بازگشت

شهادت سيدي در مدينه


و اما جريان شهادت سومين سيدي که به حسب برخي از روايات، در مدينه منوره به وقوع مي پيوندد، و او پسر عموي نفس زکيه مي باشد، و شهادتش نيز از جمله علائم



[ صفحه 82]



متصل به ظهور است، آن چنان که امام صادق عليه السلام فرموده چنين است:

زراره گفت: شنيديم که امام صادق عليه السلام مي فرمود:

امام قائم عليه السلام را پيش از آنکه قيام کند، غيبتي است.

عرض کردم: چرا؟

فرمود براي اينکه مي ترسد و با دست خود به شکمش اشاره نمود- يعني او را مي کشند- سپس فرمود:اي زراره اوست کسي که مردم در انتظارش بسر مي برند و اوست همان کس که در ولادتش ترديد خواهند نمود و بعضي خواهند گفت پدرش مرد در حالي که جانشين و فرزندي نداشت، و بعضي خواهند گفت در شکم مادر بود، و برخي خواهند گفت دو سال يا چند سال پيش از وفات پدرش به دنيا آمده است و اوست که در انتظارش هستند ولي خداوند دوست دارد که دلهاي شيعه را آزمايش کند و در زمان غيبت اوست اي زراره، که باطل گرايان به ترديد مي افتند.

زراره مي گويد:عرض کردم: فدايت شوم اگر من به آن دوران رسيدم چکار کنم؟

فرمود:اي زراره هر گاه به آن دوران رسيدي اين دعا را بخوان:

«اللهم عرفني نفسک فانک ان لم تعرفني نفسک لم اعرف نبيک، الله من عرفني رسولک فانک ان لم تعرفني رسولک لم اعرف حجتک، اللهم عرفني حجتک فانک ان لم تعرفني حجتک ضللت عن ديني».

خدايا خودت را به ما بشناسان، زيرا اگر تو خودت را به ما نشناساني من رسولت را نخواهم شناخت، خدايا پيغمبرت را به من بشناسان، زيرا اگر پيغمبرت را به من نشناساندي، من حجت تو را نخواهم شناخت. خدايا حجت خودت را به من بشناسان، زيرا اگر حجتت را به من نشناساني من از دينم دور، و گمراه مي شوم.

سپس فرمود: اي زراره بناچار بايد جواني در مدينه کشته شود،

عرض کردم: فدايت شوم اين که در مدينه کشته مي شود همان نيست که سپاهيان سفياني وي را مي کشند؟

فرمود: نه ولي او را بني فلان [يعني بني العباس و در نسخه اي، سپاه (آل بني فلان)] مي کشند. يکي از آنها مي آيد تا به مدينه داخل مي شود و مردم نمي دانند



[ صفحه 83]



به چه علت و انگيزه و منظوري به مدينه آمده است، پس آن سيد را مي گيرند و مي کشند همين که او را از روي ستم و تعدي به قتل رسانيدند ديگر خدا مهلتشان نمي دهد و در اين هنگام است که اميد فرج مي رود و بايد منتظر بود. [1] .

به حسب ظاهر اين سيدي که در مدينه کشته مي شود، مطابق خبري که از سطيح کاهن در کتاب «بحار» ج 51 ص 163 نقل شده- اگر آن خبر اعتباري داشته باشد- وي پسر عموي نفس زکيه است، چه انکه در آن خبر مي گويد:

«و ذلک اذا قتل المظلوم بيثرب، و ابن عمه في الحرام» يعني: ظهور صاحب الامر عليه السلام زماني صورت خواهد گرفت که آن سيد مظلوم در مدينه کشته شود و پسر عمويش در مکه و حرم امن خدا به قتل برسد. [2] .

و البته لازم هم نيست که اين سيد، پسر عموي حقيقي «نفس زکيه» باشد، زيرا بطوري که مي دانيم همه سادات چه حسني و چه حسيني بني عم اند، و از اين ممکن است منظور سطيح از ابن عمه سيد بودن اين فرد باشد.

به هر حال، به حسب روايتي که امام صادق عليه السلام نقل گرديد اين سيد به دست يک عراقي بي ريشه که از دين بيگانه است و از ايمان بهره اي ندارد، و به مدينه آمده و سيد را تعقيب مي کند، و در هر جا و در هر کوي و برزن او را زير نظر دارد، به شهادت مي رسد. و دور نيست که شهادتش پيش از شهادت «نفس زکيه» (و سيد ديگري که در مکه کشته مي شود) واقع شود.


پاورقي

[1] کافي ج 1 ص 337 و بحار ج 52 ص 147 و منتخب الاثر ص 501 و غيبت نعماني ط صدوق ص 166 حديث 6.

[2] الزام الناصب ج 2 ص 170.