بازگشت

عجم در خدمت دين


از رواياتي که درباره ي فضل و دينداري عجم از پيشوايان معصوم عليهاالسلام رسيده است بگذريم، در مورد حوادث مربوط به آخرالزمان نيز رواياتي از زبان ائمه ي طاهرين «عليهم صلوات الله» بازگو شده است که ممکن است آنها را با حرکت اسلامي و انقلاب عظيم



[ صفحه 116]



ايرانيان و مبارزه ي آنها با اعراب در پيشاپيش ظهور حضرت ولي عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) تطبيق نمود. و اينک قسمتي از اين روايات را بري اطلاع خوانندگان عزيز در اينجا نقل مي کنيم.

1- مرحوم سيد بن طاووس -عليه الرحمه- در کتاب «الملاحم و الفتن» پيرامون مبارزه ي عجم با عرب در حديث مختصري از رسول خدا صلي الله عليه و آله چنين مي نويسد:

«قال رسول الله صلي الله عليه و آله لتامرن بالمعروف و لتنهن عن المنکر «او ليبعثن الله عليکم العجم، فليضربن رقابکم و لياکلن فيئکم و ليکونن اسدا لايفرون»

«امر به معروف و نهي از منکر کنيد و گرنه خداوند عجم را بر شما مسلط خواهند نمود که گردن شما را بزنند و غنائم شما را بخورند، و چون شيري پر جرات (در مقابل شما بايستند) و هرگز از معرکه نگريزند). [1] .

2- در روايت ديگري نيز در همين زمينه از رسول خدا صلي الله عليه و آله چنين روايت شده است که آن حضرت فرمود:

«نزديک است که عجم در ميان شما فراوان گردد و خدا آنها را چون شيري پر جرات کند که فرار نکنند و در صحنه ي نبرد با شما پيکار کنند و غنيمت شما را بخورند». [2] .

3- ابونضره، روايت کرده است که ما نزد صحابي معروف و جليل القدر جابر بن عبد الله انصاري بوديم که گفت: روزي خواهد آمد که پول و طعامي به اهل عراق نرسد، گفتيم از چه ناحيه؟ گفت از ناحيه عجم، زيرا آنها جلوگيري مي کنند. سپس گفت: روزي بيايد که پول و طعامي به اهل شام نرسد، پرسيديم از چه ناحيه؟ گفت: از ناحيه روم، زيرا: روميان جلوگيري مي کنند، آنگاه مدتي ساکت شد و سپس به گفتار خود ادامه داد و گفت: پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود: در آخرالزمان ميان من خليفه اي (يعني: حضرت صاحب الامر عليه السلام) خواهند بود که چندان مال بمردم بخشش کند که از حساب شماره بيرون باشد). [3] .



[ صفحه 117]



4- از کتاب «مشيخه» تاليف: حسن بن محبوب روايت شده است که علي عليه السلام خطبه اي ايراد نمود و در آخر آن خطبه جنين فرمود:

«وقد عهد الي رسول الله صلي الله عليه و آله و قال لي: يا علي لتقاتلن الفئه الباغيه، و الفئه الناکثه، والفئه المارقه، اما والله يا معشر العرب لتملان ايديکم من الاعاجم، و لتتخذن منهم الاعبد، و امهات الاولاد، و ضرائب النکاح، حتي اذا امتلات ايديکم منه، عطفوا عليکم عطف الضراغم، التي لاتبقي و لاتذر، فضربوا اعناقکم و اکلو ما افاء الله عليکم و ورثوکم ارضکم عقارکم، و لکن لن يکون ذلک منهم الا عند تغير من دينکم و فساد من انفسکم، و استخاف بحق ائمتکم، و تهاون بالعلماء من اهل بيت نبيکم، فذوقوا بما کسبت ايديکم و ما الله بظلام للبعيد». [4] .

«رسول خدا صلي الله عليه و آله از من عهد و پيمان گرفت و بمن فرمود: يا علي! تو در آينده با گروه «باغي» (معاويه و يارانش) و با گروه پيمان شکن (اصحاب جمل) و با گروه خوارج (نهروان) نبرد خواهي کرد.

