بازگشت

اسلام دين هميشگي خدا


از بررسي آيات هدايت گر قرآن کريم استفاده مي شود که دين در تمام دوران تاريخ بشر همواره يکي بوده، و آن «اسلام» بوده، و همه شريعتها در زمان هر صاحب شريعت به نام اسلام تشريع شده تا در زمان رسالت خاتم انبيا حضرت محمّد بن عبدالله (صلي الله عليه وآله وسلم) به اوج کمال رسيده و نام مخصوص شريعت حضرت ختمي مرتبت گرديده است.

بنابر اين، طبق اين توضيح و دلايلي که از قرآن خواهيم آورد، ريشه همه اديان يکي است، و همه پيامبران از حضرت آدم (عليه السلام) تا وجود مقدّس خاتم انبيا مردم را به سوي



[ صفحه 363]



خداي يکتا دعوت نموده اند، ولي در ميان تمام اديان آسماني تنها دين جامع و کامل، و دين پسنديده و مورد رضاي خدا، و دين تکامل يافته، دين مبين اسلام است که با بعثت خاتم انبيا، نبوّت به وجود مبارک آن حضرت ختم گرديده، و دين حق کامل شده، و پس از او پيغمبري نخواهد آمد، و دين او ابدي و جاوداني و خاتم اديان است. از اين رو، از نظر قرآن، دين انحصار به اسلام دارد، و هر کس غير از اسلام دين ديگري را براي خود اختيار کند از او پذيرفته نمي شود.

به هر حال، بر اساس آياتي که بيانگر آثار و حقيقت اسلام است، اسلام تنها دين حق، و دين خدا، و دين توحيد، و دين همه پيامبران است که به سوي او دعوت نموده اند، و دين حق غير از اسلام به حق نخواهد بود، و هر تعبير ديگري که از دين حق شود اگر مفهومش مفهوم اسلام نباشد دين حق نيست؛ زيرا نه براي دين حق اسمي بهتر از اسلام مي توان يافت، و نه براي انسان، کمال و مرتبه اي بالاتر از آن مي توان تصوّر نمود.

به همين جهت خداوند در قرآن کريم از زبان حضرت ابراهيم (عليه السلام)، حضرت اسماعيل (عليه السلام)، پيامبر اکرم، حواريّون حضرت عيسي (عليه السلام)، فرزندان حضرت يعقوب (عليه السلام)، بلقيس و فرعون، به هنگام بحث از گروندگان به آيين حقّ، با لفظ «اسلام»، «مسلم» و «مسلمين» ياد فرموده است. اينک به چند آيه در اين زمينه توجّه فرماييد:

1 ـ (إنّ الدّينَ عِنْدَ اللّهِ الاِْسْلامُ). [1] .

«همانا دين در نزد خدا اسلام است».

2 ـ (مِلَّةَ اَبِيکُمْ اِبْراهِيمَ هُوَ سَمَّـيکُمُ الْمُسْلِمينَ مِنْ قَبْلُ...) [2] .

«آيين پدرتان حضرت ابراهيم، او بود که قبلا شما را مسلمان ناميد».

3 ـ (وَ اَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمانَ للهِِ رَبِّ الْعالَمينَ). [3] .

«با سليمان براي خداوندي که پروردگار عالميان است اسلام آوردم». (از زبان بلقيس)



[ صفحه 364]



4 ـ (نَحْنُ اَنْصارُ اللهِ آمَنّا باللهِ وَاشْهَدْ بِاَنّا مُسْلِمُونَ). [4] .

«ما ياوران خداييم، به خدا ايمان آورديم. و تو گواه باش که ما اسلام آورده ايم». (از زبان حواريّون حضرت عيسي (عليه السلام))

5 ـ (لا نُفَرِّقُ بَيْنَ اَحَد مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ - وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الاِْسْلامِ دِيناً فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الاْخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ). [5] .

«ميان هيچ يک از آنان پيامبران فرق نمي گذاريم و ما براي او اسلام آورده ايم - و هر که جز اسلام، ديني ديگر جويد، هرگز از وي پذيرفته نشود، و وي در آخرت از زيانکاران است».

6 ـ (فَما وَجَدْنا فِيها غَيْرَ بَيْت مِنَ الْمُسْلِمينَ). [6] .

«ولي در آنجا جز يک خانه از مسلمانان نيافتيم». (از زبان فرشتگان در مورد قوم حضرت لوط).

