موقعيت سياسي، اجتماعي
در اينجا لازم است پيش از بررسي روايات مربوط به اين رادمرد بزرگ انقلابي، براي درک موقعيت سياسي و شخصيت جهاني او، و همچنين اقدام جسورانه ي وي عليه پرچمداران کفر و الحاد و پاسداران استعمار و استبداد و سردمداران کفر جهاني يادآور شويم که از بسياري از روايات (چه رواياتي که در بخشهاي پيشين کتاب آورديم و چه رواياتي که در طي همين بخش نقل خواهيم نمود) چنين استفاده مي شود که:
اين سيد بزرگوار، يک شخصيت فوق العاده و ممتاز و انسان مجاهد پرتواني است که علي رغم همه ي رنجها و فشارها و ناکاميها و سختيهاي جانکاه و توانفرسا در سايه ي خودسازي و تهذيب نفس و متکي بودن به (الله) از نظر قوت قلب و نيروي اراده ذاتا انساني است شجاع و نيرومند و کارآزموده و ورزيده بگونه اي که در ميان تمام مردان قدرتمند جهان
[ صفحه 394]
گوي سبقت را از همگان ربوده، و از نظر فکر و انديشه نيز داراي ذوقي خاص و استعدادي خدادادي است که مي تواند با قدرت فکر و انديشه ي خلاق خود با منطق گيرا و بيانات جذاب و گفتارهاي دلرباي خويش به کمک معتقدات مذهبي، و مباني ديني جمع کثيري از معتقدين بحق و طالبان حقيقت را عليه ظلم و ستم بحرکت درآورده، و تعداد بي شماري از مردم مسلمان ايران را براي درهم کوبيدن دشمن به جنبش همه جانبه وادار ساخته و توجه مسلمانان جهان را نيز بسوي خويش جلب نمايد.
و اينک برخي از رواياتي را که به «سيد» بودن چنين انسان فداکاري اشاره مي کند در اينجا مي آوريم:
1- «اصبغ بن نباته» خطبه ي بسيار مفصلي را از اميرمؤمنان عليه السلام درباره ي علائم ظهور و حرکت پرچمهايي از مشرق در پيشاپيش ظهور مهدي عليه السلام نقل کرده است که در ضمن آن چنين آمده است:
«پرچمهاي زيادي از مشرق زمين (يعني: ايران) (بسوي عراق) رومي آورند که علامت و رنگ مخصوصي ندارند و اين پرچمها نه از پنبه است و نه از کتان و نه از حرير، بر روي پوشه ي آنها نوشته شده است «لا اله الا الله، محمد صلي الله عليه و آله رسول الله».
قائد و رهبر و فرمانروايشان مردي است از خاندان پيغمبر صلي الله عليه و آله (يعني: سيدي است از دودمان رسول خدا صلي الله عليه و آله) اين پرچمها در مشرق زمين پيدا مي شود و بوي آن مانند مشکي معطر به مغرب زمين مي رسد، ترس و رعب به اندازه ي مسير يکماه راه، در پيشاپيش آنها همه جا در دلها قرار مي گيرد، و فرزندان سعادتمندان، شقاوت پيشگان را که از تبار فاسقان باشند بسوي کوفه- يا عراق- تعقيب مي نمايند، و آنان خونهاي پدران خود را مطالبه مي کنند». [1] .
نگارنده گويد: همانگونه که ملاحظه مي شود اين حديث به رهبري سيدي از دودمان رسول خدا صلي الله عليه و آله قبل از ظهور اشاره دارد و چنانکه مقصود از او سيدحسني - نخستين فريادگر انقلابي باشد پس، از اين حديث معلوم مي شود که او غير از حسني خراساني است و پيش از سيدخراساني ظاهر مي شود و اگر غير از او مراد باشد پس قابل
[ صفحه 395]
انطباق است هم بر سيدحسني و هم بر مردي که از اولاد جعفر که بعدا ذکر مي شود.2- جابر بن عبدالله انصاري، در ضمن بياناتي که اميرالمؤمنين عليه السلام در يکي از خطبه هايش بنام خطبه ي (تطنجيه) ايراد مي نمود از آن حضرت پرسيد، يا اميرالمؤمنين! آيا ما بر حق هستيم؟ فرمود: آري، شما (شيعيان) بر حق هستيد، و با حق خواهيد بود، و در راه حق قدم برمي داريد.
