توضيح درباره دو حديث پيشين
در مورد دو حديثي که پيش از اين درباره ي خروج «شروسي» و روياروئي او با «مروزي» و نبردهاي سهمگين آن دو تن در سرزمين ايران و عراق آورديم، گرچه عبارات و مطالب آن تا اندازه اي ابهام دارد ولي اين ابهام با روايت ديگري که از «کعب الاحبار» درباره ي پرچمهاي سياه و جنگ فرزندان عباس با جوانان ارمنيه و آذربايجان رسيده است برطرف مي گردد زيرا، در آن روايت که از کعب الاحبار، در مورد حضرت قائم عليه السلام و علامات ظهور آن حضرت نقل شده چنين آمده است که وي گفت:
«حضرت قائم عليه السلام از نسل علي عليه السلام است و براي او غيبتي است مانند غيبت يوسف، و بازگشتي است مانند بازگشت (عيسي بن مريم عليه السلام) و پس از آنکه مدتي غايب شده باشد، ظاهر مي شود، در وقتي که ستاره ي سرخ (و در نسخه ي ديگري، ستاره ي ديگري) طلوع کرده و «زوراء» که (شهر «ري») [1] است ويران شده و (مزوره) که بغداد است فرو رفته و خسف گرديده باشد، و سفياني خروج نموده (و ميان فرزندان عباس و جوانان ارمنيه و آذربايجان جنگ در گرفته باشد). و آن جنگي است که هزاران هزار کشته دارد و هر کس دست بر قبضه ي شمشير جواهر نشان دارد (و پرچمهاي سياه در آن جنگ در اهتزاز
[ صفحه 517]
است) و آن جنگي است که با مرگ سرخ و طاعون خطرناک آميخته است. [2] .
بر اين اساس با توضيحي که يادآور شديم و هم چنين با توجه به اينکه حضرت ولي عصر «روحي و ارواح العالمين له الفداء» خروج شروسي و جنگ او را با (مروزي) از علائم قريبه ي ظهور موفورالسرور خود دانسته اند، نتيجه اي که از اين دو روايت، و همچنين دو روايت قبلي بدست مي آيد اين است که: به حسب ظاهر -والله اعلم- مراد از: «مروزي» همان سيدهاشمي خراساني و مقصود از «شروسي» شخص جنايتکاري است که در آفريدن شر و فتنه نظير ندارد و براي اينکه نهضت سيدخراساني را به شکست بکشاند و از اهداف عاليه ي او که زمينه سازي براي ظهور حضرت مهدي عليه السلام است، جلوگيري نمايد، براي تسخير ايران به اين کشور حمله مي کند.
پاورقي
[1] ما قبلا درباره ي اينکه (زوراء) نام بغداد است مفصلا توضيح داده ايم.
[2] غيبت نعماني ص 147، 145 باب 10- حديث 4 طبع صدوق.