ظاهر شدن سيد خراساني و شعيب بن صالح
همانگونه که قبلا «در بخش سوم» در بحث مربوط به سيدحسني اشاره کرديم از بررسي مجموع -روايات بخصوص روايات نسبتا صريحي که در آخر همين بحث خواهيم آورد- معلوم مي شود که جناب سيدخراساني غير از سيدحسيني صاحب اصلي انقلاب است و آنگونه که از ظواهر بعضي از اخبار استفاده مي شود ظاهرا منظور از او همان سيدحسني معروف است که در روايات اهل سنت به «خراساني» مشهور گرديده است.
رواياتي که درباره ي خروج او در کتب شيعه و سني وارد شده فراوان است و گرچه به حتمي بودن خروج او در روايات اشاره اي نشده ولي رواياتي که درباره ي خروج او از شيعه و سني نقل شده به اندازه اي است که حتي از خروج «يماني» که از علامات حتميه است بيشتر و زيادتر است.
و اينک به قسمتي از روايات که در اين زمينه آمده است توجه فرمائيد.
1- صاحب کتاب «عقدالدرر» در حديثي از پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله نقل کرده است که فرمود:
«تخرج من المشرق رايات سود، تقاتل رجلا من ولد أبي سفيان و يؤدون الطاعة للمهدي». [1] .
[ صفحه 472]
«پرچمهاي سياهي از مشرق زمين به اهتزاز درمي آيد که با مردي از اولاد ابوسفيان مي جنگد و صاحبان آن پرچمها زمينه ي فرمانبرداري از مهدي عليه السلام را فراهم مي آورند».
2- در ضمن حديثي از اميرمؤمنان عليه السلام نقل شده است که در وصف لشکريان يماني و خراساني فرمود:
«فبينما هم علي ذلک اذ أقبلت خيل اليماني و الخراساني يستبقان کأنهما فرسا رهان». [2] .
«در آن هنگام که لشکريان سفياني در کوفه مشغول کشت و کشتار ظالمانه ي خود هستند، دو لشکر آزادي بخش يماني و خراساني، همانند دو اسب مسابقه وارد مي شوند، و بر لشکر سفياني مي تازند و پيروز مي گردند»
3- در ضمن حديث ديگري از رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله نقل شده که در وصف سپاه خراساني فرمود:
«فتخرج راية هدي من الکوفة، فتلحق ذلک الجيش، فيقتلونهم لا يفلت منهم مخبر، و يستنقذون ما في أيديهم من السبي و الغنائم». [3] .
«در آن هنگام يک پرچم هدايت از کوفه خارج مي شود و آن سپاه را دنبال مي کنند، و همه ي آنها را نابود مي سازند و حتي گزارشگري را از آنها باقي نمي گذارند و آنچه در دست آنهاست غنيمت مي گيرند و اسيران را نجات مي دهند».
مقصود از پرچم هدايت در اين حديث پرچم جناب سيدخراساني، و منظور از سپاه، سپاه تجاوزگر سفياني است که سپاهيان جناب سيدخراساني آنان را دنبال مي کنند و نابودشان مي سازند.
4- در ضمن حديث ديگري از امام باقر عليه السلام آمده است که در رابطه با خروج خراساني فرمود:
«خروج السفياني و اليماني و الخراساني في سنة واحدة، وفي شهر واحد، و
[ صفحه 473]
في يوم واحد، و نظام کنظام الخرز يتبع بعضه بعضا، فيکون البأس من کل وجه، ويل لمن ناواهم» [4] .
«سفياني و يماني و خراساني در يکسال و يکماه و يکروز خروج مي کنند. خروج آنها چون دانه هاي گردن بند به دنبال يکديگر خواهد بود. به هر سو که بنگري ترس و وحشت و اضطراب خواهد بود. واي به حال کسي که با آنها درافتد»
5- در ضمن يک حديث ديگر از امام صادق عليه السلام آمده است که در رابطه با خروج خراساني فرمود:
«خروج الثلاثة: الخراساني و السفياني و اليماني في سنة واحدة، في شهر واحد، في يوم واحد» [5] .
