بازگشت

رهبر نهضت سيد حسيني است


ما قبلا وعده داديم که از نظر اخبار و احاديث اسلامي ثابت خواهيم کرد که رهبر نهضت ايرانيان و قائد دولت زمينه سازان حکومت جهاني حضرت مهدي عليه السلام «سيدحسيني» و از اولاد سرور آزادگان جهان حضرت حسين بن علي عليهماالسلام است.

اينک موقع آن رسيده است که به وعده خود وفا نموده و رواياتي که درباره ي «حسيني» بودن آن سيد بزرگوار و انقلابي کم نظير رسيده است متذکر گرديم، تا صدق سخنان گذشته ما بر خواننده عزيز معلوم شده و به روشني دريابيم که نخستين قيام کننده اي که در روايات آمده است از سرزمين شرق و خراسان: يعني از ايران، برمي خيزد و با قيام اسلامي خود جهان را متزلزل و دنيا را دچار ترس و وحشت، و سياستمداران عالم را در حيرت و سردرگمي فرو مي برد در حقيقت «سيد حسيني» و از ذريه ي سالار شهيدان حضرت حسين بن علي عليهماالسلام است و ما در اين باره سخني بگزاف نگفته ايم.

اکنون براي تحقيق اين مطلب به نقل، و بررسي آن روايات مي پردازيم.

1- مرحوم علامه ي مجلسي (ره) در کتاب نفيس «بحارالانوار» در يک حديث طولاني (يعني: حديث معراج) که ما قسمتي از آن را در اينجا مي آوريم، از ابن عباس و او از رسول خدا صلي الله عليه و آله روايتي را بدين صورت آورده است:

«پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود: خداوند عالم جزء حوادثي و علائمي که درباره ي ظهور حضرت مهدي عليه السلام در شب معراج به من اعلام نموده اين بود که فرمود:

يا محمد! از جمله ي عطاهائي که بتو مرحمت فرموده ايم آن است که: يازده مهدي و امام را که از دودمان تو و از نسل فاطمه عليهاالسلام دختر تو مي باشند بيرون مي آوريم و آخر آنها کسي است که «عيسي بن مريم» عليه السلام پشت سر او نماز مي گزارد، او زمين را پر از عدل و داد مي کند چنانکه پر از ظلم و ستم شده باشد. من بوسيله ي او مردم را از سراشيبي سقوط نجات مي دهم و به شاهراه هدايت راهنمايي مي کنم و کوران و بيماران را شفا خواهم داد.

عرض کردم: الهي اينها که فرمودي در چه وقت ظاهر مي شود؟

خطاب رسيد يا محمد! اين در وقتي است که علم و دانش از ميان مردم برداشته



[ صفحه 452]



شود و جهل و ناداني آشکار گردد و قاريان قرآن بسيار و علم و عمل اندک، و قتل و کشتار فراوان، و فقهاي هدايت پيشه کم، و فقهاي ضلالت کيش و خيانتکار زياد و شعرا فراوان گردند، و امت تو قبرستانهاي خود را مسجد کنند و قرآنها را زينت داده و طلا کاري و رنگ آميزي کنند، و مساجد را نقاشي نمايند و ظلم و فساد بسيار شود و کارهاي زشت و ناپسند آشکار گردد و امت تو را به ارتکاب کارهاي ناپسند و ناستوده دستور دهند و آنان را از انجام کارهاي خوب و نيک باز دارند و فرمانروايان کافر، و سران آنها بي دين و زناکار، و فاجر، و دستياران آنها ستمگر، و صاحب نظران و مشاوران آنها فاسق باشند.

يا محمد! در آن موقع سه خسف (يعني فرورفتگي) در زمين روي خواهد داد يکي در سمت «مشرق» و يکي در سمت «مغرب» و يکي در «جزيرةالعرب» و شهر بصره به دست شخصي از دودمان تو که اتباع و ياران او (زنجي باشند) خراب و ويران گردد.

«و خروج رجل من ولد الحسين بن علي عليهماالسلام» و از جمله ي آن علائم اين است که: «مردي از اولاد امام حسين عليه السلام (يعني: سيدحسيني) پيش از ظهور حضرت مهدي عليه السلام قيام و انقلاب خواهد نمود» [1] .

در اين حديث شريف بطوري که ملاحظه مي فرمائيد، خداوند عالم با تمام صراحت به قيام مردي از دودمان حسين بن علي عليهماالسلام خبر داده و نهضت و انقلاب او را از جمله ي علائم ظهور و قيام قائم آل محمد صلي الله عليه و آله و نشانه ي نزديکي انقلاب جهاني حضرت ولي عصر -ارواحنا له الفداء- دانسته و جاي شک و ترديد براي طالبان حق باقي نگذارده است.

با اين توضيح و اصل روايت، همه چيز روشن و آشکار است ولي در عين حال، ممکن است خواننده ي عزيز به ما اشکال کند و بگويد: کساني که در طول غيبت امام زمان عليه السلام از نسل امام حسين عليه السلام قيام کرده اند فراوانند، و معلوم نيست که منظور از اين حديث از قيام مردي از فرزندان امام حسين عليه السلام کداميک از سادات «حسيني» بوده است.

البته جواب اين پرسش بسيار واضح و آشکار است و نيازي به توضيح ندارد، زيرا بطوري که ملاحظه نموديد خبر دهنده خدا، و مستمع و شنونده رسول خدا صلي الله عليه و آله مي باشد



[ صفحه 453]



و پر واضح است که وقتي خداوند عالم از نهضت کسي خبر مي دهد او يک شخص عادي نيست و قيامش را نيز خرد و کوچک نبايد شمرد، و هم چنين مسلم است که چنين قيام و انقلابي با ساير قيامهائي که در گذشته روي داده و يا در گوشه و کنار جهان اتفاق مي افتد امتياز و تفاوت بسيار دارد، چه آنکه هر انسان عاقلي بخوبي درک مي کند که آن قيام و انقلابي که خدا و رسولش از آن خبر مي دهند قهرا بايد نظير قيام پيامبران و مردان بزرگ الهي بوده، و آن چنان عظيم و وسيع و بزرگ باشد که همه ي جهان هستي را فرا گرفته و وضع دنيا مادي و اوضاع عالم را دگرگون ساخته و همه ي جهانيان را از خواب غفلت و خرگوشي بيدار نمايد.

در هر صورت ترديدي نيست که وجود و ماهيت چنين انقلابي غير از ساير انقلابها است و در يک محدوده ي خاص محصور نمي شود بلکه انقلابي عظيم، و پرآوازه، پر سر و صدا و جهانگير است و اين چيزي است که عقل و انديشه ي هر انسان عاقلي بدان گواهي مي دهد و نياز به استدلال ندارد.


پاورقي

[1] بحارالانوار ج 51 ص 70 و «اکمال الدين صدوق» ج 1 ص 363.