و سپس لختي از علائم ظهور حضرت صاحب الامر عليه السلام را برشمرد تا اينکه فرمود:
«اذا أنار النار بأرض نصيبين، و ظهرت راية العثمانية بوادي سوداء، و اضطربت البصرة، و غلب بعضهم بعضا، و صبا کل قوم الي قوم، و اختلفت المقالات، و تحرکت عساکر خراسان، و تبع شعيب بن صالح التميمي من بطن الطالقان، و بويع لسعيد الموسوي بخوزستان، و عقدت الراية لعماليق کردان، و تغلبت العرب علي بلاد الأرمن و السقلاب، و أذعن هرقل بقسطنطنية لبطارقة سفيان، فتوقعوا ظهور مکلم موسي من الشجرة علي الطور، فيظهر هذا ظاهر مکشوف و معاين موصوف» [2] .
«زماني که آتشي در زمين «نصيبين» [3] روشن شد و پرچم عثماني [4] در بيابان سوداء -سياه- ظاهر گرديد، و شهر بصره مضطرب گشت، و برخي از آنان بر بعض ديگر غلبه پيدا نمود، و هر گروهي بسوي گروهي متمايل گرديد، و گفتارهاي مردمان دچار اختلاف شد و لشکريان خراسان به حرکت درآمدند و شعيب بن صالح تميمي از مرکز طالقان به آنها پيوست، و مردم خوزستان با يک سيدموسوي [5] بيعت نمودند، و پرچمي براي استقلال کردها منعقد و فراهم شد، و عربها بر سرزمين ارمني ها و سيکلوبها [6] غالب شدند، و هرقل- آسياي
[ صفحه 396]
صغير- در برابر فرماندهان سفياني تسليم گردد، آنگاه منتظر ظهور آخرين حجت خدا- حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف- باشيد که به طور علني ظاهر و آشکار خواهد گرديد».
در اين حديث شريف چنانکه ملاحظه مي شود علاوه بر آنکه از حرکت و جنبش لشکريان خراسان و بيعت مردم خوزستان با يک سيد موسوي قبل از ظهور حضرت مهدي عليه السلام سخن رفته است به علائم و نشانه هاي ديگري نيز اشاره شده که هم اکنون مقدمات وقوع برخي از نشانه هاي پيش بيني شده در زمان ما آغاز شده و در فواصل مختلف چه در مناطق کردنشين و چه در جاهاي ديگر در حال تحقق يافتن است و ما در انتظار وقوع برخي از اين حوادث به سر مي بريم که در سراسر جهان به وقوع پيوندد.
3- ابوبصير، يکي از ياران نزديک امام صادق عليه السلام روايت کرده است که آن حضرت فرمود:
«ألله أجل و أکرم و أعظم من أن يترک الأرض بلا امام عادل.
قال: قلت له: جعلت فداک! فأخبرني بما أستريح اليه،
قال: يا أبامحمد ليس يري امة محمد صلي الله عليه و آله فرجا أبدا مادام لولد بني فلان ملک حتي ينقرض ملکهم، فاذا انقرض ملکهم أتاح الله لامة محمد صلي الله عليه و آله برجل منا أهل البيت، يشير بالتقي و يعمل بالهدي، و لا يأخذ في حکمه الرشا.
والله اني لأعرفه باسمه و اسم أبيه، ثم يأتينا الغليظ القصرة، ذوالخال و الشامتين، القائد العادل، الحافظ لما استودع، يملأها عدلا و قسطا کما ملأها الفجار جورا و ظلما». [7] .
