بشارت ظهور حضرت مهدي در زبور داوود
در زبور حضرت داود (عليه السلام) که تحت عنوان «مزامير» در لابلاي کتب «عهد عتيق» آمده، نويدهايي در باره ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) به بيانهاي گوناگون داده شده است و مي توان گفت: در هر بخشي از «زبور» اشاره اي به ظهور مبارک آن حضرت، و نويدي از پيروزي صالحان بر شريران و تشکيل حکومت واحد جهاني و تبديل اديان و مذاهب مختلف به يک دين محکم و آيين جاويد و مستقيم، موجود است.
و جالب توجّه اين که، مطالبي که قرآن کريم در باره ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) از «زبور» نقل کرده است عيناً در زبور فعلي موجود و از دست برد تحريف و تفسير مصون مانده است.
قرآن کريم چنين مي فرمايد:
(وَلَقَدْ کَتَبْنا فِي الزَّبورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الاَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصّالِحوُنَ). [1] .
[ صفحه 306]
«ما علاوه بر ذکر (تورات) در «زبور» نوشتيم که در آينده بندگان صالح من وارث زمين خواهند شد».
مقصود از «ذکر» در اين آيه شريفه، تورات موسي (عليه السلام) است که زبور داود (عليه السلام) پيرو شريعت تورات بوده است.
اين آيه مبارکه از آينده درخشاني بشارت مي دهد که شرّ و فساد به کلّي از عالم انساني رخت بر بسته، و اشرار و ستمکاران نابود گشته اند، و وراثت زمين به افراد پاک و شايسته منتقل گرديده است. زيرا کلمه «وراثت و ميراث» در لغت، در مواردي استعمال مي شود که شخص و يا گروهي منقرض شوند و مال و مقام و همه هستي آنها به گروهي ديگر به وراثت منتقل شود.
به هر حال، طبق روايات متواتره اسلامي ـ از طريق شيعه و سنّي ـ اين آيه شريفه مربوط به ظهور مبارک حضرت مهدي (عليه السلام) مي باشد، و قرآن کريم اين مطلب را از زبور حضرت داود (عليه السلام) نقل مي کند، و عين همين عبارت در زبور موجود است. و اينک متن زبور:
«(9) زيرا که شريران منقطع مي شوند. امّا متوکّلان به خداوند، وارث زمين خواهند شد. (10) و حال اندکست که شرير نيست مي شود که هر چند مکانش را جستجو نمايي ناپيدا خواهد بود (11) امّا متواضعان وارث زمين شده از کثرت سلامتي متلذّذ خواهند شد (12) شرير بخلاف صادق افکار مذمومه مي نمايد، و دندانهاي خويش را بر او مي فشارد (13) خداوند به او متبسّم است چون که مي بيند که روز او مي آيد (14) شريران شمشير را کشيدند و کمان را چلّه کردند تا آن که مظلوم و مسکين را بيندازند، و کمانهاي ايشان شکسته خواهد شد (16) کمي صدّيق از فراواني شريران بسيار بهتر است. (17) چون که بازوهاي شريران شکسته مي شود و خداوند صدّيقان را تکيه گاه ا ست (18).
خداوند روزهاي صالحان را مي داند و ميراث ايشان ابدي خواهد بود (19) در زمان «بلا» خجل نخواهندشد، و در ايّام قحطي سير خواهند بود (20) لکن شريران هلاک خواهند شد، و دشمنان خداوند، مثل پيه برّه ها فاني بلکه مثل دود تلف خواهند شد؛ (22) زيرا متبرّکان خداوند، وارث زمين خواهند شد، امّا ملعونان وي منقطع خواهند شد (29) صدّيقان وارث زمين شده، ابداً در آن ساکن خواهند شد (34) به خداوند پناه برده،
[ صفحه 307]
راهش را نگاهدار که تو را به وراثت زمين بلند خواهند کرد و در وقت منقطع شدن شريران اين را خواهي ديد (38) امّا عاصيان، عاقبت مستأصل، و عاقبت شريران منقطع خواهند شد». [2] .
