بازگشت

چه کسي صاحب اصلي انقلاب است؟


پاسخ قطعي اين پرسش با رواياتي که متذکر شديم بسيار سخت و مشکل است و فقط ممکن است همان اظهار نظر «ناظم الاسلامي کرماني» گامي بسوي حقيقت بوده و روزنه ي اميدي به روي خواننده بگشايد.

آنجا که مي گويد: پس قدر متقين اين است که:

سيدي از اولاد فاطمه عليهاالسلام از طالقان و ديلم خروج کند و ايران را از شر کفار نجات دهد، و اسلام را قوت دهد اهل ايران را از شر سلطنت و ضررهاي سلاطين و ظلمه آسوده کند خواه حسني باشد خواه حسيني.

شايد اين نظريه براي کساني که تشنه ي حقند و مي خواهند واقعا آن سيد بزرگ و انقلابي را بشناسند تا از او پيروي کنند، و در زير لواء او قرار گيرند تا به حضور حضرت ولي عصر- ارواحنا له الفداء- برسند و دين خود را حفظ نموده به سعادت دنيا و عقبي نائل آيند



[ صفحه 377]



راهگشاي خوبي باشد.

ولي در عين حال بايد توجه داشت که هيچ گونه ضرورتي هم ندارد که «حسني» لقب واقعي و حقيقي آن «سيد» باشد بلکه ممکن است اين لقب، لقب مجازي آن بزرگوار باشد و أئمه ي طاهرين عليهاالسلام بخاطر مصالح و حکمتهائي که خود مي دانسته اند و بر ما پوشيده مانده است، با ذکر چنين لقب و عنواني، از او ياد کرده باشند، چه آنکه در روايات فراواني وارد شده است که وقتي پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله در بستر بيماري افتاده بود دخترش «فاطمه» عليهاالسلام به عيادت آن حضرت آمد، و اشک ريخت، و رسول خدا صلي الله عليه و آله ضمن سخناني که به وي فرمود: (در حالي که به حسن و حسين عليهم السلام اشاره مي نمود) فرمود: مهدي اين امت از نسل اين دو «امام» است (ان منهما مهدي هذه الامة). [1] .

يعني: حضرت مهدي عليه السلام هم از نسل امام حسن عليه السلام و هم از نسل امام حسين عليه السلام است و همانگونه که آن حضرت از نسل امام حسين عليه السلام مي باشد از نسل امام حسن عليه السلام نيز هست. و اين فرموده رسول خدا صلي الله عليه و آله بدين لحاظ است که چون «فاطمه» دختر امام حسن مجتبي عليه السلام مادر امام باقر عليه السلام است [2] از اينرو امام باقر عليه السلام و تمام اوصياء و ائمه بعد از امام باقر عليه السلام همگي آنها هم حسني، و هم حسيني مي باشند و همچنين ذريه ي آن بزرگواران نيز از امام باقر عليه السلام به بعد، هم حسني هستند و هم حسيني، و به همين لحاظ است که درباره ي حضرت ولي عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) گفته مي شود: الحسني الحسيني.

و عليهذا هيچ مانعي ندارد که ائمه ي معصومين عليهم السلام بخاطر جهاتي که خود مي دانسته اند يکي دو سه بار از اين سيد بزرگوار بعنوان «حسني» ياد کرده باشند.

يک نکته ي بسيار مهم:

اينجا لازم است اين نکته را ناگفته نگذاريم که گرچه نظريه ي مرحوم ناظم الاسلام کرماني و استنباط او از روايات مربوط به خروج سيدحسني، نظريه و استنباط بسيار



[ صفحه 378]



خوب و جالبي است که عصر کنوني ما به واقعيت آن گواهي مي دهد و آنچه را که وي در مورد سقوط رژيم ستم شاهي پيش بيني نموده به حقيقت پيوسته است ولي در عين حال آن مرحوم توجه ننموده است که با اين نظريه باز هم مشکل شناخت سيدحسني حل نمي شود، بلکه همچنان در هاله اي از ابهام باقي مي ماند.

زيرا آنچه از مجموع روايات استفاده مي شود اين است که: قبل از ظهور مبارک حضرت مهدي عليه السلام سه انقلابي ايراني به عناوين مختلفي چون: سيدحسيني، سيد حسني، و هاشمي خراساني در پهنه ي سياست ايران ظاهر مي شوند که هر سه نفر آنها هاشمي و قرشي خواهند بود.

اما سيدحسيني بر اساس برخي از روايات و شواهد و قرائن، نخستين فريادگر انقلابي و صاحب اصلي انقلاب است که پرچم هدايت را به دوش گرفته، دلاورانه قيام مي کند و رژيم سلطنتي را سرنگون مي سازد، و مردم ايران را از شر سلاطين جور و ظلمه نجات مي دهد. و گرچه در رواياتي که به دست ما رسيده هويتش دقيقا مشخص نشده است ولي از بررسي مجموع روايات وارده معلوم مي شود که او شخصيت ممتاز و بزرگواري است که رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و امامان معصوم عليهم السلام از وي ستايش نموده و در بعضي از روايات او را به عنوان خراساني يا قيام کننده ي در خراسان، يا سيدي از اولاد حسين عليه السلام معرفي فرموده اند. [3] .

اما سيدحسني طبق روايات وارده- اگر حسني در روايات صحيح باشد- سيد پرشور و بزرگواري است که پس از دوران انقلاب - هر چند پس از مدتي طولاني- زمام امور مردم ايران را به دست مي گيرد و پرچم هدايت را از شرق ايران به اهتزاز درمي آورد، و اندکي پيش از ظهور بسوي عراق مي رود و سرانجام در کوفه با همه ي ياران و همراهان و سپاهيانش حضرت مهدي عليه السلام بيعت مي نمايد و طبق روايات وارده از ياران خاص حضرت بقيةالله -روحي فداه- مي گردد.

و اما سيدهاشمي خراساني ممکن است فرمانرواي بزرگ ايرانيان، و يا رهبري سياسي در کنار وي، و يا، همان شعيب بن صالح فرمانده سپاه سيدحسني باشد.



[ صفحه 379]



بنابراين، هر چند که نظريه ي مرحوم ناظم الاسلام در رابطه با سقوط رژيم سلطنتي در ايران حقيقتي است که در زمان ما به وقوع پيوسته است ولي ظاهرا در مورد خروج سيدحسني امر برايشان مشتبه شده است. زيرا وي تصور کرده است که با خروج سيدي از دودمان اهل بيت عليهم السلام و سقوط رژيم ستم شاهي در ايران مسأله ي ظهور حضرت مهدي عليه السلام به طور حتم واقع خواهد شد در حالي که 22 سال از جريان انقلاب گذشته، و رژيم سلطنتي ساقط شده، و صاحب اصلي انقلاب دعوت حق را لبيک گفته، و هنوز هم ظهور واقع نشده است.


پاورقي

[1] بحارالانوار ج 51 ص 78 بشارةالاسلام ص 280 و 281 و المهدي الموعود المنتظر ج 1 ص 131 الي 137.

[2] بحارالانوار ج 46 ص 212 و منتهي الامال ج 2 حالات امام باقر عليه السلام.

[3] براي اطلاع بيشتر به بخش چهارم مراجعه فرمائيد.