بازگشت

گسترش فساد اخلاقي و ازدياد بزهکاري


با کمال تأسّف بايد به اين حقيقت تلخ اعتراف کنيم که تمدّن صنعتي، هر روز بر حيرت و سرگرداني انسانها افزوده، مردمان را در وادي ضلالت و گمراهي قرار داده، و آنچنان توجّه انسانها را به جهان مادّي و شئون مادّي آن معطوف گردانده که به طور کلّي از خدا غافل شده، معنويات را از ياد برده، ايمان را ناچيز شمرده، و مسئوليّت خود را در برابر خدا فراموش نموده است. بعضي در اين باره به قدري دچار تند روي گرديده و جسورانه سخن مي گويند که خدا پرستي را ارتجاع، دين را خرافات، تقوا را کهنه پرستي و اخلاق انساني را موهومات مي شمارند. بر اثر اين گناه بزرگ و نابخشودني، انسانيّت سرکوب گرديده، ارزشهاي انساني بر باد رفته، پيوندهاي روحي و معنوي يکي پس از



[ صفحه 395]



ديگري از هم گسسته، بشر به طغيان و سرکشي گراييده، و فساد اخلاق مانند ابر تيره اُفق زندگي انسانها را پوشانده است.

«مگر زندگي عصر حاضر، سطح فکري و اخلاقي مردم را تنزل نداده است؟ چرا بايد هر سال چندين بيليون دلار براي مبارزه با جنايتکاران صرف شود؟ چرا بايد در برابر چنين خرج گزافي، باز هم دزدان و راهزنان به بانک ها حمله برند، مأمورين انتظامي را بکشند، و کودکان را بدزدند و مقتول يا گرو کشي نمايند؟ جاي آن دارد که با مشاهده سير قهقرايي تمدّن، از خود بپرسيم: آيا منشأ اين انحطاط در خود ما و تشکيلات ما نيست؟». [1] .

در جهان متمدّن کنوني، با اين که در کشورهاي پيشرفته، حفظ امنيّت مورد کمال توجّه است و براي حفظ نظم و امنيّت شهرهاي بزرگ، سازمانهاي وسيعي تشکيل داده و مأمورين انتظامي با مدرن ترين وسايل لازم، به شدّت مراقب اوضاع و احوال هستند، جرايم و جنايات، پيوسته رو به ازدياد و فزوني است، و به موجب آمار و ارقام، همه ساله بر تعداد بزهکاري و بزهکاران افزوده مي شود.

«از سال 1966 تا سال 1971 جمعيّت آمريکا به نسبت پنج درصد افزايش پيدا کرد و انتظار مي رفت جرايم نيز به همين نسبت افزايش يابد، ولي در طول اين پنج سال ميزان جرم و جنايت به حد 74 درصد بالا رفت.

مقايسه بين سال 1960 و 1970 به درجه تکان دهنده اي رسيد، به اين توضيح که: در سال 1960 در هر 58 دقيقه يک جنايت روي مي داد، و در سال 1970 به 33 دقيقه رسيد. در سال 1960 در هر 6 دقيقه يک سرقت روي مي داد، ولي در سال 1970 در هر 91 ثانيه. تجاوز به عنف و اجبار از هر 34 دقيقه يک فقره به 14 دقيقه رسيد». [2] .

با توجّه به آمار جرايم و جنايات که همه روزه در تمام نقاط جهان به طور سر سام آوري بالا مي رود، و دستگاه هاي انتظامي و پليسي و قضايي را در همه کشورها با درد سرها و مشکلات عجيبي مواجه ساخته است، جاي شک نيست که اوضاع کنوني جهان بسي درد زا و درد آلود است، و آينده اي که در برابر ديدگان حيرت زده جهانيان ترسيم



[ صفحه 396]



مي شود، تاريک، ابهام آميز، و يأس آور است.

«آيا ارقام هر بيست و پنج دقيقه يک جرم بزرگ، و در هر بيست و چهار ساعت، سي قتل نفس، پنجاه عمل منافي عفت با اعمال قهر و غلبه، و هفتصد و سي فقره سرقت بزرگ، و بالغ بر سه هزار سرقت کوچک، در يک کشور به اصطلاح پيشرفته و متمدّن آمريکا که شايد از نظر تمدّن و فرهنگ، در دنيا بي نظير است رقمهاي کوچکي است و حکايت از يک بلاي عمومي و خطرناک نمي کند؟!». [3] .

