بازگشت

مکاشفه يوحنا


«و علامتي عظيم در آسمان ظاهر شد. زني که آفتاب را در بر دارد و ماه زير پايهايش و بر سرش تاجي از دوازده ستاره است. و آبستن بوده، از درد زه و عذاب زاييدن فرياد بر مي آورد.

و علامتي ديگر در آسمان پديد آمد که اينک اژدهاي بزرگ آتش گون که او را هفت سرو ده شاخ بود و بر سرهايش هفت افسر. و دمش ثلث ستارگان آسمان را کشيده آنها را بر زمين ريخت و اژدها پيش آن زن ـ که مي زاييد ـ بايستاد تا چون بزايد فرزند او را ببلعد. پس پسر نرينه را زاييد که همه اُمّتهاي زمين را به عصاي آهنين حکم راني خواهد کرد، و فرزندش به نزد خدا و تخت او ربوده شد...



[ صفحه 343]



و در آسمان جنگ شد. ميکائيل و فرشتگانش با اژدها جنگ کردند و اژدها و فرشتگانش جنگ کردند. ولي غلبه نيافتند، بلکه جاي ايشان ديگر در آسمان يافت نشد. و اژدهاي بزرگ انداخته شد، يعني آن مار قديمي که به ابليس و شيطان مُسمّي است که تمام ربع مسکون را مي فريبد. او بر زمين انداخته شد و فرشتگانش با وي انداخته شدند». [1] .

مفسّرين انجيل در مورد آيات فوق مي گويند: شخص مورد بشارت در اين آيات تاکنون قدم به عرصه وجود ننهاده و تفسير روشن و معني واضح آنها نيز موکول به زمان آينده و نامعيّني است که وي ظاهر گردد.

ولي با اندکي دقّت و تأمّل در آيات فوق اين نتيجه به دست مي آيد که شخص مورد بشارت در مکاشفه ياد شده، بزرگترين مولود جهان انسانيّت، و شخص ممتاز و بي نظيري است که به منظور ايجاد حکومت حقّه الهيّه و بر افکندن بنياد اهريمنان، به ناچار مدّتي از انظار مردمان غايب خواهد گرديد، و خداوند عالم آن يگانه مظهر نور الهي و منجي انسانيّت را از ديدگان اشرار و شياطين جنّي و انسي مخفي و مستور نگه خواهد داشت تا در يک زمان نامعلومي ـ آنگاه که خواست خداوند است ـ از پشت پرده غيبت ظاهر شده، با «عصاي آهنين» بر بشريّت حکومت کند.

اين نتيجه با تفاصيلي که در نويدهاي انبياي گذشته و قرآن کريم و روايات اسلامي آمده است روشن مي سازد که مکاشفه يوحنّاي لاهوتي در بشارت فوق، مربوط به موعود کلّ ملل حضرت محمّد بن الحسن العسکري (عليهما السلام) است که به هنگام ظهور با شمشير قيام خواهد کرد و با عصاي آهنين حکمراني خواهد نمود.

اينک براي روشن شدن مطلب به توضيحي که در اين زمينه مي آوريم، توجّه فرماييد:

«مقصود از آن زن که در مکاشفه فوق، مادر شخص مورد بشارت معرفي شده که خورشيد پوشيده، و ماه زير پايش و بر سرش تاجي از دوازده ستاره بود، مادر پاک گهر حضرت مهدي (عليه السلام)، نرجس خاتون است و خورشيد، پدر والا گهرش حضرت امام حسن عسکري (عليه السلام) است که تمامي انوار درخشان آسمان نبوّت و امامت را بر رحم پاک نرجس



[ صفحه 344]



بتابيد، تا برجسته ترين نماينده و آيينه تمام نماي آنان را از وي نمودار سازد. و فرزندي بياورد که مجمع همگي آن انوار و حامل لواي انقلاب جهاني گردد.

و مقصود از ماه (که در زير پاي هايش بود)، حکيمه خاتون عمّه حضرت امام حسن عسکري (عليه السلام) است که به هنگام ولادت حضرت مهدي (عليه السلام) قابله نرجس خاتون بوده و آماده گرفتن آن مولود مسعود بوده و بر اين عمل دقيقه شماري مي کرده است.