سپس فرمود: اي جمعيت عرب آگاه باشيد و بدانيد که قوم عجم (يعني: ايرانيان) در آينده در ميان شما فراوان خواهند شد و شما از آنها برده و اسير خواهيد گرفت و با ايشان روابط ازدواج و زناشوئي برقرار خواهيد نمود و از آنها صاحب فرزند و اولاد خواهيد شد، تا جائي که وقتي در ميان شما فراوان شدند ناگهان به شما برگردند، و چون شيران پر دل مردانه حمله افکنند، به گونه اي هيچ چيز را باقي نگذارند.

پس بدانيد که عجمها در آينده گردنتان را خواهند زد و غنائمي را که خداوند به شما ارزاني داشت است خواهند خورد، و زمينها و باغستانهاي شما را مالک خواهند گشت و لکن... اين پيشامد صورت نخواهد گرفت مگر آن موقعي که شما دينتان را تغيير دهيد، و فساد و تباهي از وجود شما سرچشمه بگيرد و شما پيشوايان را سبک بشماريد، و به آنان استخفاف به ورزيد و دانشمندان از اهل بيت پيغمبر را خوار و ذليل بدانيد. پس (در آن موقع) بچشيد آنچه را که خودتان سبب آن گرديده ايد که خدا هرگز به بندگانش ستم روا نمي دارد.



[ صفحه 118]



5-در ضمن خطبه ي مفصلي که بنام «البيان» در کتاب «الزام الناصب» پيرامون جنگ عرب با ايرانيان از اميرالمومنين عليه السلام نقل شده، چنين آمده است:

«الا يا ويل بغداد من الري من موت و قتل و خوف يشمل اهل العراق اذا حل فيما بينهم السيف، فيقتل ماشاء الله، و علامة ذلک اذا ضعف سلطان الروم و تسلطت العرب، و دبت الناس الي الفتن کدبيت النمل، فعند ذلک تخرج العجم علي العرب و يملکون البصرة». [5] .

هان! اي واي بر بغداد از «ري» يعني: از مردم ايران، از مرگ و کشتار و ترسي که شامل اهل بغداد مي شود زماني که در ميان آنها شمشير گذارده شود. (يعني: بين دو کشور جنگ واقع شود) پس آنچه خدا بخواهد کشته خواهند شد، وعلامت آن اين است که سلطه و قدرت سلطان «روم» (که ظاهرا منظور از آن مسيحيت و يا يهود است) تضعيف گردد، و عرب بر عجم مسلط شود، و مردم همچون مورچگاني که به اين سو و آن سو مي روند بر اثر فتنه ها به جنبش در آيند، و يا دچار فتنه و آشوب گردند، پس در آن هنگام مردم (عجم) بر عليه عرب، قيام مي کنند و بصره را مالک مي شوند.

تذکر:

در اينجا بد نيست اين نکته را متذکر شويم که رواياتي که در مورد بصره از ائمه معصومين عليهم السلام نقل شده، بسيار مختلف و فراوان است و بيشتر آنها در مقام بيان حوادث و رويدادهائي است که در طول تاريخ در بصره روي مي دهد نه اينکه همه آنها جزء علائم نزديک به ظهور باشد. و اينک براي اينکه اين مطلب به خوبي روشن شود اندکي در اين باره توضيح مي دهيم.

در بعضي از روايات همانگونه که خوانندگان گرامي ملاحظه نمودند وارد شده است که: هنگامي که سلطه و قدرت دولت روم تضعيف شود «عجم» بر عليه «عرب» قيام مي کند و بصره را به تصرف خود در مي آورد. [6] .

در روايت ديگري آمده است که: بصره خراب مي شود و خراب شدن آنهم به وسيله ي



[ صفحه 119]



سيدي از دودمان رسول خدا صلي الله عليه و آله صورت خواهد گرفت. [7] و بعضي گفته اند که اين حادثه واقع شده و از حوادث گذشته محسوب مي شود. چه آنکه در سال 255 هجري، سيدي از دودمان رسول خدا صلي الله عليه و آله بنام علي بن محمد معروف به «صاحب زنج» قيام کرد و بصره را ويران نمود، و جريان قيام او در تواريخ مسطور است. [8] .

البته احتمال هم مي رود که منظور از آن سيد، سيد ديگري غير از صاحب زنج باشد. زيرا: اولا- بعضي از کساني که شرح حال صاحب زنج را نوشته اند در صحت نسب او اظهار ترديد نموده اند، و ثانيا- چنانچه در بعضي از روايات علائم ظهور آمده است خراب شدن بصره به سقوط مصر، و قيام سيدي که پيش از ظهور در ايران ظاهر مي شود مرتبط گرديده است. [9] .