7 ـ (قالُوا نَعْبُدُ اِلهَکَ وَاِلهَ آبائِکَ اِبْراهِيمَ وَاِسْماعِيل وَاِسْحاقَ اِلهاً واحِداً وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ). [7] .

«گفتند: معبود تو و معبود پدرانت، ابراهيم و اسماعيل و اسحاق ـ معبودي يگانه ـ را مي پرستيم و براي او اسلام آورده ايم». (از زبان فرزندان حضرت يعقوب (عليه السلام)، خطاب به او هنگام رحلتش).

8 ـ (وَمَنْ اَحْسَنُ قَوْلا مِمَّنْ دَعا اِلَي الله وَعَمِلَ صالِحاً وَقال اِنَّني مِن الْمُسْلِمينَ). [8] .

«گفتار چه کسي بهتر است از آن کس که به سوي خدا دعوت کند و عمل شايسته انجام دهد و بگويد من از مسلمانانم؟».

از اين آيات استفاده مي شود که همه شرايع آسماني در زبان صاحب شريعت «اسلام» نام داشته است، اگر چه ما آنها را به نامهاي ديگري چون يهوديّت، مسيحيّت و غير آنها مي شناسيم، و اين نامها به تناسبهاي ديگري اتّخاذ شده است. و هيچ منافاتي هم



[ صفحه 365]



ندارد که نام کلّي اديان آسماني در نزد خداي تعالي همان اسلام بوده باشد؛ زيرا ـ چنان که گفتيم ـ ريشه همه اديان آسماني يکي است، و آن رشته گسترده اي است که از زمان آدم ابوالبشر توسّط پيک وحي بر دل پيامبران درخشيده و با رسالت خاتم انبيا به اوج کمال و تمام رسيده است.

آري! دين در پيشگاه خدا، اسلام است،و آن تسليم در برابر نداي فطرت، تسليم در برابر وحدانيّت و يکتايي خدا، و تسليم در برابر قدرت و عظمت خداوند ازلي و سرمدي است. و اگر دين حضرت خاتم الانبياء به اين نام نامگذاري شده براي اين است که «اسلام» تسليم محض است، و اسلام هيچ کس به جز تسليم شدن در برابر اين دين، و پذيرفتن احکام و مقررات آن پذيرفته نيست؛ زيرا خدا واحد است، و دين حق واحد، و آن اسلام است که در مفهومش دوگانه پرستي و دوگانه خواهي و شرک وجود ندارد.

به گفته دکتر «گوستاولوبون» فرانسوي: «عقيده توحيد، تاج افتخاري است که در بين اديان بر سر اسلام نهاده شده است». [9] .

اسلام، همه مردم جهان را به سوي يک خدا مي خواند، و تمام بشريّت را به سوي يک دين دعوت مي نمايد، و تعليماتش همه افراد بشر را به سوي يک جامعه سوق مي دهد، و هيچ يک از اعتبارات و امتيازاتي که از آن، جامعه هاي کوچک و بزرگ فعلي بر اثر جنس و رنگ و نژاد به وجود آمده است به رسميّت نمي شناسد، بلکه تمام جهان و زمين پهناور خدا را وطن انسان اعلام مي دارد.

به گفته يکي از دانشمندان محقّق: «فکر گنجاندن بشريّت در وطن واحد، بدون توجّه به جنس، رنگ، زبان، و حدود جغرافيايي، هديه اي است که اسلام آن را به مدنيّت بشر اهدا کرده است». [10] .

آري! اسلام تنها دين حق، و دين تمام مردم جهان، و دين جامعه بشري است، و دعوتش بر اساس ايمان به خدا، توحيد خالص، و نفي هرگونه شرک و کفر و الحاد است.

اسلام يگانه راه نجات، و يگانه عامل وحدت، و تنها دين جامع و کاملي است که تمام احکام و مقررات و اهداف توحيدي آن چون: وحدت دين، وحدت جامعه، وحدت



[ صفحه 366]



نظام، وحدت قانون، وحدت رهبري، همه و همه براي نجات نسل بشر و سعادت و خوشبختي عموم مردم آمده است.

اسلام ديني است که شالوده و اساس آن بر پايه عقيده توحيد و ايمان و اعتقاد به خداي يگانه نهاده شده، و با اين اعتقاد، طرز تفکّر انسانها را عوض مي کند، و افکار جامعه را بالا مي برد، و بينش افراد را وسيع مي گرداند، و ملّيتهاي مختلف را بدون توجّه به جنس، رنگ و زبان به دور خود جمع مي کند، و سعادت دنيا و آخرت انسانها را تأمين مي نمايد، و هدفش آزاد ساختن بشر از زير يوغ عادات زشت، آداب ناپسند، استعمار، استثمار و استعباد است.

