دين اسلام خاتم اديان است
طبق صريح آيات قرآن کريم و روايات وارده از معصومين (عليهم السلام) دين مبين اسلام، ديني است ابدي و جاوداني که پروردگار بزرگ عالميان آن را در ميان تمام اديان آسماني برگزيده، و عمرش را همدوش عمر عالم انساني و حيات بشريّت قرار داده، و احکام و قوانين آن را محکم و استوار نموده، و آن را خاتم اديان معرفي نموده است. آياتي که در اين زمينه در قرآن کريم وارد شده فراوان است که ما به ذکر نمونه هايي از آنها اکتفا مي کنيم.
1 ـ در سوره آل عمران، آيه 19 مي فرمايد:
(اِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللهِ اْلاِسْلامُ).
«دين در پيشگاه خدا فقط اسلام است».
2 ـ و باز در همين سوره آل عمران، آيه 85 مي فرمايد:
(وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الاِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنهُ وَهُوَ في الآخِرَةِ مِنَ الخاسِرِينَ).
«هر کس به جز اسلام آيين ديگري را اختيار کند هرگز از او پذيرفته نمي شود و در آخرت از زيانکاران است».
3 ـ در سوره مائده، آيه 3 مي فرمايد:
(اَلْيَومَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دِينَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيکُمْ نِعْمَتي وَرَضِيْتُ لَکُمُ الاِسْلامَ دِيناً).
«امروز، دين را براي شما تکميل نمودم، و نعمتم را براي شما تمام کردم، و راضي شدم که براي هميشه اسلام دينتان باشد».
4 ـ در سوره بيّنه، آيه 5 مي فرمايد:
(وَما اُمِرُوا إلاّ لِيَعْبُدُوا اللهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّين حُنَفاءَ وَ يُقيمُوا الصَّلاةَ وَيُؤتوا الزَّکاةَ وَذلِکَ دِينُ الْقَيِّمَة).
«ـ مشرکين ـ دستوري ندارند جز اين که خداي را با نيّت پاک پرستش کنند، و از شرک به توحيد بازگردند، و نماز بخوانند، و زکات بدهند، و اينست آيين ثابت و پايدار و جاودان».
چنان که روشن است اين آيات، دين مبين اسلام را دين خالص پروردگار، و پابرجاترين راه هدايت، و آيين استوار و زوال ناپذير، اعلام نموده، و گرويدن به غير از آن
[ صفحه 381]
را تا انقراض جهان غير قابل قبول دانسته، و آن را تنها دين جامع و کامل و مورد رضاي خدا و خاتم تمام اديان الهي، و کمال و بلوغ ديانت و تمام نعمت معرفي فرموده است که احکام و قوانين آسماني آن، چنان محکم و استوار است که ابدي و جاوداني و تا روز قيامت ثابت و پابرجاست، و هر کس غير از آن، دين ديگري را اختيار کند نه تنها از او پذيرفته نمي شود، بلکه در برابر آن مجازات هم خواهد گرديد.
به هر حال، هر چند که آيات ياد شده براي اثبات «خاتميّت اسلام» کفايت مي کند؛ ولي در عين حال، بايد توجّه داشت که دليل خاتميّت اسلام منحصر به آنها نيست؛ زيرا هم آيات ديگري در قرآن وجود دارد که به اين معني اشاره مي کند، و هم روايات فراواني از پيشوايان معصوم (عليهم السلام) رسيده است که به ابديّت و جاودانگي اسلام تصريح مي نمايد.
اينک به چند نمونه از رواياتي که در اين مورد مي آوريم، توجّه فرماييد:
1 ـ در تفسير کبير فخر رازي، و تفسير «مجمع البيان» و تفسير قرطبي، و صحيح بخاري، در حديث معروفي از پيامبر گرامي اسلام نقل شده است که فرمود:
«بُعِثْتُ أنْا وَالسّاعَةُ کَهاتِين». [1] .
«قيام و نهضت من و رستاخيز مانند دو انگشت دست با هم برابر است».