در خبر ديگري است که اميرالمومنين عليه السلام فرمود: شهر بصره «خسف» مي شود. يعني به زمين فرو خواهد رفت. [10] .

و در نقل ديگري است که اميرالمونين عليه السلام ضمن خطبه اي به مردم بصره فرمود:

«به خداي بزرگ سوگند که شهر شما «غرق» خواهد شد، و گوئي من هم اکنون مسجد آنرا مي بينم که مانند سينه ي کشتي در آب فرو رفته و جز مسجد جامع و کنگره هاي آن که در زير آب نمايان است چيزي از آن باقي نخواهد ماند. [11] .

با ملاحظه ي اين روايات ممکن است کسي تصور کند که همه ي آنها جزء علامات ظهور است، ولي بايد توجه داشت که طبق مدارک معتبر تاريخي شهر بصره، هم در گذشته خراب شده، و هم غرق گرديده است.

بنابراين قدر مشترک بين اين روايات اين است که شهر بصره در طول تاريخ، هم به دست عجم خواهد افتاد، و هم خراب خواهد شد و هم غرق خواهد گرديد و توضيح آن اينکه:



[ صفحه 120]



خراب شدن شهر بصره در طي قرون واعصار چند مرتبه اتفاق خواهد افتاد و خراب شدن آنهم به وسايل مختلفي صورت خواهد گرفت، يکي به سبب جنگها و تهاجم نيروها براي تسخير اين شهر سوق الجيشي است که اين امر بارها واقع شده و ممکن است بعدها هم واقع شود، و ديگري به سبب «خسف» و «غرق شدن» است.

اما غرق؛ از بعضي از اخبار چنين استفاده مي شود که «بصره» دو بار غرق خواهد شد، يکي قبل از ظهور و ديگري بعد از ظهور. اما قبل از ظهور که ظاهرا جزء علائم ظهور است بطوري که از منابع تاريخي فهميده مي شود، در زمانهاي گذشته واقع شده است.

در اين زمينه «ابن ابي الحديد معتزلي» در شرح خطبه ي سيزدهم نهج البلاغه مي نويسد:

بصره دو بار غرق گرديده است، يک بار در ايام «القادر بالله» متوفاي سال 422 هجري که بيست و ششمين خلفاي عباسي بود. و بار ديگر در ايام «القائم بامر الله» متوفاي سال 467 که تمام بصره در زير آب رفت و نابود گرديد، و چيزي از آن نمايان نبود «مگر کنگره هاي مسجد جامع، و گروه زيادي نابود شدند و همه ي خانه ها از ميان رفت، و مصداق فرمايش اميرالمومنين عليه السلام شد که در واقع اين باره خبر داده بود». [12] .

و اما غرق شدن بصره بعد از ظهور، در زمان خود حضرت صاحب الامر عليه السلام واقع خواهد شد زيرا:

در حديث مفصلي که مرحوم سيد بن طاووس ازابن عباس روايت نموده چنين آمده است که اميرالمومنين عليه السلام فرمود:

«بعد از خسف بصره طوفان آبي خواهد بود که هر کس از «خسف» نجات يافته باشد از «غرق» نجات نخواهد يافت». [13] .

ظاهر اين خبر اين است: که اين طوفان آب که بعد از «خسف» خواهد بود، همان غرقي است که بعد از ظهور انجام خواهدگرفت.

و شايد بتوان گفت: آن دسته از اخبار که درباره ي غرق شدن بصره رسيده است اشاره



[ صفحه 121]



به همين معنا باشد، چنانکه در حديثي از اميرمؤمنان عليه السلام روايت شده که به اهل بصره فرمود:

«و ان لکم يا أهل البصرة و ما حولکم من القري من الماء ليوما عظيما بلائه و اني لأعرف موضع منفجره من قريتکم هذه».

«براي شما أهل بصره و مردم آباديهائي که در اطراف شما قرار دارند روزگار بسيار سختي از طغيان آب در پيش خواهد بود که بلاي آن بسيار بزرگ است و من از محل انفجار آن چشمه آب در اين شهر به خوبي آگاهم» [14] .

و اما خسف: آنچه از ظاهر اخبار فهميده مي شود اين است که: از علامات سالهاي قبل از ظهور است زيرا:

اولا- در ضمن حديث مفصلي که ابن عباس از اميرالمؤمنين عليه السلام نقل نموده آمده است که آنحضرت فرمود: خسف بصره هنگام هلاک مصر خواهد بود. [15] .