در فصل ديگر مي فرمايد:
«... قومها را به انصاف داوري خواهد کرد. آسمان شادي کند و زمين مسرور گردد. دريا و پري آن غرش نمايند. صحرا و هر چه در آن است به وجد آيد. آنگاه تمام درختان جنگل ترنّم خواهند نمود به حضور خداوند. زيرا که مي آيد، زيرا که براي داوري جهان مي آيد. ربع مسکون را به انصاف داوري خواهد کرد. و قومها را به امانت خود». [3] .
و از جمله در مزمور 72 در مورد پيامبر بزرگوار اسلام و فرزند دادگسترش حضرت مهدي (عليه السلام)، چنين مي فرمايد:
«(1) اي خدا! شرع و احکام خود را به «ملک»، و عدالت خود را به «ملک زاده» عطا فرما (2) تا اين که قوم تو را به عدالت و فقراي تو را به انصاف حکم نمايد (3) به قوم کوهها سلامت و کويرها عدالت برساند (4) فقيران قوم را حکم نمايد، و پسران مسکينان را نجات دهد، و ظالم را بشکند (5) تا باقي ماندن ماه و آفتاب دور به دور از تو بترسند (6) بر گياه بريده شده مثل باران و مانند امطار ـ که زمين را سيراب مي گرداند ـ خواهد باريد (7).
و در روزهايش صدّيقان شکوفه خواهد نمود، و زيادتي سلامتي تا باقي ماندن ماه خواهد بود (8) از دريا تا به دريا و از نهر تا به اقصي زمين سلطنت خواهد نمود (9) صحرا نشينان در حضورش خم خواهند شد و دشمنانش خاک را خواهند بوسيد (10).
ملوک طرشيش و جزيره ها، هديه ها خواهند آورد، و پادشاهان شبا و سبا پيشکشها تقريب خواهند نمود (11) بلکه تمامي ملوک با او کرنش خواهند نمود، و تمامي اُمم او را بندگي خواهند کرد (12) زيرا فقير را وقتي که فرياد مي کند و مسکين که نصرت کننده ندارد، خلاصي خواهد داد (13) و به ذليل و محتاج ترحّم خواهد فرمود و جانهاي مسکينان را نجات خواهد داد (14) جان ايشان را از ظلم و ستم نجات خواهد داد، و هم
[ صفحه 308]
در نظرش خون ايشان قيمتي خواهد بود (15) و زنده مانده از شبا به او بخشيده خواهد شد (16) در زمين به سر کوهها مشت غلّه کاشته مي شود که محصول آن مثل اسنان متحرّک شده، اهل شهرها مثل گياه زمين شکوفه خواهند نمود (17).
اسم او ابداً بماند، اسمش مثل آفتاب باقي بماند، در او مردمان برکت خواهند يافت، و تمامي قبايل او را خجسته خواهند گفت (19) بلکه اسم ذوالجلال او ابداً مبارک باد، و تمامي زمين از جلالش پر شود (20) دعاي داود پسر يسيّ تمام شد». [4] .
توضيح مختصري پيرامون بشارت فوق:
در اين بشارت ـ چنان که بر ارباب فضل و دانش و اهل علم و اطلاع و کساني که با قرآن و روايات اهل بيت (عليهم السلام) سر و کار دارند، مخفي نيست پيامبر بزرگ اسلام حضرت محمّد بن عبداللّه (صلي الله عليه وآله وسلم) به عنوان «ملک» و فرزند گرامش حضرت مهدي (عليه السلام) که بزرگ ترين و کامل ترين مظهر عدل الهي است به عنوان «ملک زاده» معرفي گرديده، و به بعضي از امتيازات و مشخصات ديگر وي نيز اشاره شده است.