به هر حال، جاي هيچ ترديد نيست که در دنياي متمدّن امروز، بر اثر پيشرفت علوم طبيعي و صنايع ماشيني، تمام اوضاع زندگي مردم دگرگون شده، ميدان تاخت و تاز براي ارضاي غرايز و شهوات نفساني هموار گرديده، و زمينه هوا پرستي و مفاسد اخلاقي در سطح بسيار وسيعي فراهم شده، و اکثر مردم بر اثر از دست دادن مباني ايمان و عقيده، در پرتو اين بت عجيب تازه، خودسر و متجرّي شده اند و به همين جهت، امراض اخلاقي در کليّه جوامع بشري با سرعت شگفت آوري پيشروي نموده، و فساد اخلاقي و تبهکاري و آدمکشي، و انواع و اقسام جنايت، خيانت، فساد و تباهي حتّي در کشورهاي متمدّن جهان، روز به روز گسترش مي يابد، و جرايم و جنايات لحظه به لحظه رو به فزوني مي رود.

«ويل دورانت» مي گويد:

«در سال 1749، آکادمي (يژون) سئوالي مطرح کرد به اين مضمون: (آيا پيشرفت علوم و صنايع، در تصفيه و تزکيه اخلاق مؤثّر بوده، يا در تباهي آن؟)، در آن زمان براي کسي که بهترين پاسخ را بنويسد جايزه اي تعيين شده بود که البته پاسخ «روسو» جايزه را ربود؛ زيرا او معتقد بود که پيشرفت علوم و صنايع در اروپا، اخلاقيّات را تضعيف کرده و از اهل تقوا کاسته است». [4] .

شايان ذکر است که از تاريخ اين پرسش و پاسخ متجاوز از دو قرن مي گذرد، و در طول اين مدّت به موازات پيشرفت هاي علوم طبيعي و صنايع ماشيني، فساد اخلاقي و جرايم و جنايات نيز به طور سرسام آوري پيشروي نموده است. اين حقيقت تلخ، از



[ صفحه 397]



خلال اخبار و آمار جنايي که در جهان منتشر مي شود به خوبي مشهود است، و از مطالعه آنها روشن مي شود که بشر امروز در عصر تمدّن و فرهنگ تا چه پايه دچار سقوط اخلاقي گرديده و چگونه در منجلاب فساد و تباهي غوطهور شده است.

نکته قابل توجّه آن که، آنچه از روايات اسلامي استفاده مي شود اين است: آينده جهان از نظر فساد و تباهي به مراتب بدتر از وضع موجود خواهد شد؛ زيرا اولياي گرامي اسلام در احاديث بسياري خاطر نشان ساخته اند که در دوران غيبت حضرت مهدي (عليه السلام) جرم و جنايت، دروغ و خيانت، تجاوز و تعدّي، دزدي و آدمکشي، و خلاصه انواع پليديها و زشتکاريها پيوسته افزايش مي يابد، و گناه و ناپاکي به قدري زياد مي شود که تمام جهان را فرا مي گيرد؛ ولي اين تيره روزي و بدبختي براي هميشه پايدار نمي ماند، و سرانجام روزي فرا مي رسد که اوضاع جهان تغيير مي کند، بيدادگري و ستم پايان مي پذيرد، و زمين پر از عدل و داد مي شود همان گونه که پر از ظلم و ستم شده است.


پاورقي

[1] گفتار فلسفي، ج 2، ص 21، به نقل از انسان ناشناخته، ص 265.

[2] گفتار فلسفي، ج 2، ص 25، به نقل از مجله نسل نو، سال 3، شماره 7، صفحه 18، نقل از مجله آمريکايي.

[3] روح بشر، ص 32 و به سوي جهان ابدي، ص 8.

[4] گفتار فلسفي،اخلاق، ج 1، ص 230، به نقل از روزنامه اطلاعات، شماره 15084، نقل از تاريخ فلسفه.