«سه پرچم در يک سال، يک ماه و يک روز خروج مي کنند.
1- خراساني، 2- سفياني، 3- يماني»
6- در يک حديث ديگر که مرحوم سيد بن طاووس آن را در رابطه با لشکرکشي سفياني به مدينه و قتل و کشتار مردم مدينه بخصوص بني هاشم از ابوقبيل نقل کرده، چنين آمده است:
«سفياني لشکري را بسوي مدينه گسيل مي دارد و فرمان مي دهد تا هر کسي را که از بني هاشم در آنجا بيابند حتي زنان آبستن را به قتل برسانند و اين فرمان به علت آن است که: آن مرد «هاشمي» که از طرف مشرق قيام کرده است بر اصحاب او خروج مي نمايد و همه ي آنها را نابود مي سازد.
پس سفياني مي گويد: اين بلائي که دامن گير اصحاب من گرديد و همه ي آنها کشته شدند، صورت نگرفته است مگر اينکه از جانب «نبي هاشم» بوده است. پس فرمان مي دهد که همه ي آنها را به قتل برسانند، و لشکر سفياني چنان مردم مدينه را مي کشند تا جائي که احدي از مردم در مدينه شناخته نمي شود، و مردم گروه گروه به طرف کوهها و بيابانها و شهر مکه فراري مي شوند و حتي زنها نيز از
[ صفحه 474]
مدينه فرار مي کنند.
و لشکريان سفياني چند روزي در ميان آنها شمشير مي کشند و بعد از آن دست از جنايت و خونريزي برمي دارند، و در بين مردم کسي ظاهر نمي شود مگر آنکه خائف و ترسان است تا اينکه حضرت مهدي عليه السلام در مکه ظاهر شود و چون آن حضرت در مکه ظهور فرمود، باقي مانده ي بني هاشم در مکه به دور آن حضرت گرد خواهند آمد» [6] .
مقصود از آن مرد هاشمي در حديث مذکور جناب سيدخراساني است که شعيب بن صالح پرچمدار آن است.
زيرا: مطابق روايات وارده «شعيب بن صالح» قبل از ظهور فرمانده سپاه حسني مشهور است که با سپاه سفياني نبردي سخت انجام مي دهد و همه ي آنها را در کوفه تار و مار مي سازد و پس از شکست لشکريان سفياني از طريق عراق بسوي بيت المقدس عزيمت مي کند و چون محضر مبارک حضرت بقيةالله -ارواحنا له فداه - شرفياب گرديد با آن حضرت بيعت مي نمايد و از فرماندهان لشکري آن حضرت مي شود.
رواياتي که درباره ي اين سرباز فداکار و از جان گذشته از پيشوايان معصوم عليهم السلام رسيده بسيار زياد و فراوان است که گرچه ما قسمتي از آنها را در موارد متعددي آورده ايم ولي در اينجا نيز براي آشنايي با شخصيت اين انسان شجاع و کم نظير به برخي از آنها اشاره مي کنيم.
1- در ضمن حديثي از اميرمؤمنان عليه السلام درباره ي خروج جناب سيدخراساني و فرمانده سپاه او شعيب بن صالح، چنين آمده است:
«تخرج رايات سود تقاتل السفياني فيهم شاب من بني هاشم...و علي مقدمته رجل من بني تميم، يدعي شعيب بن صالح» [7] .
«پرچمهاي سياهي به اهتزاز درمي آيد که با سفياني به نبرد برمي خيزند و در ميان آنها جواني از بني هاشم هست که پرچمدار او مردي از بني تميم است که شعيب بن صالح ناميده مي شود»
[ صفحه 475]
2- در حديث ديگري که از عمار ياسر در رابطه با معرفي شعيب بن صالح وارد شده، چنين آمده است:
«اذا بلغ السفياني الکوفة، و قتل أعوان آل محمد، خرج المهدي، علي لوائه شعيب بن صالح...» [8] .
