 945، ح 1601.

[10] صحيح مسلم، ج 2، ص 672، کتاب الفتن، ح 69.

[11] صحيح مسلم، ج 2، ص 672، کتاب الفتن و اشراط الساعة، ح 67.

[12] سنن ابن ماجه، ج 2، باب خروج المهدي (عليه السلام)، ح 4085.

[13] سنن ابن ماجه، ج 2، باب خروج المهدي (عليه السلام)، ح 4082 و 4087.

[14] سنن ابو داوود، ج 2، ص 207.

[15] سنن ترمذي، ج 4، ص 505، باب 52، باب ما جاء في المهدي (عليه السلام)، کتاب الفتن، ح 2230.

[16] سنن ترمذي، ج 4، ص 505، کتاب الفتن، باب ما جاء في المهدي (عليه السلام)، ح 2231.

[17] سنن نسائي، باب 41 غزوة الهند، ص 32، ح 3175.

[18] غاية المرام، ص 697، ح 43 ؛ ينابيع المودة، ج 3، ص 388، ح 21. و در چاپ ديگر، ص 489، الامام المهدي (عليه السلام)، ص 257، کمال الدين صدوق با ترجمه فارسي، ج 1، ص 385 و بسياري از منابع ديگر.

[19] اين حديث را مرحوم سيّد هاشم بحراني، متوفاي سال 1107 در کتاب معروف «غاية المرام» از جزء سوم «صحيح نسائي» نقل نموده، و شيخ سليمان قندوزي حنفي، متوفاي سال 1294 نيز در کتاب «ينابيع الموده» آن را از کتاب «غاية المرام» مرحوم بحراني نقل کرده است، در حالي که اين حديث در نسخه هاي چاپ هاي فعلي ديده نمي شود و معلوم نيست که چرا حديث مزبور در کتاب مذکور وجود ندارد، در صورتي که صاحب «مفتاح کنوز السنّة» مي گويد:

«حديث نزول حضرت عيسي (عليه السلام) را بخاري، مسلم، نسائي، ابن ماجه، احمد حنبل، ابي داود و طيالسي در روايات متعددي نقل کرده اند».

منتخب الاثر، ص 479، ص 600، فصل 7، باب 8.