اين جمله کنايه از اين است که عمر شريعت آن حضرت با عمر جهان يکسان است، يعني دين او ابدي و جاوداني است و بعد از شريعت اسلام، شريعتي نخواهد آمد.
2 ـ در حديث معروف ديگر از آن حضرت نقل شده است که فرمود:
«حَلالِي حَلالٌ إلي يَومِ القِيامَةِ، وحَرامي حَرامٌ إلي يَومِ القِيامَةِ». [2] .
«حلال من ـ براي هميشه ـ تا روز قيامت حلال است، و حرام من ـ براي هميشه ـ تا روز قيامت حرام است».
اين تعبير نيز بيانگر ادامه شريعت اسلام تا پايان جهان مي باشد.
3 ـ اميرمؤمنان علي (عليه السلام) در «نهج البلاغه» ضمن خطبه اي به ابديّت اسلام و جاودانگي آن تصريح نموده و مي فرمايد:
[ صفحه 382]
«ثُمَّ إنَّ هذَا الإسْلامَ دِينُ اللهَ الَّذِي اصْطَفاه لِنَفْسِهِ، وَاصْطَنَعَهُ عَلي عَيْنِهِ، وَأصفاهُ خِيَرَةَ خَلْقِهِ، وَأقامَ دَعائِمَهُ عَلي مَحَبّتهِ، أَذَّلَ الأَدْيانَ بِعِزَّتِهِ، وَوَضَعَ المِلَلَ بِرَفْعِهِ، وأهانَ أعْدائَهُ بِکَرامَتِهِ، وَخَذَلَ مُحادِّيهِ بِنَصْرِهِ، وَهَدَمَ أرْکان الضِّلالَةِ برُکْنِهِ... ثُمَّ جَعَلَهُ لاَ انْفِصامَ لِعُرْوَتِهِ، وَلا فَکَّ لِحَلْقَتِهِ، وَلا انهِدام لاِساسِهِ، وَلا زَوالَ لِدَعائِمِهِ، وَلا انْقِلاع لِشَجَرَتِهِ، وَلاَ انْقِطاعَ لِمُدَّتِهِ، وَلا عَفاءَ لِشرائعِهِ، وَلا جَذّ لِفُرُوعِهِ...» [3] .
«اين اسلام، دين خداست، وآييني است که پروردگار بزرگ آن را در ميان اديان براي خود برگزيده، و آن را با نظر عنايت خويش به وجود آورده، و براي تبليغ آن بهترين آفريدگان خود ـ حضرت محمّد (صلي الله عليه وآله وسلم) ـ را اختيار نموده، و ستونهايش را بر اساس دوستي و محبّت خويش بنا نهاده است.
با عزّت بخشيدن به اسلام اديان ديگر را خوار و ذليل نموده، و با برتري دادن به اسلام ديگر ملّتها را پست و حقير شمرده، و با عظمت دادن به اسلام دشمنان را کوچک و بي اعتبار گردانيده، و با ياري دادن به اسلام مخالفان را زبون ساخته، و با استوار ساختن اسلام پايه هاي گمراهي را ويران کرده است.
اساس اسلام را آنچنان محکم و استوار نموده که نه دستاويز آن از هم مي گسلد، و نه رشته ارتباطش از هم باز مي شود، نه اساس آن منهدم مي گردد، و نه پايه هايش فرو مي ريزد، نه درخت تنومندش از ريشه بيرون مي آيد و نه مدّتش پايان مي پذيرد، نه احکام و قوانينش از بين مي رود و نه شاخه هايش کنده مي شود».
5 ـ در حديث ديگري که در همان کتاب «کافي» از امام صادق (عليه السلام) نقل شده، چنين آمده است که فرمود:
«حَلالُ محمّد (صلي الله عليه وآله وسلم) حَلالٌ أبَداً إلي يَومِ القِيامَةِ، وَ حَرامُهُ حَرامٌ أبَداً إلي يَوم القِيامَةِ، لا يَکُونُ غَيْرُهُ وَ لا يجي غَيْرُهُ». [4] .
