بازگشت

حديث يخرج رجل قبل المهدي


در اينجا لازم است نخست حديث ديگري را که در رابطه با حديث مورد بحث است بياوريم و سپس آن حديث مورد نظر را نقل کنيم، تا با مقايسه ي اين دو حديث نتيجه مطلوب حاصل مي گردد.

در مورد حديثي که در ارتباط با حديث مورد بحث مي باشد، مرحوم سيد طاووس - عليه الرحمه- روايتي را از اميرمؤمنان عليه السلام بدين صورت نقل کرده است.

«زر بن حبيش مي گويد: از علي عليه السلام شنيدم که مي فرمود: خداوند فتنه ها را بوسيله ي مردي از ما خانواده فرو مي نشاند، که او آنها را (يعني: مردم آن زمان را) خوار و ذليل مي نمايد، او جز شمشير چيزي به آنها نمي دهد، و مدت هشت ماه شمشير خود را بدوش گذارده (از آنها) مي کشد، تا اينکه کار بجائي مي رسد که مردم مي گويند: بخدا قسم اين مرد از فرزندان فاطمه عليهاالسلام نيست، اگر او از فرزندان فاطمه عليهاالسلام بود بما رحم مي کرد، او کار (بني عباس) و (بني اميه) را ساخته و آنها را خلاص مي کند». [1] .

اين حديث شريف گرچه با حضرت مهدي عليه السلام قابل انطباق است ولي بطوري که ملاحظه خواهيد نمود برخي از پژوهشگران و صاحب نظران، مانند مؤلف کتاب «الاشاعه» و برخي ديگر معتقدند که اين حديث درباره ي خروج آن مرد هاشمي اي است که پيش از ظهور حضرت ولي عصر عليه السلام قيام مي کند، و پيوسته در جنگ و نبرد است تا زماني که حضور حضرت مهدي عليه السلام شرفياب شده و تسليم حضرت گردد.

و اما در مورد حديث مورد بحث: مرحوم سيد بن طاووس آن را بدين گونه آورده است:

«هيثم بن عبدالرحمان مي گويد: آن کسي که از علي عليه السلام شنيده بود براي من نقل کرد که: موقعي که سفياني لشکري بسوي حضرت مهدي عليه السلام فرستاد و زمين (بيداء) آنها را در خود فرو برد و اين خبر به اهل شام رسيد به فرمانرواي خود مي گويند: مهدي عليه السلام



[ صفحه 457]



ظاهر شده و خروج کرده و تو بايد با او بيعت کني و از او اطاعت نمائي وگرنه تو را مي کشيم، فرمانرواي شام بيعت خود را براي آن حضرت مي فرستد، بعد از آن مهدي عليه السلام سير مي کند تا داخل بيت المقدس مي شود و خزينه ها در اختيار آن حضرت قرار مي گيرد و عرب و عجم، و اهل «حرب» (که شايد مقصود طايفه ي بني اميه، و يا فتنه جويان و جنگ افروزان باشند) و روم (که ظاهرا مقصود از آن يهود مي باشد) و غير از آنها بدون جنگ و خونريزي مطيع آن حضرت مي شوند، تا اينکه در (قسطنطنيه) و نواحي آن مسجدهايي بنا مي کند.

و پيش از ظهور حضرت مردي از اهل بيت او با همياري و کمک مردم مشرق خروج نموده و مدت هشت ماه شمشير را بر دوش گرفته و عده اي را مي کشد و از برخي ديگر انتقام مي گيرد، و متوجه بيت المقدس مي شود و قبل از اينکه به بيت المقدس برسد مي ميرد). [2] .

سيد بن طاووس -عليه الرحمه- پس از نقل اين حديث مي گويد: من اين حديث را اينگونه يافتم ولي بنظر من صحيح نيست.

مؤلف گويد: از اظهار نظر مرحوم سيد طاووس چنين فهميده مي شود که هم قسمت اول حديث، و هم قسمت آخر آن، درنظر ايشان مورد شک و ترديد است و واقع مطلب هم همان است که ايشان فرموده اند:

چه آنکه نگارنده نيز تا مدتها در اين انديشه بود که اگر مقصود اين حديث، از: (قيام کننده اي که پيش از ظهور حضرت مهدي عليه السلام قيام مي کند) همان سيدي باشد که بعنوان (سيدحسني) شهرت پيدا کرده و مشهور شده است، که او مطابق بسياري از روايات و بلکه صريح برخي از روايات است که تسليم کننده ي پرچم فتح و پيروزي و حکومت اسلامي به امام زمان عليه السلام است. پس چگونه اين حديث مي گويد: او متوجه بيت المقدس مي شود ولي به آن نمي رسد. پيوسته در اين انديشه بودم تا اينکه هنگام بررسي احاديث مربوط به زمينه سازان دولت مهدي عليه السلام ديدم آقاي دکتر- «عبدالفتاح محمدالحلو» محقق کتاب «عقدالدرر» در پاورقي متعلق به حديث مذکور، در آن کتاب



[ صفحه 458]



نوشته است (في، ب: زيادة: احد).

