دو مطلب مهم
در آخر عبارت حديث اول که در متن عربي حديث درباره ي قيام کننده اي که در سرزمين خراسان قيام مي کند آورديم، دو جمله وجود دارد که حائز اهميت و توضيح آن لازم است. و آن دو جمله اين است که امام عليه السلام فرموده است (و يموت الثائر، و يقوم الآخر. يعني: انقلابگر مي ميرد و ديگري قيام مي کند).
آنچه از اين دو جمله فهميده مي شود، به حسب ظاهر (والله اعلم) معنايش اين است که: بعد از گذشت مدت زماني پس از جنگ عراق عليه ايران، سيدحسيني انقلابگر که صاحب اصلي انقلاب است مي ميرد، و پس از او شخص ديگري زمام امور مردم ايران را به دست مي گيرد. دليل اين مطلب آن است که: در دنباله ي حديث آمده است: «پس وقتي که پادشاه درستکار (يعني: زمامدار واقع بين) رحلت نمود و «نايب» راه خود را در پيش گرفت، دجال ظاهر مي شود و در گمراه کردن مردم مبالغه مي نمايد.
بنابراين، ممکن است نهضت «سيدحسني» و خروج فرمانده سپاه او «شعيب بن
[ صفحه 510]
صالح» پس از پايان زمامداري «نايب» واقع شود. چه آنکه در ابتداء حديث مزبور آمده است: «ثم يقوم منا قائم بجيلان، يعينه المشرقي في دفع شيعة عثمان» يعني: سپس قيام کننده ي ديگري از ما خانواده قيام مي کند و آن مشرقي [شعيب بن صالح]، او را در دفع پيروان سفياني ياري مي دهد. و از صدر و ذيل حديث چنين استفاده مي شود که وي سيدي قرشي، هاشمي، حسيني، و بالاخره سيدي علوي النسب خواهد بود. [1] .
پاورقي
[1] چنانکه پيش از اين هم اشاره کرديم آنچه از مجموع روايات استفاده مي شود اين است که سيدهاشمي و سيدخراساني پرچم هدايت را از شرق ايران به اهتزاز در مي آورند اما سيدهاشمي حسيني مي ميرد و به مهدي عليه السلام نمي رسد ولي جناب سيدخراساني با همه ي سپاهيانش با حضرت مهدي عليه السلام بيعت مي نمايند.