بازگشت

فرس


يکي از عناوين بارز ايرانيان که از دوران رسول اکرم صلي الله عليه و آله و تاريخ صدر اسلام



[ صفحه 105]



تاکنون در نزد مسلمانان شهرت بسزايي داشته و از مهمترين، و معروفترين عناوين آنروز مردم ايران به شمار مي رفته است، نام «فارس» مي باشد.

براي اثبات اين مطلب از منابع موثق حديث شواهد زيادي در دست داريم که به چند نمونه ي اشاره مي کنيم.

1- مرحوم طبرسي در تفسير مجمع البيان، ذيل آيه ي شريفه ي: «يا ايها الذين آمنوا من يرتد منکم عن دينه فسوف ياتي الله بقوم يحبهم و يحبونه اذلة علي المومنين اعزة علي الکافرين»؛ «اي کساني که ايمان آورده ايد هر کس از شما از دين خود برگردد خداوند در آينده جمعيتي را مي آورد که آنها را دوست دارد و آنها نيز متقابلا خدا را دوست دارند، و در برابر مونان خاضع و متواضع، و در برابر کافران نيرومندند.» [1] چنين روايت کرده است:

هنگامي که از رسول خدا صلي الله عليه و آله درباره ي اين آيه سوال کردند، حضرت دست مبارک خود را بر شانه ي سلمان زد و فرمود: اين و ياران او و هموطنان او هستند، سپس فرمود:

«لو کان الدين معلقا بالثريا لتناوله رجال من ابناء فارس»؛ اگر دين و در روايت ديگري اگر علم به ستاره ي پروين بسته باشد و در آسمانها قرار گيرد مرداني از فرزندان فارس آنرا در اختيار خواهند گرفت. [2] .

2- در روايت ديگري که مفسرين ذيل آيه شريفه ي «وان تتولوا يستبدل قوما غيرکم»؛ «و اگر شما اي جمعيت عرب به دين و ايمان پشت کنيد، خداوند مردم ديگري را بجاي از شما بدل خواهد گرفت.» [3] نقل کرده اند، چنين آمده است:

گروهي از ياران رسول خدا صلي الله عليه و آله گفتند: يا رسول الله اين مردمي که خداوند آنان را در کتاب خود ياد کرده است چه کساني هستند؟!

حضرت دست مبارکش را به پاي سلمان که در کنار رسول خدا صلي الله عليه و آله نشسته بود، زد و فرمود: اين قبيله اش و هموطنانش هستند سپس فرمود:



[ صفحه 106]



قسم بپروردگاري که جان من در قبضه ي قدرت اوست «لو کان الايمان منوطا بالثريا لتناوله رجال من فارس». [4] اگر «ايمان» به ستاره ي پروين آويخته باشد، مرداني از مردم «فارس» آن را در اختيار خواهند گرفت.

3- در روايت کوتاه ديگري که درباره ي ايرانيان از اميرمومنان علي عليه السلام نقل شده چنين آمده است:

«قال النبي صلي الله عليه و آله في «فارس» ضربتوموهم علي تنزيله و لاتنقضي الدنيا حتي يضربوکم علي تاويله». [5] .

ييغمبر اکرم صلي الله عليه و آله درباره ي مردم فارس فرمود: همچنانکه شما (عربها) بخاطر حمايت از دين و نزول آنان را با شمشير خواهيد زد، دنيا منقضي نمي شود، و بآخر نمي رسد، مگر اينکه همين ايرانيان بخاطر تازه شدن اسلام و حمايت از قرآن، و پياده شدن دستورات آسماني اين کتاب الهي، شما را با شمشير خواهند زد و با شما خواهند جنگيد.

4- در نامه اي که رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله در دوران بعثت خود به خسرو پرويز- پادشاه ايران- براي پذيرش اسلام نوشته، و آن را به وسيله ي مردي بنام «عبدالله بن حذافه» براي وي ارسال فرموده، چنين آمده است:

«... من محمد رسول الله الي کسري عظيم فارس، سلام علي من اتبع الهدي و آمن بالله و رسوله و شهد ان لا اله الا الله وحده لاشريک له و ان محمدا عبده و رسوله. و ادعوک بداعيه الله عزوجل، فاني انا رسول الله الي الناس کافه لانذر من کان حيا و يحق القول علي الکافرين، فاسلم تسلم، فان ابيت فان اثم المجوس عليک»

«نامه اي است از محمد رسول خدا بسوي کسري برزگ زمامدار رمردم فارس. سلام خدا بر کسي که از هدايت راهنمايان پيروي نمايد و به خدا و فرستاده ي او ايمان بياورد و به يکتائي خداوند و اينکه شريکي ندارد و اينکه محمد صلي الله عليه و آله بنده ي خدا و فرستاده ي اوست گواهي دهد.

من تو را بسوي خداوند تبارک و تعالي دعوت مي نمايم که فرستاده ي خداوند



[ صفحه 107]



بسوي تمام مردم مي باشم تا کساني که رواني پاک و دلي زنده دارند انذار کنم و حجت و بيان خداوند بر کافران ثابت گردد. اسلام بياور تا سالم بماني. اگر از پذيرفتن اسلام امتناع ورزي، گناه همه ملت به گردن تو خواهد بود.» [6] .