ثانيا- در حديثي که منذر جوزي از امام صادق عليه السلام روايت کرده چنين آمده است که آن حضرت فرمود: مردم پيش از قيام حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه) بواسطه ي معصيتهائي که از آنها سر مي زند بوسيله ي چند چيز زجر مي کشند...

و آنگاه حضرت يکايک آنها را برشمرد تا اينکه فرمود: «و خسفي که در بصره واقع شود، و خونهايي که در آن شهر به زمين بريزد و خانه هاي آن خراب گردد و مردمش نابود گردند». [16] .

و اينک براي اين که خوانندگان عزيز از حوادث تلخ و ناگواري که از ابتداي خلقت جهان تا هنگام ظهور، در شهر بصره اتفاق مي افتد تصوير روشني داشته باشند، خطبه ي مفصلي را که اميرمؤمنان عليه السلام بعد از پايان جنگ جمل در مذمت بصره و اهل آن براي مردم ايراد نموده و به صورت پراکنده در کتابها ذکر گرديده و مرحوم علامه ي مجلسي همه ي آن را يکجا در بحارالانوار آورده است نقل مي کنيم:

مرحوم شيخ کمال الدين ابن ميثم بحراني از اميرالمؤمنين عليه السلام روايت کرده است که



[ صفحه 122]



آن حضرت پس از پايان جنگ «جمل» و فتح «بصره» امر فرمود تا منادي در بين مردم ندا کند از فردا به مدت سه روز براي اقامه ي نماز در مسجد جامع حاضر شوند و هر کس از اين فرمان سرپيچي کند عذرش پذيرفته نمي شود مگر آنکه حجت و دليل روشني داشته باشد، کسي حق ندارد براي نيامدن به مسجد براي خود عذري بياورد.

چون روز موعود فرا رسيد، مردم در مسجد جامع گرد آمدند و به امامت حضرت نماز خواندند. پس از پايان نماز حضرت ايستاد و به ديوار قبله ي مسجد تکيه داد و براي مردم خطبه خواند، و بعد از حمد و ثناي الهي و درود بر پيغمبر گرامي اسلام صلي الله عليه و اله و استغفار براي مؤمنين، خطاب به مردم بصره چنين فرمود:

«يا أهل البصرة، يا أهل المؤتفکة و ائتفکت بأهلها ثلاثا و علي الله تمام الرابعة. يا أهل الداء العضال، کنتم جند المرأة و أتباع البهيمة، رغا فأجبتم، و عقر فهربتم. أخلاقکم دقاق، و عهدکم شقاق و دينکم نفاق و ماؤکم زعاق المقيم بين أظهرکم مرتهن بذنبه، و الشاخص عنکم متدارک برحمة ربه.

کأني بمسجدکم کجؤجؤ سفينة، قد بعث الله عليها العذاب من فوقها و من تحتها و غرق من في ضمنها.

وفي رواية: و أيم الله، لتغرقن بلدتکم حتي کأني أنظر الي مسجدها کجؤجؤ سفينة، أو نعامة جاثمة.

وفي رواية: کجؤجؤ طير في لجة بحر.

و في رواية أخري: بلادکم أنتن بلاد الله تربة، أقربها من الماء و أبعدها من السماء، و بها تسعة أعشار الشر، ألمحتبس فيها بذنبه، و الخارج منها بعفو الله. کأني أنظر الي قريتکم هذه و قد طبقها الماء حتي لايري منها الا شرف المسجد کأنه جؤجؤ طير في لجة بحر.

وفي مثل ذلک:

«أرضکم قريبة من الماء، بعيدة من السماء، خفت عقولکم و سفهت حلومکم، فأنتم غرض لنابل، و أکلة لآکل، و فريسة لصائل».

«اي أهل بصره! اي أهل شهري که سه بار به عذاب الهي دچار گرديده و بر خداوند است که براي چهارمين بار عذاب را بر آن نازل فرمايد. اي مردمي که صاحب



[ صفحه 123]



درد بي درمان هستيد! شما لشکريان زني بوديد که به دنبال شتري به راه افتاديد، همينکه صدا کرد به صداي او بر انگيخته شديد و چون پي گرديد- کشته شد- فرار کرديد. اخلاق شما پست، پيمانتان ناپايدار، دينتان نفاق و دوروئي، و آب سرزمينتان شور و بي مزه است. کسي که در ميان شما زندگي کند به گناه آلوده مي شود و کسي که از ميان شما برود به رحمت پروردگار خواهيد رسيد. گوئي هم اکنون مسجد شما را مي بينم که مانند سينه ي کشتي وسط آب قرار گرفته، و خداوند عالم عذاب را از آسمان و زمين بر اين شهر نازل نموده و همه ي ساکنان آن در آب غرق گرديده اند.

