داستان زيد بن حارثه
در تفسير علي بن ابراهيم قمي ذيل آيه ي شريفه ي «و ما جعل أدعيائکم أبنائکم» [1] (خداوند پسرخوانده گان شما را پسران حقيقي شما نگردانيده است) از امام صادق عليه السلام روايت نمودند که آنحضرت فرمود:سبب نزول آن چنين بوده است که وقتي پيغمبر اکرم صلي الله عليه و اله با حضرت خديجه ازدواج فرمود، روزي بخاطر تجارت با اموال خديجه بطرف بازار «عکاظ» رهسپار گرديد و «زيد بن حارثه» را که برده اي زيرک و زرنگ بود خريداري نمود.
اين غلام، پس از بعثت رسول خدا صلي الله عليه و اله اسلام را اختيار کرد و از غلامان
[ صفحه 131]
رسول خدا صلي الله عليه و اله گرديد، وقتي که پدرش «حارثه» از موضوع پسرش باخبر گرديد، وارد مکه شد که پسرش را با خودش ببرد، لذا نزد ابوطالب آمد و گفت: اي ابوطالب پسرم به اسارت به مکه آورده شده و شنيده ام که از غلامان برادرزاده ات قرار گرفته، از تو مي خواهم که يا او را بمن بفروشي و يا او را آزاد کني و بمن باز گرداني.
ابوطالب موضوع را به پيامبر گفت، رسول خدا صلي الله عليه و اله فرمود: من زيد را آزاد کردم هر جائي که مي خواهد مي تواند برود.
حارثه وقتي فهميد که پسرش آزاد شده، دست پسر را گرفت که با خود ببرد. اما «زيد» امتناع ورزيد و گفت: با وجود اينکه پيامبر مرا آزاد کرده است، من از او جدا نخواهم شد.
پدرش از او خواست که بخاطر مراعات حسب و نسب فاميلي از بردگي قريش صرفنظر کند، «زيد» گفت من برده نيستم، و در عين حال از رسول خدا صلي الله عليه و اله نمي توانم جدا باشم.
پدر زيد به خشم آمد و فرياد کرد و گفت: اي طايفه قريش شاهد باشيد که من از پسرم زيد بيزاري جسته و او را از فرزندي خود خلع نمودم.
پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله در برابر خشم حارثه فرمود: اي طايفه قريش بدانيد که از اين پس زيد پسر من است، من از او، و او از من ارث خواهد برد.
از آن به بعد زيد، پسر محمد صلي الله عليه و اله خوانده شد. و رسول خدا صلي الله عليه و اله زيد را بسيار دوست مي داشت، و پس از هجرت به مدينه - دختر عمه خود (زينب) بنت جحش را به عقد او درآورد تا اينکه در يکي از جنگها زيد شهيد شد.
پس از شهادت زيد، رسول خدا صلي الله عليه و اله زينب را به عقد خود درآورد، منافقين گفتند: پيامبر ما را از ازدواج با پسرخوانده هايمان منع مي کند ولي خودش زن پسر خويش را به عقد خود درمي آورد در صورتي که اين کار بر او حرام بوده است، آنگاه اين آيه ي «و ما جعل أدعيائکم أبنائکم» نازل گرديد و خداوند فرمود: پسرخوانده در حکم پسر حقيقي و واقعي نخواهد بود. [2] .
[ صفحه 132]
نتيجه اي که از اين جريان تاريخي و مفصل به دست مي آيد اين است که: هر چند آيه ي شريفه در مورد «زيد بن حارثه» پسرخوانده رسول الله صلي الله عليه و اله است که به نام زيد بن محمد خوانده مي شده و او سابقه ي بردگي داشته، ولي در عين حال مي شود به کساني هم که سابقه ي بردگي نداشته و پدرانشان مجهول و ناشناخته باشند، موالي گفته شود، زيرا:
اولا: بخاطر معاني متعدد اين کلمه.
ثانيا: که مسلمانان صدر اسلام هم از کساني بوده اند که مانند زيد بن حارثه سابقه ي بردگي داشته و هم از کساني که سابقه ي بردگي نداشته. اما پدرانشان ناشناخته بوده اند.
و چون گروهي از مسلمانان غيرعرب تازه مسلمان، مانند «اعراب» وابستگي قبيله اي نداشته و داراي شجره ي نسبي معلوم و منظمي همانند قبائل عرب نبوده اند از اينرو مسلمانان عرب نژاد، براي اين که آنان را از جرگه ي «اعراب» خارج نموده و براي خود امتيازي قائل شوند به همه ي آن گونه افراد «موالي» گفته اند و با اين عنوان آنان را از افراد غير مسلمان جدا ساخته و مسلمان بودنشان را با لفظ «موالي» يعني پيروان دين مبين اسلام مشخص نموده اند.
پاورقي
[1] سوره احزاب، آيه 4.
[2] تفسير قمي ط نجف ج 2، ص 172، سال 1387.