در اين نامه همانگونه که ملاحظه مي شود پيامبر بزرگوار اسلام از پادشاه ايران به عنوان «بزرگ زمامدار مردم فارس» ياد فرموده است.

5- در حديثي که در رابطه با پيشگوئيهاي رسول گرامي صلي الله عليه و آله پيرامون آينده ي ايرانيان آن بزرگوار نقل شده و آن حضرت به مسلمانان مژده داده اند که مردم ايران دين اسلام را خواهند پذيرفت و پس از پذيرفتن اسلام وفادارترين مردم نسبت به اسلام خواهند بود و در راه گسترش آن بيش از هر ملت ديگر اخلاص و صميميت نشان خواهند داد، چنين آمده است:

«اعظم الناس نصيبا في الاسلام اهل فارس» [7] .

بهره و نصيب مردم فارس در دين اسلام از همه ي ملتهاي ديگر بيشتر و بزرگتر است».

6- در حديث مختصر ديگري که در همين رابطه از آن برزگوار نقل شده و نشان مي دهد که ايرانيان از اسلام بهره بيشتري خواهند گرفت و هيچ ملتي به اندازه ي آنها از منبع روشني بخش وحي پرتو نخواهند گرفت، چنين آمده است:

«اسعد العجم بالاسلام اهل فارس». [8] .

«سعادتمندترين عجمها نسبت به اسلام اهل فارس هستند».

در حديث ديگر که درباره ي دينداري ايرانيان، و ايمان و اعتقاد راسخ آنان نسبت به دين حنيف اسلام از زبان گهربار آن حضرت بازگو شده چنين آمده است:

پيامبر بزرگوار به يکي از ياران نزديک خود بنام «ابوايوب» که گويا روي تعصب عربيت، يکي از ايرانيان را به خاطر اينکه زبانش فارسي بود سرزنش مي کرد فرمود:



[ صفحه 108]



«يا اباايوب لاتعيره بالفارسيه فلو ان الدين معلق بالثريا لنالته ابناء فارس». [9] .

-اي ابوايوب! او را به خاطر اينکه زبانش فارسي است سرزنش مکن، چه آنکه اگر دين به ستاره ي «پروين» بسته باشند، فرزندان «فارس» و مردم ايران به آن دست خواهند يافت.

در اين روايات چنانکه خوانندگان گرامي ملاحظه نمودند، پيغمبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله، ايرانيان را به عنوان «فارسيان» و مردم فارسي زبان ياد نموده، و به علاوه، با بيان آن جمله ي معروف و تاريخي خود [10] درباره ي ايرانيان که تا ابديت همچون ستاره اي روشن و تابنده بر تارک بشريت و تاريخ انسانيت نورافشاني مي کند (ونه تنها موجب فخر و مباهات ايرانيان که مايه سرافرازي همه ي مسلمانان و ملتهاي محروم و مستضعف جهان در تمام طول تاريخ و همه ي قرون و اعصار است) از آينده درخشان ملتي که نه تنها زمان بعثت رسول اسلام بلکه تا سالها پس از رحلت نبي گرامي از آئين توحيد و يکتاپرستي و برنامه هاي نجات بخش «قرآن»، و دستورات جامع و جاويد محمدي صلي الله عليه و آله خبري نداشتند، از تلاشهاي پي گير و مداومشان کوششهاي بي دريغ و پرثمرشان در پيشبرد دين مبين اسلام، و همچنين جانبازيها و فداکاريها و از خود گذشتيهاي ايثارگرانه ي آنان در راه به ثمر رساندن اهداف آسماني قرآن، پيشگوئي نموده است.

بنابراين يکي از عناوين بارز ايرانيان در زمان رسول اکرم کلمه ي «فرس» بوده است. و ترديدي وجود ندارد که اگر در حديثي، کلمه ي فرس و يا فارس ديده شود، مقصود ايرانيان مي باشند.


پاورقي

[1] سوره ي مائده آيه 54.

[2] تفسير مجمع اليبان ج 3، ص 208، نور الثقلين ج 1، ص 642 و ابونعيم در «حليه» ج 6، ص 64 حديث را با عبارت «لو کان العلم منوطا بالثريا لتناوله رجال من ابناء فارس»نقل کرده است.

[3] سوره محمد (ص) آيه ي 38.

[4] نورالثقلين ج 5، ص 46 و بحارالانوار ج 67، ص 168.

[5] بحارالانوار ج 67، ص 174 و قرب الاسناد ص 52.

[6] بحارالانوار ج 20، ص 389 و تاريخ بغداد ج 1، ص 132 و سيره ي حلبي و اعيان الشيعه، و کامل التواريخ با مختصري اختلاف.

[7] کنزالعمال ج 12، ص 90، ح 34126.

[8] کنزالعمال ج 12، ص 90، ح 34125.

[9] کنزالعمال، ج 12، ص 92، ح 34133.

[10] مقصود؛ جمله ي «لاتنقضي الدنيا حتي يضربوکم علي تاويله» در حديث سوم مي باشد.