ولي برخي از علما و دانشمندان «يهود» چنين پنداشته اند که: منظور از «ملک» در اين آيه، حضرت داود (عليه السلام)، و منظور از «ملک زاده» فرزند وي حضرت سليمان (عليه السلام) است، و روي اين پندار نا درست خواسته اند آيات مذکور را از بشارت دادن به بعثت حضرت خاتم النبيين (صلي الله عليه وآله وسلم) و نويد ظهور خاتم اوصيا حضرت حجّت بن الحسن العسکري (عليه السلام) منصرف کنند، ولي اين انديشه از چند جهت نادرست و غير قابل قبول است، زيرا:
نخست اين که، حضرت داود (عليه السلام) از انبياي پيرو شريعت تورات بوده و خود او داراي شريعت و احکام نويني نبوده است تا اين که بگويد: «اي خدا! شرع و احکام خود را به «ملک» و عدالت خود را به «ملک زاده» عطا فرما»، و روي اين اصل در خواست شريعت مستقل نوين در خور مقام آن حضرت نيست.
دوّم: اين که، در خواست شرع و احکام و عدالت که به صورت دعا بر زبان حضرت داوود (عليه السلام) جاري شده ـ چنان که از نحوه در خواست آشکار است ـ براي دو شخصيّت عظيم آسماني است که يکي داراي مقام سلطنت بر پيامبران و صاحب شرع و احکام
[ صفحه 309]
جديد، و ديگري مظهر أتمّ عدالت، و صاحب مقام ولايت مطلقه، و مورد انتظار عموم ملل جهان است.
سوّم: اين که، عظمت، قدرت، شوکت و سلطنتي که در آيات مزبور براي «ملک زاده» ذکر گرديده است نه با حضرت سليمان (عليه السلام) و نه با هيچ يک از انبياي الهي وفق نمي دهد؛ زيرا نه مملکت حضرت سليمان (عليه السلام) از مملکت پدرش حضرت داوود (عليه السلام) ـ بنابر اعتقاد اهل کتاب ـ وسيع تر بوده، و نه هم ظلم و ستم در عهد او شکسته شده است.
چهارم: اين که، بر حسب آنچه برخي از علماي عهدين ـ عهد عتيق و عهد جديد تورات و انجيل ـ احتمال داده و به وجوهي استدلال جسته اند، مزمور فوق کلام حضرت سليمان (عليه السلام) است نه کلام حضرت داود (عليه السلام)، و حضرت سليمان (عليه السلام) که پس از مرگ پدر، صاحب مقام و کتاب گرديده است معقول نيست براي پدرش که از دنيا رفته است درخواست شرع جديد کند. و بر فرض اين که بر خلاف احتمال آنان، مزمور فوق کلام حضرت داود (عليه السلام) باشد ـ چنان که اشاره کرديم ـ دعا براي دو شخصيّت والايي است که در آينده تاريخ بعد از او ظاهر خواهند شد.
پنجم: چنان که از آيه (20) استفاده مي شود تمامي آيات ياد شده به عنوان دعا بر زبان حضرت داود (عليه السلام) جاري شده و شايسته مقام نبوّت ـ که بالاترين مدارج کمال و عبوديّت و بندگي است ـ اين است که، در مقام دعا و استدعاي از پروردگار، در کمال خضوع و خشوع و انکسار در برابر آفريدگار، زبان به تذلّل و کوچکي بگشايد، و با زبان عجز و لابه و عاري از هر نوع خود بيني و خود پسندي مقاصد خويش را از خداي جهان بخواهد، نه اين که در برابر سلطان واقعي و مالک الملوک جهان خود را «پادشاه» و فرزند خود را «شاهزاده» بخواند.
ششم: اين که، در چند آيه از بشارت مزبور، سلطنت و دعوت «ملک زاده» را عمومي و جهاني خوانده، و قدرت و جبروت روحاني وي را شامل پادشاهان و قدرتمندان و سلاطين مقتدر جهان دانسته، و سراسر کره مسکون را قلمرو دولت حقّه وي معرفي نموده، چنان که در اخبار وارده از ائمّه معصومين (عليهم السلام) نيز در حقّ شخصيّت بي نظير حضرت مهدي (عليه السلام)، چنين سخن رفته است.
