بازگشت

آثار سازنده انتظار و نقش آن در ساختن اجتماع


بر خلاف تصوّر کساني که مي پندارند «انتظار» عامل رکود و سستي است، انتظار عامل حرکت و جنبش است. و از آن جهت که آدمي را به آمادگي وامي دارد و او را در مسير حقّ و عدالت قرار داده و براي از بين بردن باطل، تشويق و ترغيب مي نمايد، داراي نقش تربيتي مهم و سازنده اي است.

مطابق آيات کريمه قرآن مجيد و روايات بي شماري که از امامان اهل بيت (عليهم السلام) رسيده است «انتظار فرج» يکي از عقايد انسان ساز و انقلاب آفرين و از مهم ترين منابع الهام و شوق دهي براي زمينه سازي جهت ايجاد تحوّل و تکامل و سوق دادن انسانها به سوي حکومت عدل و ايمان است.

از ديدگاه اسلام و به خصوص مذهب حقّه «تشيّع» انتظار همه گاه برانگيزنده، تحرّک بخش، جنبش آفرين و سرچشمه شور مقاومت، ايثار و قيام و حرکت مستمر است.

روي اين بيان، نخستين نکته اي که با عنايت به مفهوم انتظار بايد بدان توجه نمود، «شناخت و آگاهي» از محتواي انتظار، و «گرايش و دلبستگي» نسبت به محتواي آن است.

بنابراين، در اين زمينه بايد ديد اولياي دين چه خصلتها و فضايلي را براي منتظران ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) و ياران پاکباز آن حضرت برشمرده اند، تا آنها را در خود ايجاد نمايد.



[ صفحه 208]



اينک ما در اينجا براي روشن شدن اذهان، به نمونه هايي از آن اوصاف اشاره مي کنيم:

«پرهيزکاران، که به امام غايب مي گروند، نماز به پا مي دارند و از دارايي خود مي بخشند، به قرآن و کتابهاي آسماني پيش، ايمان آورده، و به جهان ابدي يقين دارند. [1] .

مردمان فرمانبردار، اخلاص کيش، نيکوکار، عزّتمند، قناعت پيشه، دين ياور، ستمديده، بردبار، پاک زاد، نيک سرشت، پاکدل، و خوش قلب (مي باشند) [2] که دلهايي سخت تر از پولاد دارند، و اگر بر کوهساري آهنين بگذرند از هم مي پاشد، [3] همچون مشک، همواره خوش بويند، و همچون ماه تابان، پيوسته فروزان، [4] از سرنيزه تيزترند، و از شير بيشه دليرتر. [5] آري! آنان، پارسايان شب و شير مردان روزند. [6] .

هرکس بخواهد که به هنگام رستاخيز حضرت مهدي (عليه السلام) از ياران او باشد، بايد به خصايص فوق خود را بيارايد و در ايّام غيبت، به آداب و عقايد ديني خويش تمسّک جويد، و نگذارد شيطان در او شکّ و ترديد راه دهد، [7] شناخت و معرفت خويش را راست و درست گرداند، بر ايمان و يقين خويش بيفزايد، وتسليم خاندان پيامبر شود به حدّي که در دلش چيزي نيابد که او را از فرمان آنها باز دارد». [8] .


پاورقي

[1] تفسير نور الثقلين، ج 1، ص 31، مؤسسه مطبوعاتي اسماعيليان، قم.

[2] مختصر بصائر الدرجات، ص 188 ـ 189.

[3] الزام الناصب، ج 1، ص 67.

[4] کمال الدين، باب 24، ح 11، با ترجمه فارسي، ج 1، ص 384. و عربي، ج 1، باب 24، ص 268، ح 12.

[5] بحار الانوار، ج 52، ص 318، ح 18، باب 27.

[6] منتخب الاثر، ص 490، ح 1.

[7] بحار الانوار، ج 51، ص 68، ح 10 و اثبات الهداة، ج 3، ص 459، ح 97.

[8] کمال الدين، باب 31، ص 324، ح 8 و با ترجمه فارسي ج 1، ص 440.