و اينک چند نکته
1- در مورد احاديثي که درباره سفياني اول آورديم گرچه از برخي از آنها استفاده مي شود که سفياني متعدد است ولي در عين حال بايد توجه داشت که نويسنده هرگز ادعا نمي کند که حتما سفياني دو تا است، و به طور قطع و يقين و صددرصد (افلق يهودي) و يا کسي که در نام او کلمه (ش)است، همان سفياني اول مي باشد، بلکه اين مطلب را به عنوان يک احتمال مطرح نموده ايم، تا شايد پژوهشگران ومحققان و نويسندگاني که درباره ي علائم ظهور مبارک حضرت ولي عصر(عجل الله تعالي فرجه) پژوهش و تحقيقاتي دارند در اين باره به نتيجه قطعي برسند و آن را رسما تاييد و يا نفي نمايند.
2- طرح اين احتمال: براي اين است که اولا- در حديثي که از رسول خدا صلي الله عليه و آله از کتاب «بيان الائمه» نقل نموده ايم از«افلق» نيز به عنوان سفياني ياد گرديده، ثانيا: در ضمن خطبه ي مفصلي که بنام خطبه ي «البيان» در کتاب «الزام الناصب» از اميرالمومنين عليه السلام نقل شده، بوجود حرف (ش) در نام او اشاره شده، وثالثا: چنانکه خوانندگان محترم ملاحظه نمودند در برخي از روايات، به خروج دو نفر جنايتکار بعنوان سفياني قبل از ظهور تصريح گرديده است.
3- بايد توجه داشت که: گرچه در خطبه ي «البيان» اميرالمومنين عليه السلام به خروج سفياني از ناحيه اي بنام «هجر» اشاره شده است اما: لفظ «هجر» لفظ عامي است که در کتب لغت و جغرافيا در معنا و مفهوم آن به اختلاف سخن رفته است، و چنانچه نام سرزمين مخصوصي باشد، بايد بگوئيم آن سرزمين براي ما ناشناخته و مجهول است و نمي توانيم به طور دقيق و کامل از خصوصيت آن سرزمين به طور کامل اطلاع حاصل کنيم. زيرا:
[ صفحه 63]
لفظ مزبور بر اماکن متعددي اطلاق شده که دستيابي به محل مورد نظر را غير ممکن ساخته است [1] .
4- هدف ما از بازگو نمودن احاديث ياد شده، اثبات وجود دو جنايتکار به عنوان «سفياني» است، خواه اولين سفياني «افلق» يا شخص ظالم و ستمکار ديگري به عنوان «شيصباني» و يا هر جنايتکاري از حکام ستم پيشه بغداد باشد. به هر صورت هر که باشد، مرد خبيث و ناپاکي است که در ايجاد شر و فساد و فتنه، و ارتکاب جنايت و عداوت و دشمني نسبت به دوستان و شيعيان آل محمد صلي الله عليه و آله کم نظير است و مقر فرمانروائي او کشور عراق مي باشد.
5- گرچه در حديثي که از رسول خدا صلي الله عليه و آله از کتاب «بيان الائمه»و همچنين حديثي که از امام باقر عليه السلام از کتاب «بحارالانوار» آورديم، الفاظ مختلفي مانند: اصهب،ابقع، ابرص، به صورت ظاهر و به طور مطلق براي سفياني صفت آورده شده، ولي کليه صفات مذکور متعلق به سفياني نيست، زيرا از اخبار ديگر استفاده مي شود، که هر يک از صفات نامبرده، اشاره به پيدايش يک نفر از اشخاص گمراه و فتنه انگيز و مزدور و رياست طلب است که هر کدام از آنها براي خود حزبي مستقل و جداگانه دارند.
6- بايد توجه داشت که: گر چه در برخي از روايات به پيدايش سه نفر گمراه و فتنه انگيز به عنوان اصهب و ابقع و سفياني از سرزمين «شام» اشاره شده، ولي در پاره ي ديگري از روايات به خروج سفياني از سرزمين شام، و ابقع، از سرزمين مصر، و اصهب از بلاد جزيره (يعني: از سرزمين موصل در شمال عراق - که معمولا نام جزيره بر اين سرزمين اطلاق مي شود، وتکريب نيز از نقطه نظر جغرافيائي جزء همين سرزمين است - تصريح گرديده است.
7- از مجموع رواياتي که در خصوص خروج ابقع و اصهب و سفياني وارد شده، استقلال سفياني و دشمني او با ابقع و اصهب، و هم چنين رابطه ي نزديک اصهب با ابقع، (يعني: اتحاد و اتفاق کسي که از سرزمين جزيره خروج مي کند با آن کسي که در مصر ظاهر مي شود و در برخي از روايات به عنوان (اميرالامراء) يعني: دست نشانده ي
[ صفحه 64]
فرمانروايان ستمکار جهان، از او تعبير شده) به خوبي آشکار است، و چنين مي نمايد که زمان خروج اين سه نفر در شام مقارن باشد با انقلاب خراساني (که سيدي هاشمي است و در ايران قيام مي کند).
در اين زمينه روايات فراواني وجود دارد که براي مزيد اطلاع نمونه هائي را در اينجا مي آوريم.
