بازگشت

تمامي گنجهاي عالم در اختيار مهدي است


اين عنوان که مستفاد از روايات متواتره است و در فرازي از بشارت مورد بحث آمده است، گرچه حقيقت و واقعيّت آن به نظر ما روشن است و نياز چنداني به توضيح ندارد. ولي در عين حال، در اينجا به اين نکته اشاره مي کنيم که بر اساس روايات مسلّم



[ صفحه 288]



اسلامي که از شيعه و سنّي در مورد ظهور مبارک حضرت مهدي ـ عجّل اللّه تعالي فرجه الشريف ـ در کتابهاي معتبر نقل شده است، «گنجهاي نهفته در دل زمين و کوهها و درياها» اختصاص به حضرت مهدي (عليه السلام) دارد، و اين يکي از امتيازات زمان حکومت حقّه آن يکتا باز مانده حجج الهي است که کسي با او در اين امتياز شريک نيست. به هر حال، در اين باره روايات فراواني از ائمّه معصومين (عليهم السلام) رسيده است که براي نمونه فرازهايي از آنها را در اينجا مي آوريم.

1 ـ در روايات فراواني که در مورد روزگار شکوهمند آن يگانه پيشواي دادگر عدالت گستر به ما رسيده چنين آمده است: پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) ضمن حديثي راجع به زمان حکومت حضرت مهدي (عليه السلام) فرمود:

«وَ تُخْرِجُ لَهُ الأرضُ أفْلاذَ کَبِدِها» [1] .

«زمين به برکت وجود او پاره هاي جگرش را آشکار مي سازد».

2 ـ در روايت ديگري است که رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) در باره زمان ظهور مبارک حضرت مهدي (عليه السلام) فرمود:

«وَ تُلْقِي الاْرضُ أفلاذَکَبِدِها».

«زمين پاره هاي جگرش را بيرون مي ريزد».

ابن عبّاس پرسيد: پاره هاي جگر زمين چيست؟

رسول اکرم (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«أمْثالُ الاُْسْطُوانَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضّةِ». [2] .

«ستونهايي از طلا و نقره است».

3 ـ در يک حديث ديگر آمده است: پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«يَسْتَخْرِجُ الْکُنُوزَ، يَفْتَحُ مَدائِنِ الشِّرْکِ». [3] .

«گنجها را بيرون مي آورد و شهرهاي شرک را فتح مي کند».

4 ـ در يک روايت ديگر است که اميرمؤمنان علي (عليه السلام) فرمود:



[ صفحه 289]



«وَ تَظْهَرُ لَهُ الْکُنُوز». [4] .

«تمام گنجهاي عالم براي او آشکار مي گردد».

5 ـ و در همين زمينه در حديثي از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است که فرمود:

«تُظهِرُ الاْرْضُ کُنُوزَها وَتُبْدِي بَرَکاتِها». [5] .

«زمين تمام گنجينه هاي خود را آشکار مي سازد و برکاتش را بيرون مي فرستد».


پاورقي

[1] منتخب الاثر، فصل 2، باب 1، ص 168، ح 78.

[2] مستدرک حاکم، ج 4، ص 559.

[3] ينابيع المودّة، ج 3، ص 296، باب 78 ؛ بحار الانوار، ج 51، ص 80، ح 12.

[4] بحار الانوار، ج 52، ص 280، ح 6.

[5] ارشاد مفيد، ص 364.