وقوع حوادث فوق العاده در عراق
اينک براي آنکه خواننده ي عزيز به واقعيت گفته هاي فوق واقف و آگاه شده و نسبت به آنها اطمينان بيشتري پيدا کند، به برخي از رواياتي که در اين زمينه رسيده است
[ صفحه 201]
اشاره مي نمائيم.
1- گروهي از مفسرين، در تفاسير زيادي مانند - تفسير طبري، تفسير قرطبي، تفسير ابن کثير، تفسير روح البيان، تفسير ابوالفتوح، تفسير درالمنثور، تفسير گازر، و تفسير خلاصةالمنهج، در تفسير اين آيه ي شريفه (حم عسق) آيه ي اول و دوم سوره «شوري» جريان عجيبي را در رابطه با حوادث فوق العاده اي که در عراق و بغداد اتفاق مي افتد نقل کرده اند، که خلاصه ي آن چنين است.
ابن کثير در تفسير خود مي نويسد: ابن جرير طبري در اينجا درباره ي اين آيه شريفه ي (حمعسق) داستاني عجيب و حکايتي غريب و حديث ناشناخته اي را روايت کرده و سند آن را به «ارطاة بن منذر» رسانيده است که «ارطاة» گفت:
مردي نزد ابن عباس آمده و در حاليکه «حذيفة بن اليمان» يکي از صحابه ي معروف رسول خدا صلي الله عليه و اله حاضر بود به او گفت: مرا از قول خداي تعالي (حمعسق) آگاه کن، ابن عباس مدتي سر به زير افکند و از او روي برگرداند و جوابش نداد. سپس آن مرد گفتار خود را تکرار کرد و ابن عباس از سخن او خوشش نيامد و روبرگرداند و در جوابش چيزي نگفت، براي سومين بار آن مرد سخن خود را تکرار کرد و سؤال نمود و ابن عباس از جواب دادن امتناع ورزيد.
«حذيفه» که حاضر بود به آن مرد گفت: من تو را از تفسير اين آيه آگاه مي کنم، دانستم چرا ابن عباس از اين سؤال خوشش نيامد و از جواب دادن امتناع ورزيد، اين آيه، درباره ي مردي از خاندان «ابن عباس» که نامش «عبد الاله» و يا عبدالله است نازل شده است، او بر کنار نهري از نهرهاي مشرق فرود مي آيد (و در آنجا به حکومت مي رسد) بر لب آن رودخانه و در دو طرف آن «نهر» شهري بنام بغداد ساخته مي شود بگونه اي که «رودخانه» در ميان هر دو شهر واقع مي شود.
چون خداي تعالي اراده کند تا ملک و سلطنت ايشان را زايل نموده و دولتشان را از دستشان بگيرد و مدت حکومت آنان نيز سپري گردد، شبانه بر اهل يکي از اين دو شهر که در کنار رودخانه ساخته شده آتشي بفرستد که همه ي اهل آن را بسوزاند و آن قسمت سوخته شده چون شب ظلماتي سياه و تيره گردد بطوري که هيچ اثري از آن باقي نمانده و گوئي اصلا در آنجا ساختماني وجود نداشته است.
[ صفحه 202]
فرداي آن روز چون ساکنان آن شهر ديگر به تماشي آنجا بيايند تعجب مي کنند که چگونه شهر آنها از اين بلاي ناگهاني محفوظ مانده و نجات يافته است (و در نسخه ي ديگري است که) اظهار شگفتي مي نمايند که چگونه اينجا مقلوب و واژگون گرديده است.
و «عبد الاله» جز همان روز، زنده نخواهد ماند (و کشته مي شود) تا اينکه در آن شهر (يعني: بغداد) تمامي جباران و ستمگران و گردنکشان از «بني العباس» جمع شوند (و در نتيجه) خداوند آن شهر را با همه ي جباران و گردنکشان و ستمکاراني که در آن گرد آمده اند به زمين فرو ببرد و همه ي ايشان را نيست و نابود کند. (فذلک قوله تعالي حمعسق).
و اين است معناي قول خداي تعالي که فرموده است (حمعسق) يعني: تقديري است از تقديرات خداوند، و آزمايش و قضائي است از سوي وي در خرابي اين هر دو شهر. [1] .