و به همين جهت، قرآن کريم بشريّت را به سوي يک دين و آيين، و يک هدف و مقصد، و اتّحاد و وحدت عمومي دعوت مي نمايد، و با صداي بلند و رسا فرياد بر مي آورد که:

(يا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا اِلي کَلِمَة سَواء بَيْنَنا وَ بَيْنَکُمْ ألاَّ نَعْبُدَ إلاّ اللهَ وَلا نُشْرِکَ بِهِ شَيئاً وَ لا يَتَّخِدَ بَعْضُنا بَعْضاً اَرْباباً مَنْ دُونِ اللّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ). [11] .

«بگو: اي اهل کتاب، بياييد بر سر سخني که ميان ما و شما يکسان است بايستيم که جز خدا را نپرستيم و چيزي را شريک او نگردانيم، و بعضي از ما بعضي ديگر را به جاي خدا به خدايي نگيرد. پس اگر از اين پيشنهاد اعراض کردند، بگوييد: شاهد باشيد که ما مسلمانيم نه شما».

اسلام، ديني است که مي خواهد حاکم بر مردم و جامعه، تنها، خدا و احکام خدا باشد، و در بين مردم تنها کتاب خدا حکومت کند، و رهبري جامعه را تنها کسي که از جانب خدا تعيين شده به عهده بگيرد. و به همين سبب، با تمام مظاهر شرک و بت پرستي، و انواع و اقسام ظلم و فساد و ستم مبازره مي کند تا کسي خود را صاحب اختيار و مالک جامعه و حاکم بر سر نوشت مردم نداند، و همه در سايه حکومت خدا، و منطقه زير نفوذ خدا، و تعاليم عاليه اسلام در آسايش و آرامش زندگي کنند.

اسلام آمده است تا همه اُمّتها و ملّتها را متّحد ساخته، آنها را به يک اُمّت و ملّت



[ صفحه 367]



تبديل نموده، و اساس همه تضادّها، برخوردها، اختلافها و جداييها را که از کفر و شرک و پرستش غير خدا مايه مي گيرد، از ريشه و بن بخشکاند، و تمام اختلافات قومي، نژادي، ملّي، وطني، جغرافيايي، حزبي، مسلکي، و حتّي اختلافات ديني را از ميان ببرد، تا جايي که همه در برابر خداي تعالي خاضع و خاشع شوند، و تنها خداي يگانه را بپرستند، و در سايه حکومت يک دين، و يک رهبر، و يک قانون اساسي زندگي کنند. اسلام قبل از آن که دين يک جامعه و يک ملّت باشد، دين جامعه بشري و آيين جهاني و نظام جامعه جهاني است، و نظام جهاني اسلام با هيچ يک از نظامهاي حاکم بر جهان قابل مقايسه نيست.

بنابر اين، اسلام و نظامش را نمي توان به يک ملّت و يک جامعه و اهل يک منطقه اختصاص داد؛ بلکه آن، يک دين جامع جهاني است که همه بايد به آن بگروند، همه بايد يک خدا را پرستش کنند، و در يک جامعه زندگي کنند، و با يک نظام و قانون الهي سير «الي الله» داشته باشند، و اسلام را که عالي ترين و کامل ترين طر ح وحدت است، بپذيرند. و در برابر آن سر تسليم فرود بياورند تا آنجا که غير از دين خدا و مملکت خدا، دين و مملکت ديگري در عالم، وجود نداشته باشد، و دين تماماً از آنِ خدا باشد.

اينک براي تکميل بحث، مسأله خاتميّت اسلام و قرآن و پيامبر اکرم را از ديدگاه قرآن و روايات اسلامي تحت چند عنوان مورد بررسي قرار مي دهيم.


پاورقي

[1] سوره آل عمران، آيه 19.

[2] سوره حج، آيه 78.

[3] سوره نمل، آيه 44.

[4] سوره آل عمران، آيه 52.

[5] سوره آل عمران، آيه 84 و 85.

[6] سوره الذاريات، آيه 36.

[7] سوره بقره، آيه 133.

[8] سوره فصّلت، آيه 33.

[9] تاريخ تمدّن اسلام و عرب، ص 142، به نقل از امامت و مهدويّت.

[10] امامت و مهدويت، ج 2، ص 62.

[11] سوره آل عمران، آيه 64.