هفتم: اين که، در آيه (7) به اصحاب خاص آن حضرت اشاره نموده که با ظهور نور
[ صفحه 310]
پر فروغ مهدوي (عليه السلام) آن خورشيد جهانتاب عدل الهي، صدّيقان شکوفه کنند، و رحم اجتماع بزرگ جهاني، مرداني پاک سيرت، راست گفتار و درست کردار از خود نمايان سازد، و سعادت و سلامت، رفاه و خوشبختي، بهروزي و بهزيستي که مولود تسلّط آن يگانه منجي عالم و دولت عدالت پيشه آن حضرت است تا انقراض جهان پايدار خواهد بود، چنان که در روايات اسلامي نيز آمده است: «دولتنا آخر الدول».
و هشتم: اين که، در آيه (17 و 18) خاطر نشان ساخته است که تا جهان باقي است و خورشيد در آسمان نور افشاني مي کند، اشعه خورشيد فروزان قائم آل محمّد (عليهم السلام) بر روح و جان جهانيان خواهد تابيد، و تمامي قبايل او را خجسته خواهند گفت، و تمامي روي زمين از جلال و عظمتش پر خواهد شد، [5] چنان که در روايات مستفيضه و متواتره اسلامي که د رمورد ظهور آن مهر تابان رسيده است، کمتر حديثي يافت مي شود که در ضمن آن جمله «يملاَُ الأرضَ قِسْطاً وَ عَدْلا، کَما مُلَئت ظُلْماً و جَوْراً» نيامده باشد. [6] .
بنابر اين، جاي هيچ گونه شک و ترديد نيست که مقصود از «ملک» در مزمور 72 از زبور داوود (عليه السلام) همان نور قدوسي حضرت محمّد بن عبداللّه (صلي الله عليه وآله وسلم) سيّد رسولان و خاتم پيغمبران، و مقصود از «ملک زاده» حضرت صاحب الزمان «مهدي موعود (عليه السلام)» دوازدهمين جانشين بر حق وفرزند دلبند آن بزرگوار است که به خواست خداوند در روز معيّن و موعود، ظهور خواهد نمود، و سراسر روي زمين را پر از عدل و داد خواهد کرد بعد از آن که پر از ظلم و جور شده باشد، و گردن گردنکشان و گردن فرازان را خواهد شکست، و چون مهر و ماه بر روح و جان جهانيان خواهد تابيد، وحکومت حقه الهيه وي تا ابد و تا قيام قيامت ادامه خواهد داشت. اللهم عجّل فرجه و سهّل مخرجه.
ناگفته نماند که نويدهاي ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) در «زبور» فراوان است، و در بيش از 35 بخش از مزامير (150) گانه، نويد ظهور آن موعود اُمم و منجي عالم موجود است، کساني که طالب تفصيل بيشتري هستند مي توانند به متن «مزامير» در «عهد عتيق» مراجعه فرمايند.
[ صفحه 311]
پاورقي
[1] سوره انبياء، آيه 105.
[2] عهد عتيق، کتاب مزامير، مزمور 37، بندهاي 9 ـ 38.
[3] همان، مزمور 96، بندهاي 10 ـ 13، ص 1247، کتاب مقدّس.
[4] عهد عتيق، کتاب مزامير، مزمور 72، بندهاي 1 ـ 2، به نقل از بشارات عهدين، ص 248 و أنيس الاعلام، ج 5، ص 92، 93.
[5] براي توضيح بيشتر به کتاب انيس الاعلام في نصرة الاسلام، ج 5، ص 92 الي 96 و ج 7 ص 387 الي 398 مراجعه فرماييد.
[6] به کتاب نفيس منتخب الاثر، ص 247 ـ 250 مراجعه فرماييد.