«حلال محمّد (صلي الله عليه وآله وسلم)
[ صفحه 383]
ـ براي هميشه ـ تا روز قيامت حلال است، و حرام او ـ براي هميشه ـ تا روز قيامت حرام است، غير آن نخواهد بود و غير از او نخواهد آمد». [5] .
آنچه تا اينجا مورد بحث و بررسي قرار گرفت، مسأله خاتميّت اسلام از ديدگاه قرآن و روايات اسلامي بود که به روشني گواهي مي دادند که دين، انحصار به «اسلام» دارد، و پس از آمدن اسلام، دين و شريعتي نخواهد آمد، و هر کسي دين و آيين ديگري براي خود اختيار کند از او پذيرفته نخواهد شد.
با توجّه به آن چه گذشت به اين نتيجه مي رسيم که:
1 ـ دين، در پيشگاه خدا اسلام است، و اسلام، دين حق، دين خدا، دين توحيد، دين همه پيامبران، و دين جامعه جهاني، و دين تمام بشريّت است، و پس از اسلام، هيچ دين و آييني از کسي پذيرفته نمي شود.
2 ـ رسالت رسول گرامي اسلام جهاني و همگاني است، و پيامبر اکرم براي هدايت و راهنمايي همه جهانيان مبعوث شده است.
3 ـ قرآن کريم، قانون اساسي اسلام، و تنها کتابي است که تمام ابعاد زندگي انسان را مطرح نموده، و براي سعادت افراد بشر و همه انسانها آمده است.
4 ـ امامت و رهبري نيز که يک بُعد آن، زمامداري، تنظيم و تدبير اُمور جامعه است، پيشوايي و رهبري همه مردم است که «امام» به همه اقشار ملّت و جامعه تعلّق دارد چنان که خداوند در قرآن کريم در مورد امامت حضرت ابراهيم (عليه السلام) مي فرمايد:
(اِنِّي جاعِلُکَ لِلنّاسِ اِماماً). [6] .
«من تو را امام ـ و پيشواي ـ همه مردم قرار دادم».
از آنچه تا اينجا گفته شد، اين نتيجه به دست مي آيد که: «اسلام» با آن تعليمات، تشريعات، و قوانين جامع و کاملش ـ که از لحاظ جهان بيني و جهان داري و تأمين احتياجات فردي، اجتماعي، مادي و معنوي براي سعادت و خوشبختي بشريّت آمده، و در تمام مراحل زندگي و در همه زمانها، با تمام ترقي و پيشرفت و تکامل عقل و علم قابل تطبيق است ـ ناچار بايد به يک حکومت متّحد جهاني و نظام عادلانه اسلام منتهي گردد
[ صفحه 384]
که محور تمام اُمور در آن حکومت و نظام، خدا، احکام خدا، و تعاليم عاليه اسلام باشد.
بنابر اين، جاي هيچ گونه شکّ و ترديد نيست که تأسيس حکومت واحد جهاني و ظهور مبارک حضرت مهدي (عليه السلام) با وحدت جامعه و جهاني شدن اسلام ارتباط کامل دارد، و براي اتمام نويدهاي قرآن کريم، ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) يک امر حتمي و لازم است، چه آن که بدون تحقّق وعده هاي قرآن و ظهور حضرت صاحب الزمان (عليه السلام) اسلام ناتمام است، و آن گونه که بايد، رسالت جهاني خود را ايفا ننموده است.
[ صفحه 387]
پاورقي
[1] تفسير فخر رازي ج 29، ص 29 ؛ تفسير مجمع البيان، ج 7، ص 39 آيه اول سوره انبياء ؛ تفسير قرطبي، ذيل آيه 18 از سوره محمّد؛ صحيح بخاري، ج 6، ص 554، در تفسير سوره نازعات.
[2] بحار الانوار، ج 2، ص 260، ح 17.
[3] نهج البلاغه فيض، ص 638، خ 189 و صبحي صالح ص 313 خ 198.
[4] کافي، ج 1، ص 58، ح 19.
[5] کافي، ج 1، ص 58، ح 19.
[6] سوره بقره، آيه 124.