«اي ابوبصير! خداوند عالم بزرگتر و مکرم تر و با عظمت تر از آنست که زمين را بدون امامي عادل بگذارد. ابوبصير مي گويد: من عرض کردم يابن رسول الله قربانت گردم! چيزي بما اطلاع دهيد که موجب آرامش خاطر ما باشد، و
[ صفحه 397]
يکسره راحت شويم، فرمود: اي ابامحمد! ماداميکه بني عباس بر اريکه ي قدرت و سلطنت تکيه زده اند امت محمد صلي الله عليه و آله فرج و راحتي ندارند ولي وقتي که دولت آنها منقرض گرديد (پس از انقراض خلافت يا سلطنت آنان گرچه مدت زماني بگذرد) خداوند مردي از دودمان ما خاندان پيغمبر (که سيد و هاشمي است) و او را براي امت محمد صلي الله عليه و آله ذخيره نموده و آماده ساخته است ظاهر مي سازد. و او کسي است که مردم را به تقوي و پرهيزکاري سفارش مي کند؛ و بهدايت رفتار مي نمايد، و در فرماني که صادر مي کند رشوه نمي گيرد، بخدا قسم که من بخوبي او را مي شناسم و نام او و نام پدرش را مي دانم آنگاه پس از آمدن وي، مرد قدرتمندي که داراي دو خال سياهست مي آيد، و او قائم عادل، و حافظ امانت الهي است، او زمين را پر از عدل و داد مي کند، چنانکه فاجران آنرا پر از ظلم و ستم کرده باشند».
در اينجا نگارنده لزومي نمي بيند که حديث مزبور را توضيح دهد، زيرا همه ي فرازهاي حديث واضح و روشن است و نيازي به توضيح و تفسير ندارد. چه آنکه امام صادق عليه السلام نخست به آمدن ابرمردي از دودمان اهل بيت عليهماالسلام تصريح مي نمايد و ويژگيهايش را توضيح مي دهد و در کمال صراحت مي فرمايد که خداوند پيش از ظهور يکتا بازمانده ي حجج الهي، سيدي از تبار آن خانواده را ظاهر مي سازد، و سپس بعد از آمدن او -هر چند مدت درازي طول بکشد- حضرت قائم عليه السلام ظهور مي فرمايد.
به هر حال تفصيل بيشتر اين مطلب را در آينده تحت عنوان «رهبر نهضت حسيني است» به عرض خوانندگان گرامي خواهيم رساند.
آنچه تا اينجا گفته شد نمونه اي چند از رواياتي است که درباره ي «سيادت» و هاشمي بودن آن مرد بزرگ، (که بفرموده ي امام صادق عليه السلام ذخيره ي الهي محسوب مي شود) از زبان گهربار ائمه معصومين عليهماالسلام روايت شده است، اما رواياتي که بحث نهضت را در برداشته باشد بسيار فراوان است که البته قسمتي از آنها در بخشهاي پيشين کتاب مورد بحث و گفتگو قرار گرفته، و قسمتي از آنها را نيز در ضمن همين بخش ذکر خواهيم نمود.
پاورقي
[1] بشارةالاسلام ص 69 و بحارالانوار ج 53 ص 83.
[2] بشارةالاسلام ص 74 -73، مشارق الأنوار ص 168 و الزام الناصب ج 2 ص 247.
[3] از شهرهاي تجارتي در جنوب ترکيه است که بين دجله و فرات واقع شده.
[4] مقصود از عثماني همان سفياني مشهور است.
[5] در برخي از نسخه ها به جاي سيدموسوي، سعيدالموسوي و در برخي سعيدالسوسي نوشته شده که مسلما اشتباه، و به تناسب شعيب بن صالح سيدموسوي است، زيرا چنانکه در بخش سوم کتاب درباره ي سيدحسني گفتيم «شعيب» امير پرچمهاي سياه است و از اينرو قهرا «سيدموسوي» با سعيدالموسوي، و يا سعيدالسوسي اشتباه شده است.
[6] سيکلوب يا صقلوب به صقالبه ي شمال و جنوب گفته مي شود، صقالبه ي شمال، شامل روسها و پولوني ها- لهستان- مي باشد و صقالبه ي جنوب شامل يوگسلاوي و بلغارستان است. (لغتنامه ي دهخدا ماده صقلاب و اسلاو).
[7] اقبال الأعمال ص 600-599 و بحارالأنوار جلد 52 ص 269.