نکاتي از روايت دوم
در روايت دومي که از کتاب «غيبت نعماني» نقل نموديم و مطالب آخر آن تا اندازه اي روشنتر از روايت اول مي باشد، نکاتي وجود دارد که براي مزيد اطلاع نخست متن عربي قسمت آخر آن را مي آوريم و سپس يکايک آنها را حسب فهم قاصر خود توضيح مي دهيم.
در جملات آخر حديث دوم پس از کشته شدن (خروف) يعني: بره نر، چنين آمده است:
(هناک يقوم الآخر، و يثور الثائر، و يهلک الکافر)
يعني: آن وقت است که ديگري بپا مي خيزد، و انقلابگر دست به انقلاب مي زند و کافر به هلاکت مي رسد.
در اين قسمت از حديث چنانکه ملاحظه مي کنيد از سه نفر سخن رفته است و از آن چند مطلب استفاده مي شود که گرچه تشخيص آن بسيار مشکل است ولي با غور و دقت در هر دو حديث مطالبي به دست مي آيد که تا اندازه اي برخي از جريانات را روشن مي کند.
آنچه از جمله ي اول فهميده مي شود اين است که: مي توان از مجموع جريانات چنين نتيجه گيري کرد که مقصود از قيام شخص ديگر سفياني دوم باشد.
و اما جمله ي دوم که امام عليه السلام فرموده است: «و يثور الثائر انقلابگر انقلاب مي کند - يا
[ صفحه 511]
فتنه انگيز، فتنه انگيزي مي نمايد و يا خون خواه براي خوانخواهي و انتقام برمي خيزد»
ممکن است اشاره به نهضتها و خيزشها و انقلابها و تشنجات قبل از ظهور باشد.
و اما جمله ي سوم که حضرت فرموده است «و کافر به هلاکت مي رسد» به حسب ظاهر- والله اعلم- ممکن است مقصود از اين شخص کافر سفياني اول يعني: همان افلق باشد که بر اثر شکست دستيارانش در جنگ و ناکام ماندن مأموريتش به هلاکت برسد و از غصه بميرد.
اين چيزي است که نويسنده ي اين سطور با فهم قاصر خود از دو روايت مزبور درک مي کند و البته خداوند به حقيقت امر داناتر است.