بازگشت

عقايد اقوام مختلف جهان درباره مصلح موعود


مسأله عقيده به ظهور مصلحي جهاني در پايان دنيا امري عمومي و همگاني است،



[ صفحه 43]



و اختصاص به هيچ قوم و ملّتي ندارد. سر منشأ اين اعتقاد کهن و ريشه دار، علاوه بر اشتياق دروني و ميل باطني هر انسان ـ که به طور طبيعي خواهان حکومت حقّ و عدل، و برقراري نظام صلح و امنيّت در سرتاسر جهان است ـ نويدهاي بي شائبه پيامبران الهي در طول تاريخ بشريّت به مردم مؤمن و آزادي خواه جهان است.

تمام پيامبران بزرگ الهي در دوران مأموريّت الهي خود به عنوان جزيي از رسالت خويش به مردم وعده داده اند که در آخر الزمان و در پايان روزگار، يک مصلح بزرگ جهاني ظهور خواهد نمود و مردمان جهان را از ظلم ظالمان و ستم ستمگران نجات خواهد داد و فساد، بي ديني و بي عدالتي را در تمام جهان ريشه کن خواهد ساخت و سراسر جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد.

سيري کوتاه در افکار و عقايد ملل مختلف جهان مانند: مصر باستان، هند، چين، ايران و يونان و نگرش به افسانه هاي ديگر اقوام مختلف بشري، اين حقيقت را به خوبي روشن و مسلّم مي سازد که همه اقوام مختلف جهان با آن همه اختلاف آرا، عقايد و انديشه هاي متضادّي که با يکديگر دارند، در انتظار مصلح موعود جهاني، بسر مي برند.

اينک براي اين که در باره اين موضوع سخني به گزاف نگفته باشيم فهرست مختصري از بازتاب اين عقيده را در ميان اقوام و ملل مختلف جهان در اينجا مي آوريم:

1 ـ ايرانيان باستان معتقد بودند که: «گرزا سپه» قهرمان تاريخي آنان زنده است و در «کابل» خوابيده، و صد هزار فرشته او را پاسباني مي کنند تا روزي که بيدار شود و قيام کند و جهان را اصلاح نمايد.

2 ـ گروهي ديگر از ايرانيان مي پنداشتند که: «کيخسرو» پس از تنظيم کشور و استوار ساختن شالوده فرمانروايي، ديهيم پادشاهي به فرزند خود داد و به کوهستان رفت و در آنجا آرميده تا روزي ظاهر شود و اهريمنان را از گيتي براند.

3 ـ نژاد اسلاو بر اين عقيده بودند که از مشرق زمين يک نفر برخيزد و تمام قبايل اسلاو را متّحد سازد و آنها را بر دنيا مسلّط گرداند.

4 ـ نژاد ژرمن معتقد بودند که يک نفر فاتح از طوايف آنان قيام نمايد و «ژرمن» را بر دنيا حاکم گرداند.

5 ـ اهالي صربستان انتظار ظهور «مارکو کراليويچ» را داشتند.



[ صفحه 44]



6 ـ برهمائيان از دير زماني براين عقيده بودند که در آخر زمان «ويشنو» ظهور نمايد و بر اسب سفيدي سوار شود و شمشير آتشين بر دست گرفته و مخالفين را خواهد کشت، و تمام دنيا «برهمن» گردد و به اين سعادت برسد.

7 ـ ساکنان جزاير انگلستان، از چندين قرن پيش آرزومند و منتظرند که: «ارتور» روزي از جزيره «آوالون» ظهور نمايد و نژاد «ساکسون» را در دنيا غالب گرداند و سعادت جهان نصيب آنها گردد.

8 ـ اسن ها معتقدند که پيشوايي در آخر الزمان ظهور کرده، دروازه هاي ملکوت آسمان را براي آدميان خواهد گشود.

9 ـ سلت ها مي گويند: پس از بروز آشوبهايي در جهان، «بوريان بور ويهيم» قيام کرده، دنيا را به تصرّف خود درخواهد آورد.

10 ـ اقوام اسکانديناوي معتقدند که براي مردم دنيا بلاهايي مي رسد، جنگهاي جهاني اقوام را نابود مي سازد، آنگاه «اودين» با نيروي الهي ظهور کرده و بر همه چيره مي شود.

