بازگشت

هدف روايات از مشرق و خراسان ايران است


بدون ترديد و با صراحت کامل مي توان اظهار اطمينان کرد که هدف روايات از لفظ مشرق و کلمه ي خراسان فقط و فقط کشور اسلامي ايران است، زيرا:



[ صفحه 154]



اولا- وقتي که روايات را مورد ارزيابي قرار مي دهيم، مي بينيم که هم نام مشرق در آنها ديده مي شود و هم نام خراسان، و بعلاوه هر کدام از اين روايات، يکديگر را تفسير مي کند و نقاب از چهره ي مبهمات هم برمي دارند و همان موضوعي را که روايات مربوط به مشرق بيان مي کند همان را هم رواياتي که درباره ي «خراسان» آمده است، تاييد مي نمايد.

و ثانيا - روايات مربوط به زمينه سازان حکومت جهاني حضرت مهدي عليه السلام منحصر به مشرق و خراسان نيست، بلکه همچنانکه در نکته ي اول، تذکر داديم، مؤيداتي از قبيل کلمه ي فرس و عجم و موالي و نظائر اينها در روايات ديده مي شود که قسمتهايي از آن روايات را بيان کرديم و تعدادي از آنها هم در آينده خواهد آمد.

حال، براي اينکه اين ادعاء بدون دليل نباشد، و اطمينان پيدا کنيم که هدف روايات از لفظ مشرق و کلمه ي خراسان (هر دو لفظ) کشور ايران است، بذکر دو حديث که درباره ي مشرق، و خراسان آمده است بسنده مي کنيم و به شرح آن دو حديث مي پردازيم تا حقيقت مطلب آشکار گرديده و شک و ترديدي براي کسي باقي نماند.

1- در پاره اي از روايات چنين آمده است:

«عن الزبيدي قال: قال رسول الله صلي الله عليه و اله:

يخرج ناس من المشرق فيوطئون للمهدي عليه السلام يعني سلطانه». [1] .

زيبدي از پيغمبر اکرم صلي الله عليه و اله روايت کرده است که آن حضرت فرمود: مردمي از مشرق زمين بپا مي خيزند و قيام مي کنند و براي حضرت مهدي عليه السلام زمينه سازي مي کنند، يعني: زمينه ي قدرت و دولت و سلطنت آن حضرت را آماده و مهيا مي سازند.

2- در حديث ديگري چنين روايت شده است:

«عن ثوبان قال: قال رسول الله صلي الله عليه و اله:

اذ رأيتم الرايات السود قد أقبلت من «خراسان» فأتوها و لو حبوا علي الثلج فان فيها خليفة الله المهدي». [2] .



[ صفحه 155]



ثوبان از رسول خدا صلي الله عليه و اله روايت کرده است که آن حضرت فرمود:

هرگاه ديديد پرچم هاي سياه از خراسان نمايان شد، بسوي آنان بشتابيد و به آنها ملحق شويد اگرچه افتان و خيزان، و با دست و زانو و يا سرانگشتان پا بر روي يخ راه برويد، زيرا خليفه ي خدا حضرت مهدي عليه السلام با آنها و در ميان آنهاست.


پاورقي

[1] عقدالدرر، ص 125 و سنن ابن ماجه، ج 2، حديث 4088.

[2] الحاوي للفتاوي ج 2، ص 63 و الملاحم و الفتن ص 53، عقدالدرر ص 126-125 و کنزالعمال ج 14، ص 261.