و دوازده کوکب درخشان که بر تاج پر افتخار نرجس تلألؤ مي نمودند حضرت خاتم الأنبيا (صلي الله عليه وآله وسلم) و دختر يگانه اش صدّيقه طاهره (عليها السلام) و ده امام (علي بن ابي طالب (عليه السلام) تا علي بن محمّد الهادي (عليهم السلام)) مي باشند، که مقام شامخ سلطنت و زعامت روحاني و جهاني حضرت مهدي (عليه السلام)، مرکب از اين انوار و مؤسس بر اين بنيانهاي رفيع آسماني و ملکوتي است.

و آن اژدهاي بزرگ آتشين، دستگاه شيطان و پيروان اوست که هميشه آماده ويران ساختن کاخ رفيع اديان و نابود کردن انبيا واولياي الهي بوده و مي باشد. و چنان که در آيه (4) اشاره شده وي پيش از ولادت آن موعود جهاني، با دمش يک سوم ستارگان آسمان را جاروب کرده بود و اکنون به هوس نابود ساختن پرچمدار عدل جهاني که مجمع تمامي ستارگان آسمان ولايت است، افتاده است.

آري! همين شيطان بود که پس از رحلت پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم)، با لباس خلافت و از مجراي حکومت اسلامي جلوه نموده، و به وسيله (دمش) نوکرش «قنفذ» که به شدّت پهلوي دختر نازنين پيامبر را مضروب ساخته و طفل معصومش «محسن» را ساقط و نابود کرد «ثلث کواکب آسمان را جاروب نمود» و سوّمين فرزند ذکور وي را که بايستي در آينده پدر گروهي ديگر از ذريّه پيامبر گردد، بکشت.

و همين شيطان در زمان ولادت حضرت مهدي (عليه السلام) در لباس خلفاي عبّاسي، به ويژه معتمد و معتصم عباسي که در عصر حضرت امام حسن عسکري (عليه السلام) بودند، جلوه نموده، با کمال اهتمام به هوس نابود ساختن آن يگانه مولود مسعود جهاني افتاده بود.

چنانچه بر حسب شهادت تواريخ و آثار، نامبردگان جاسوس هايي بر حرم محترم آن حضرت گماشته بودند که اگر فرزند ذکوري از آن حضرت پديد شد حکومت وقت را آگاه سازند تا در نابود ساختن وي اقدام نمايد.

ولي چنان که در آيات مکاشفه فوق اشاره شد اراده حتمي الهي، آن زن و طفلش را



[ صفحه 345]



از هرگونه آسيب در امان داشت و دستگاه جاسوسي و کنجکاوي اهريمنان که همچون سيل به هر سو روان کرده و براي غافل گير ساختن آن موعود جهاني شب و روز بکار بود، سودي نبخشيد». [2] .

در قسمت ديگري از مکاشفه يوحنّاي لاهوتي بشارت ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) چنين آمده است:

«و ديدم آسمان را گشوده و ناگاه اسبي سفيد که سوارش امين و حق نام دارد و به عدل داوري و جنگ مي نمايد و چشمانش چون شعله آتش، و بر سرش افسرهاي بسيار و اسمي مرقوم دارد که جز خودش هيچ کس آن را نمي داند و جامه خون آلود ـ سرخ ـ در بر دارد و نام او را کلمه خدا مي خوانند. ولشکرهايي که در آسمانند بر اسبهاي سفيد، و به کتان سفيد و پاک ملبّس از عقب او مي آمدند. و از دهانش شمشيري تيز بيرون مي آيد تا به آن اُمّتها را بزند و آنها را به عصاي آهنين حکمراني خواهد نمود... و ديدم فرشته را در آفتاب ايستاده که به آواز بلند تمامي مرغاني را که در آسمان پرواز مي کنند ندا کرده مي گويد: بياييد و به جهت ضيافت عظيم خدا فراهم شويد تا بخوريد گوشت پادشاهان و گوشت سپه سالاران و گوشت جبّاران...» [3] .

با نظري دقيق و اجمالي در تمام احاديثي که در مورد ظهور يکتا بازمانده حجج الهي وارده شده است مي توان گفت: همه فرازهاي بالا در احاديث اسلامي آمده است.


پاورقي

[1] کتاب مقدّس، مکاشفه يوحنّا، ص 408، باب 12، بندهاي 1 ـ 5 و 7 ـ 10.

[2] بشارت عهدين، ص 265 ـ 267.

[3] کتاب مقدّس، مکاشفه يوحنّاي رسول، ص 417، باب 19، بندهاي 11 ـ 18.