11 ـ اقوام اروپاي مرکزي در انتظار ظهور «بوخص» مي باشند.

12 ـ اقوام آمريکاي مرکزي معتقدند که: «کوتزلکوتل» نجات بخش جهان، پس از بروز حوادثي در جهان، پيروز خواهد شد.

13 ـ چيني ها معتقدند که «کرشنا» ظهور کرده، جهان را نجات مي دهد.

14 ـ زرتشتيان معتقدند که: «سوشيانس» (نجات دهنده بزرگ جهان) دين را در جهان رواج دهد، فقر و تنگدستي را ريشه کن سازد، ايزدان را از دست اهريمن نجات داده، مردم جهان را هم فکر و هم گفتار و هم کردار گرداند.

15 ـ قبايل «اي پوور» معتقدند که: روزي خواهد رسيد که در دنيا ديگر نبردي بروز نکند و آن به سبب پادشاهي دادگر در پايان جهان است.

16 ـ گروهي از مصريان که در حدود 3000 سال پيش از ميلاد، در شهر «ممفيس» زندگي مي کردند، معتقد بودند که سلطاني در آخرالزمان با نيروي غيبي بر جهان مسلّط مي شود، اختلاف طبقاتي را از بين مي برد و مردم را به آرامش و آسايش مي رساند.

17 ـ گروهي ديگر از مصريان باستان معتقد بودند که فرستاده خدا در آخر الزمان، در کنار خانه خدا پديدار گشته، جهان را تسخير مي کند.



[ صفحه 45]



18 ـ ملل و اقوام مختلف هند، مطابق کتاب هاي مقدّس خود، در انتظار مصلحي هستند که ظهور خواهد کرد و حکومت واحد جهاني را تشکيل خواهد داد.

19 ـ يونانيان مي گويند: «کالويبرگ» نجات دهنده بزرگ، ظهور خواهد کرد، و جهان را نجات خواهد داد.

20 ـ يهوديان معتقدند که در آخر زمان «ماشيع» (مهدي بزرگ) ظهور مي کند و ابد الآباد در جهان حکومت مي کند، او را از اولاد حضرت اسحاق مي پندارند، در صورتي که «تورات»، کتاب مقدّس يهود، او را صريحاً از اولاد حضرت اسماعيل دانسته است.

21 ـ نصارا نيز به وجود حضرت مهدي (عليه السلام) قايلند ومي گويند: او در آخر الزمان ظهور خواهد کرد و عالم را خواهد گرفت، ولي در اوصافش اختلاف دارند. [1] .

آنچه از نظر خوانندگان گرامي گذشت ـ گرچه همه آنها با حضرت مهدي (عليه السلام) کاملاً تطبيق نمي کند و حتّي برخي از آنها اصلاً با مهدي موعود اسلام وفق نمي دهد. ـ از يک حقيقت مسلّم حکايت مي کند و آن اين که:

اين افکار و عقايد و آرا که همه آنها با مضمون هاي مختلف، از آينده اي درخشان و آمدن مصلحي جهاني در آخر الزمان خبر مي دهند، نشانگر اين واقعيّت است که همه آنها در واقع از منبع پر فيض وحي سرچشمه گرفته است، و لکن در برخي از مناطق دور دست که شعاع حقيقت در آنجا کمتر تابيده است در طول تاريخ به تدريج از فروغ آن کاسته شده، و فقط کلّياتي از نويدهاي مهدي موعود و «مصلح جهاني» در ميان ملّتها به جاي مانده است.

البته سالم ماندن اين نويدها در طول قرون متمادي، خود بر اهميّت موضوع مي افزايد، و مسأله «مهدويّت» و ظهور مصلح جهاني را قطعي تر مي کند.

بنابراين، عقيده به ظهور مبارک حضرت مهدي (عليه السلام) در آخر الزمان يک عقيده عمومي است و اگر کلمه «مهدي» و واژه هاي ديگر را ـ که پيروان ساير اديان و مذاهب



[ صفحه 46]



مختلف جهان بر آن حضرت اطلاق مي کنند ـ از قالب اصطلاح اختصاصي آنها درآوريم، و آن حضرت را «نجات بخش بزرگ آسماني» يا «مصلح جهاني» و يا «رهايي بخش غيبي» بناميم، اختلاف اسمي هم رفع مي شود.


پاورقي

[1] او خواهد آمد، ص 87 ـ 88.