يعني: هنگام مقابله ي کتاب «عقدالدرر» با نسخه هاي خطي آن در وقت تصحيح کتاب ديدم که در نسخه ي خطي (ب) کلمه ي (احد) زيادي آمده است. و گويا ايشان چنين پنداشته است که چون اين کلمه در نسخه هاي خطي ديگري وجود ندارد پس اين کلمه زائد است. در حالي که چنين نيست و اين کلمه قطعا جزء حديث است.

و عجيب است که: اين محقق دانشمند، کلمه ي (احد) را در حديث مزبور زيادي دانسته در حالي که خود ايشان در مقدمه ي کتاب «عقدالدرر» با تعبيري که در مورد مقابله ي اين کتاب با ساير نسخه هاي خطي آن بکار برده است مي گويد: «نسخه ي (ب) بهترين و نيکوترين نسخه هاي خطي است که مورد استفاده و بهره برداري قرار گرفته است». [3] .

به هر حال، به نظر نگارنده اگر عبارت آخر حديث مذکور «فلا يبلغه احد حتي يموت» يعني: «تا بميرد هيچکس به مقام و مرتبه ي او نمي رسد» درست باشد، منظور از آن سيد همان سيدحسني مشهور است که بعد از ظهور با امام عليه السلام در کوفه بيت مي نمايد.

و اگر عبارت «فلا يبلغه حتي يموت» يعني: «قبل از آنکه به بيت المقدس برسد مي ميرد» درست باشد، ظاهرا- والله أعلم- منظور از او صاحب اصلي انقلاب و قيام کننده ي در خراسان يعني همان سيدحسيني مورد بحث است.

اما حديث «زر بن حبيش» از اميرمؤمنان عليه السلام که در آن آمده است: «- آن مرد هاشمي - کار بني اميه و بني عباس را ساخته و آنها راخلاص مي کند» اگر منظور از او شخص حضرت قائم عليه السلام نباشد، بدون ترديد مي توان گفت که مقصود همان سيدحسني خراساني است.

و اما اينکه مرحوم سيد بن طاووس -عليه الرحمه- پس از نقل حديث مزبور فرموده است: من اين حديث را اينگونه يافتم ولي به نظر من صحيح نيست اين هم يک مطلب حقي است که ترديدي در آن وجود ندارد، زيرا همانگونه که توضيح داديم، آنچه مرحوم سيد از ساير أخبار ديگر فهميده، اين بوده است که سيدحسني و يا هاشمي خراساني طبق



[ صفحه 459]



اخبار وارده تسليم کننده پرچم فتح و پيروزي به امام زمان عليه السلام است، پس چگونه است که اين حديث مي گويد: او مي ميرد و به مهدي نمي رسد، از اينرو فرموده است که من اين حديث را اينگونه يافتم و به نظر من صحيح نيست.

3- باز هم، يوسف بن يحياي شافعي در موضوع (زمينه سازان حکومت جهاني مهدي) روايتي را از عبدالله بن عمرو (که ظاهرا عبدالله عمروعاص است) بدين صورت نقل کرده است:

«عن عبدالله بن عمرو قال: «يخرج رجل من ولد الحسين عليه السلام من قبل المشرق، و لو استقبلته الجبال هدمها و اتخذ فيها طرقا»

(از عبدالله بن عمرو، روايت شده که: مردي از فرزندان امام حسين عليه السلام از جانب مشرق قيام مي کند، که اگر کوهها با او روبرو شوند، آنها را خراب کرده و در ميان آنها براي خود راه درست مي کند).

از اين حديث نيز مانند حديث سابق استفاده مي شود که قيام کننده ي از مشرق «سيد» و از نسل امام حسين عليه السلام و بالاخره سيدحسيني است.

بنابراين، نتيجه اي که از سه حديث مذکور و هم چنين احاديثي که قبلا در اين زمينه آورده ايم، بدست مي آيد اين است که:

آن قيام کننده ي شرق، و آن مرد عظيم انقلابي، و آن شخصيت کم نظيري که براي آزادي قدس عزيز متوجه بيت المقدس مي شود و به آن نمي رسد، و آن انسان مجاهد نستوهي که اگر با کوهها روبرو شود آنها را خراب مي کند و در ميان آنها براي خود راه و جاده درست مي کند و آن سيدي که پيش از ظهور حضرت ولي عصر -عجل الله تعالي فرجه- ظاهر مي شود و زمينه ي حکومت جهاني آن منتظر موعود را فراهم مي آورد «سيدحسيني» و از نوادگان سالار شهيدان و سرور آزادمردان جهان حضرت حسين بن علي عليهماالسلام است.