«هنگامي که سپاه سفياني وارد کوفه شوند و دوستان آل محمد صلي الله عليه و آله را بکشند حضرت مهدي عليه السلام خروج مي کند و شعيب بن صالح پرچمدار او مي باشد».
3- در يک حديث ديگر که در توصيف شعيب بن صالح و شجاعت بي نظير او در ميدان نبرد از سفياني کلبي نقل شده چنين آمده است:
«غلام حدث السن، خفيف اللحية أصفر، لو قاتل الجبال لهدها، حتي ينزل ايليا» [9] .
«جواني است نورس-تازه سن- زرد چهره، کوسه -کم ريش- اگر با کوهها درگير شود آنها را از بن برمي کند. او همچنان به پيش مي تازد تا اينکه وارد سرزمين قدس مي شود».
نگارنده گويد: بر اساس اين حديث «شعيب بن صالح» بر هر نيروي مخالفي چيره مي گردد و سپاهيان سفياني را شکست مي دهد و از طريق عراق و سوريه رهسپار بيت المقدس مي شود و فلسطين را به تصرف خود در مي آورد و در شهر «ايليا» از شهرهاي فلسطين فرود مي آيد، و پرچم اسلام را بر فراز سرزمين مقدس فلسطين به اهتزاز در مي آورد، چه آنکه «بيت المقدس» از جهت اينکه حرم الهي است «ايليا» ناميده مي شود که «ايل» به معناي خداست. [10] .
به هر حال رواياتي که در مورد خروج سيدخراساني از طرف مشرق و يا از سوي خراسان وارد شده فراوان است و ما به همين مقدار بسنده مي کنيم: و خوانندگان گرامي را به مجموع رواياتي که در فصول گذشته در اين کتاب آورده ايم ارجاع مي دهيم. و به
[ صفحه 476]
طور خلاصه يادآور مي شويم که برخي از پژوهشگران و صاحب نظران مانند مؤلف کتاب «الاشاعه» و برخي ديگر از دانشمندان که روايات مربوط به علائم ظهور را در کتابهاي گرانبهاي خود نقل کرده اند، معتقدند که امثال اينگونه احاديث درباره ي خروج آن سيدي است که اندکي پيش از ظهور حضرت مهدي عليه السلام از مشرق و يا از سرزمين خراسان قيام مي کند.
زيرا: طبق روايات وارده اوست که قيامش متصل به ظهور است، و اوست که شعيب بن صالح فرمانده سپاهش مي باشد، و اوست که در دوران زمامداري خود با سپاه سفياني درگير مي شود، و اوست که با بني عباس و بني اميه مي جنگد، و اوست که پيوسته درحال جنگ و نبرد است تا زماني که حضور حضرت مهدي عليه السلام شرفياب شده و با آن حضرت بيعت کند و تسليم گردد. [11] .
پاورقي
[1] عقدالدرر صفحه ي 126، و الملاحم و الفتن ص 55 باب 102.
[2] بحارالانوار ج 52 ص 274.
[3] بحارالانوار، ج 52 ص 186.
[4] بحارالانوار ج 52 ص 232 و بشارةالاسلام ص 93.
[5] بحارالانوار، ج 52 ص 210.
[6] الملاحم و الفتن ص 57 باب 108 و عقدالدرر ص 56 باب 4.
[7] البرهان متقي ص 151 ح 22.
[8] البرهان متقي ص 152 ح 23.
[9] الملاحم و الفتن ص 54-53 باب 98 و البرهان ص 152.
[10] به همين مناسبت کلمه ي «ايل» در عبراني پسوند بسياري از اسامي واقع مي شود مانند «اسرائيل» معادل «عبدالله» در عربي.
[11] براي اطلاع بيشتر به کتابهايي مانند «عقدالدرر» از صفحه ي 124 تا صفحه ي 131 و کتاب البرهان متقي و کتاب الحاوي للفتاوي و ساير کتب حديث، و بويژه رواياتي که ما در همين کتاب «زمينه سازان» آورده ايم مراجعه فرمائيد.