2- مرحوم سيد بن طاووس، در کتاب (الملاحم و الفتن) حديثي را در مورد زوال فرمانروائي خاندان «عباس» از حذيفه، اينگونه نقل کرده است:
«عبيدة بن عمير» گفت: در مجلسي که علي عليه السلام و عمر و ابن مسعود و ابن عباس و عده اي از اصحاب رسول الله صلي الله عليه و اله حضور داشتند، راجع به تفسير (حمعسق) سؤال شد، حذيفه گفت: (ع) عذاب است و (س) اشاره به سالي از سالهاي قطحي و خشک سالي و گرسنگي است، و (ق) قومي و گروهي هستند در آخرالزمان.
(فقال له «عمر» ممن هم؟! قال: من ولد العباس في مدينة يقال لها الزوراء، يقتل فيها مقتلة عظيمة، و عليهم تقوم الساعة)
عمر پرسيد آنها چه کساني هستند؟ حذيفه گفت: آنها از (بني عباس اند) در شهري که آنرا «زوراء» يعني - بغداد- مي نامند- در آنجا کشتاري بزرگ واقع مي شود و قيامت بر آنها (يعني: بر بني عباس) قيام مي کند.
[ صفحه 203]
ابن عباس گفت: اينطور نيست که تو مي گوئي بلکه (ق) خسف (و بر زمين فرو رفتن و ويران شدن) است، عمر به حذيفه گفت: تو خوب تفسير کردي و ابن عباس خوب معنا کرد. اين قول براي عده اي ناگوار شد تا اينکه عمر و عده اي از اصحاب رسول خدا صلي الله عليه و اله آنرا پس گرفتند. [2] .
ترديدي نيست که هر دو تفسير صحيح است، زيرا، آنچه از روايات درباره ي بغداد وارد شده اين است که: شهر بغداد هم بر اثر جنگ و کشت و کشتار خراب مي شود و هم بر اثر خسف، ويران مي گردد. براي تأييد اين مطلب روايت سوم را بخوانيد.
3- جرير بن عبدالله بجلي از رسول خدا صلي الله عليه و اله روايت کرده که شنيدم آن حضرت فرمود:
«تبني مدينة بين دجلة، و دجيل، و قطربل و الصراة، يجتمع فيها جبابرة الأرض، تجبي اليها الخزائن يخسف بها- و في رواية بأهلها- فلهي أسرع ذهابا في الأرض من الوتد الجيد في الأرض الرخوة». [3] .
«شهري ساخته مي شود بين دجله، و دجيل، و قطربل، و صراة که جباران و ستمگران اهل زمين در آن جمع مي شوند، و اموال فراواني بسوي آن سرازير مي گردد، و آن شهر به زمين فرو مي رود- و در روايت ديگري است که آن شهر با همه ي اهلش از جباران و ستمگران به زمين فرو خواهد رفت - نابودي آن در روي زمين از ميخ بسيار محکمي که در زمين نرمي فرو برود زودتر صورت خواهد گرفت».اين شهر که رسول خدا صلي الله عليه و اله از نابودي آن خبر داده است شهر «بغداد» است و درباره ي ويراني آن روايات زيادي از ائمه ي معصومين عليهم السلام رسيده است که ما تعدادي از آنها را در بخش اول کتاب ذکر نموديم. [4] .
و اما دجله، نام (نهر بغداد) و دجيل نام شاخه اي از دجله ي بغداد است که مقداري بالاتر از بغداد، بين تکريت و بغداد مقابل قادسيه و پائين تر از «سامرا» قرار دارد، و پس از آنکه سرزمينهاي بسياري را آبياري مي کند در نتيجه زيادي آن به دجله مي ريزد، و
[ صفحه 204]
قطربل، نام دهکده اي است که بين بغداد و «عکبري» واقع شده، و بنا به گفته ي ياقوت حموي صاحب «معجم البلدان» پيوسته جايگاه مردمان مست و مخمور و افراد ولگرد است، و «صراة» نيز نام نهري است که در يک فرسخي بغداد قرار دارد و به رود «دجله» مي ريزد.
پاورقي
[1] تفسير ابن کثير، و تفسير طبري، و تفسير ابوالفتح رازي، و تفسير خلاصةالمنهج، و تفسير درالمنثور در تفسير سوره ي «شوري» و تفسير قرطبي ج 16 ص 2 و کنزالعمال ج 11 ص 219 و تفسير گازر ج 9 ص 11.
[2] الملاحم و الفتن ج 1 ص 51 باب 90.
[3] تفسير قرطبي ج 16 ص 2 و تفسير گارز ج 9 ص 12 و کنزالعمال ج 14 ص 279.
[4] به بخش اول تحت عنوان «مشخصات جغرافيائي منطقه ي زوراء در روايات مراجعه فرمائيد.