و از ظاهر عبارات سه حديث مذکور، و بخصوص ظاهر عبارت اخير کتاب «نورالانوار» که مي گويد: از جمله ي علائم ظهور: «خروج مردي است از اولاد امام حسين عليه السلام که بيرون مي آيد و ادعاها مي کند که موجب فتنه عالم خواهد بود». چنين استفاده مي شود که: اين سيدحسيني همان نخستين رهبر انقلابي ايرانيان است که زبانزد خاص و عام است و همه ي مردم مسلمان جهان کم و بيش با نام او آشنايي دارند، زيرا:



[ صفحه 460]



اولا - کليه ي صفات و خصوصياتي که در تمام روايات بحث آمده است با او منطبق مي شود، و اوست که در ايران قيام مي کند و مردانه دامن همت مي بندد، و به انقلابي بس عظيم و بزرگ دست مي زند، و مردم را بسوي حق دعوت مي نمايد، و با سپاهيان متجاوز عراق مي جنگد و آنها را از ايران بيرون مي افکند و هم اوست که انقلاب بي مانندش بازتاب گسترده اي در سرتاسر جهان هستي و زندگي مادي انسانها پيدا مي کند، و همواره در جهت خلاف دولتهاي استعمارگر شرق و غرب قدم برمي دارد و کليه ي مسلمانان جهان را بسوي حق، و بکار بستن تعليمات اسلامي و فرامين نجات بخش آسماني قرآن کريم و آئين محمدي صلي الله عليه و آله فرامي خواند، و دامهاي خطرناکي را که استعمارگران براي به اسارت کشيدن ملتها و دولتهاي مسلمان منطقه و کشورهاي عربي خاورميانه گسترده اند، به آنان گوشزد مي نمايد، و بار کارشکنيها و مخالفتهاي مخالفين، و سرسپردگان دولتهاي کشورهاي عربي و استعماري از داخل و خارج مواجه مي گردد.

و ثانيا- هموست، که چون انقلاب اسلامي وي در ايران به پيروزي رسيد و برنامه هاي اصلاحي خود را در داخل کشور آغاز نمود و به اين اقدام شجاعانه و فداکارانه و در عين حال ضداستعماري دست يازيد، و تلاش پيگير خود را براي تجديد هماهنگي و يکپارچگي مسلمانان و اتفاق و اتحاد آنان آغاز نمود، آن چنان قلدرها و قدرت طلبها و زورگوها را به هيجان مي آورد و ناراحت مي کند که استعماگران و استعمارزدگان و استثمارکنندگان و استحمارشوندگان عموما با کمال گستاخي و بي شرمي بخيال خام خود براي سقوط رژيم اسلامي وي و برگرداندن وضع سابق، به هر دري مي زنند و بهر وسيله اي متوسل مي شوند و هر حيله و نيرنگي را بکار مي بندند تا آنجا که کار را به جنگ و خونريزي و آدم کشي و ويرانگري مي کشانند و جنگي ناخواسته و خانمانسوز را بر او تحميل مي نمايند.

نتيجه:

با توجه به تمام مطالبي که تا اينجا در رابطه با رهبري نهضت، و حدود جغرافيائي منطقه ي قيام، و نظريات دانشمندان درباره ي «هاشمي خراساني» و هم چنين نقش



[ صفحه 461]



اعتقادي و مذهبي و تبليغي شهر مقدس قم در آستانه ي ظهور آورديم، اين معنا به خوبي روشن مي شود که حرکت انقلابي ايرانيان براي زمينه سازي حکومت جهاني مهدي عليه السلام بسان يک حرکت زنجيره اي است که در مرحله ي اول، توسط سيد بزرگواري از دودمان اهل بيت عليهم السلام، و در آخرين مرحله به وسيله ي سيد ديگري به عنوان «هاشمي خراساني» و يا «سيدحسني» صورت خواهد گرفت که وي آخرين شخصيتي است که پيش از ظهور حضرت مهدي عليه السلام در ايران حکومت کرده و يا معاصر با آخرين فردي است که در آن زمان، فرمانرواي ايرانيان خواهد بود.

بنابراين، سيد خراساني شخصيتي است که اندکي پيش از ظهور حضرت مهدي عليه السلام به عنوان رهبر سياسي در بين ايرانيان ظاهر خواهد شد و از جمله ي ياران صديق و فداکار حضرتش خواهد بود و زمينه ي ظهور و حکومت آن حضرت را فراهم خواهد آورد و در نهضت ظهور مقدسش شرکت خواهد جست و پرچم حکومت اسلامي خويش را به دست تواناي حضرت مهدي عليه السلام خواهد سپرد.

و اينک براي اينکه با ويژگيها و خصوصيات نهضت اين سيد بزرگوار و نقش رهبري او در دوران ظهور آشنا شويم، پس از توضيح کوتاهي که در مورد نخستين مرحله ي قيام زمينه سازان خواهيم آورد، به برخي از رواياتي که درباره ي خروج او از مشرق و سرزمين خراسان رسيده است، اشاره مي کنيم.


پاورقي

[1] الملاحم و الفتن ج 1 ص 66 باب 134.

[2] الملاحم و الفتن ج 1 ص 66، 65 باب 132.

[3] عقدالدرر ص 127 طبع مصر و مقدمه ي کتاب عقدالدرر.