- و در روايت ديگري است که فرمود: «به خداي بزرگ سوگند! که اين شهر شما غرق خواهد شد تا جائي که گوئي من هم اکنون مسجدش را مي نگرم که همچون سينه ي کشتي و يا سينه ي مرغي در وسط آب قرار گرفته است.

و در نقل ديگري است که فرمود: «همانند سينه ي پرنده اي است در ميانه ي دريا».

و در يک روايت ديگر است که فرمود:

«سرزمين شما در ميان سرزمينهاي خدا از نظر خاک بدترين سرزمين هاست، از همه جا به آب نزديک تر، ولي نسبت به همه جا از آسمان و رحمت خدا دورتر است. نه قسمت از ده قسمت شر در اين سرزمين متمرکز است. هر کس در اين شهر گرفتار شود بر اثر آلودگي به گناه و هر کس از آن بيرون رود مشمول عفو و رحمت خدا خواهد بود. گويا هم اکنون اين شهر را مي بينم که تمام اطراف آنرا آب فراگرفته و تنها مناره هاي مسجد آن مانند سينه ي پرنده اي در ميانه ي امواج خروشان دريا ديده مي شود».

و مانند همين روايت در يک نقل ديگر آمده است که فرمود:

«زمين شما به آن نزديک ولي از آسمان به دور است عقلهاي شما ضعيف و انديشه هايتان سفيهانه است. بواسطه ي کج انديشي و ناداني پيوسته مورد نشانه ي هر تيرانداز و لقمه ي هر شکم پرست و شکار هر شکارچي قرار داريد».

چون سخن حضرت به اينجا رسيد «احنف بن قيس» از جا بلند شد و عرضه داشت: يا اميرالمؤمنين! آنچه را که در مورد غرق شدن بصره فرموديد چه وقت واقع مي شود؟ فرمود: اي ابابحر تو آن زمان را درک نمي کني زيرا: بين تو و آن زمان قرنها فاصله



[ صفحه 124]



خواهد بود و لکن حاضران به غائبان برسانند تا برادران خود را مطلع سازند که هر گاه ديدند کپرکومه هاي بصره که از چوب و برگ درختان خرما ساخته شده، به خانه ها تبديل شده و نيزارهاي آن جاي خود را به قصرها و کاخهاي سرافراشته داده است فرار کنند و از آنجا بگريزند، زيرا در آن روز ديگر بصره اي نخواهد بود.


پاورقي

[1] الملاحم و الفتن ص 38، باب 46.

[2] الملاحم و الفتن ص 15، باب 56 طبع منشورات الرضي.

[3] بحارالانوار ج 51، ص 92 و کشف الغمه ج 2، ص 482، چاپ تبريز و بشارة الاسلام ص 292.

[4] الملاحم و الفتن ص 183، ط منشورات الرضي، و ص 151، ط- نجف سال 1382.

[5] الزام الناصب، ج 2 ص 191-190.

[6] الزام الناصب، ج 2، ص 191-190.

[7] بحارالانوار ج 51، ص 70 و کمال الدين با ترجمه ي فارسي ج 363،1.

[8] شرح نهج البلاغه ي ابن ابي الحديد ج 8، ص 126-125.

[9] الملاحم و الفتن باب 39، ص 125-124 و الزام الناصب ج 16 2 و غيبت النعماني طبع صدوق 275، باب 14، ج 55.

[10] الملاحم و الفتن باب 39، ص 125.

[11] نهج البلاغه ي فيض، ص 64-63، خطبه ي 13.

[12] شرح نهج البلاغه ي ابن ابي الحديد ج 1، ص 253 و شرح ابن ميثم بحراني.

[13] الملاحم و الفتن، باب 39، ص 125-124.

[14] منهاج البراعه ج 3، ص 202، شرح نهج البلاغه ي بحراني ج 1، ص 293 و بحارالأنوار ج 32 ص 257.

[15] الملاحم و الفتن، باب 39، ص 125.

[16] ارشاد مفيد، ص 361، طبع بيروت.