1- مرحوم حائري يزدي در «کتاب الزام الناصب» از امام صادق عليه السلام نقل مي کند که در ضمن روايتي از اميرالمومنين عليه السلام روايت کرده است که آن حضرت فرمود:
سپس دشمني و اختلاف ميان آراء امراء عرب و عجم واقع مي شود آنها پيوسته با يکديگر اختلاف دارند تا زماني که کار به مردي از فرزندان ابوسفيان- يعني سفياني- مي رسد. او از سرزميني بنام «وادي يابس» از دمشق خروج مي نمايد و چون او خروج نمود حاکم «دمشق» از آنجا فرار مي کند و قبائل عرب به دور سفياني جمع مي شوند. و ربيعي و جرهمي و اصهب و اشخاص ديگري غير از آنها از اهل فتنه و گمراهي نيز خروج مي کنند، پس سفياني بر همه ي کساني که با او مي جنگند پيروز مي شود و چون قيام کننده اي در سرزمين خراسان قيام کرد سفياني لشکريان خود را بسوي او متوجه مي کند ولي بر او غلبه نمي يابند. [2] .
2- متقي هندي در کتاب «کنزالعمال» در روايتي از اميرالمومنين عليه السلام نقل مي کند که آن حضرت فرمود:
چون صاحبان پرچم هاي سياه آشکار گشتند [3] دهي از روستاهاي ارم يعني «دمشق»، فرو خواهد رفت، و بخش غربي مسجد «دمشق» سقوط خواهد کرد، در اين هنگام سه پرچم مختلف در شام ظاهر مي شود، پرچم اصهب، پرچم ابقع، و پرچم سفياني، پس سفياني از شام، وابقع از مصر، خروج خواهند کرد و سفياني بر همه ي کساني که با او مي جنگند پيروز خواهد شد. [4] .
[ صفحه 65]
3- مرحوم مير محمد صادق خاتون آبادي در کتاب «کشف الحق» از فضل بن شاذان نقل مي کند که: «زراره بن اعين» در روايتي از امام صادق عليه السلام روايت کرده است که فرموده:
استعيذوا بالله من شر السفياني و الدجال و غيرها من اصحاب الفتن، قيل له يا بن الرسول! اما الدجال فعرفناه، وقد بين من مضامين احاديثکم شانه، فمن السفياني وغيره من اصحاب الفتن وما يصنعون؟ قال عليه السلام اول من يخرج منهم رجل يقال له اصهب بن قيس يخرج من بلاد الجزيره، له نکاية شديدة في الناس و جور عظيم.
ثم يخرج الجرهمي من بلاد الشام، و يخرج القحطاني من بلاد اليمن ولکل واحد من هولاء شوکة عظيمه في ولايتهم ويغلب علي اهلها الظلم والفتنة منهم، فبيناهم اذ يخرج عليهم السمرقندي من خراسان مع الرايات السود.
والسفياني من الوادي اليابس من اودية الشام وهو من ولد عتبة بن ابي سفيان، و هذ الملعون يظهر الزهد قبل خروجه، و يتقشب يتقنع بخبز العشير والمللح الجريش، ويبذل الاموال فيجلب بذالک قلوب الجهال والاراذل، ثم يدعي الخلافة فيبايعونه ويتبعهم العلماء الذين يکتمون الحق و يظهرون الباطل فيقولون انه خير اهل الارض.
وقد يکون خروجه و خروج اليماني من اليمن مع الرايات البيض في يوم واحد و شهر واحد وسنة واحدة، فاول من يقاتل السفياني القحطاني فينهزم ويرجع الي اليمن فيقتله اليماني. ثم يفر الا صهب و الجرهمي بعد محاربات کثيرة من السفياني فيتبعهما و يقهر کل من ينازعه و يحاربه الا اليماني، ثم يبعث السفياني جيوشا الي الاطراف و يسخر کثير من بلاد و يبالغ في القتل و الفساد و يذهب الي الروم لدفع الملک الخراساني و يرجع منها منتصرا في عنقه صليب. [5] .
پناه ببريد به خداي تعالي از شر سفياني و دجال و غير اين دو از اصحاب فتنه ها. به آن حضرت عرض شد يا بن رسول الله! اما دجال را شناخته ايم و از مضامين
[ صفحه 66]
احاديث شما کارهاي او را براي ما روشن شده است ولي بفرمائيد: که سفياني و غير از او از اصحاب فتنه ها کيانند وچه کارهايي انجام مي دهند؟!!
فرمود: نخستين کسي که از اصحاب فتنه ها خروج کرد مردي است که به او (اصهب بن قيس) گفته مي شود، او از بلاد جزيره خروج مي کند، بدانديشي او درباره ي مردم شديد و ظلم و ستم او بسيار و اذيت و آزاري که از او به مردم خواهد رسيد فراوان خواهد بود.
آنگاه جرهمي از بلاد شام، و قحطاني از بلاد يمن خروج خواهند کرد و هر کدام از آنها در فرمانروائي خود قدرت و شوکت و عظمتي دارند و بر مردم کشور خود ستمهاي بسيار روا خواهند داشت. در اين هنگام که آنان در کمال قدرت و عظمت فرمانروائي مي کنند، ناگهان «سمرقندي» از جانب خراسان با پرچم هاي سياه عليه آنها خروج مي کند. [6] .
اما سفياني از وادي يابس که جزء سرزمين شام است، خروج مي کند واز نسل عتبه بن ابي سفيان مي باشد واين مرد ناپاک پيش از آنکه خروج کند اظهار زهد و بي اعتنائي به دنيا مي نمايد. و لباس کهنه و خشن مي پوشد و به نان و جو نمک نرم نسائيده يا نيم کوفته قناعت مي ورزد و با بذل اموال، دلهاي جهال و اراذل و اوباش را بخود متمايل مي سازد و پس از آن دعوي خلافت يعني: ادعاي حکومت و فرمانروائي مي نمايد. و آن دسته از علماء و دانشمندان دين به دنيا فروخته نيز که حق را پنهان و باطل را ترويج مي کنند تابع جهال و اشخاص نادان مي شوند و سر بر خط فرمان سفياني مي نهند و مي گويند: او بهترين مردم روي زمين است.
و چنين اتفاق خواهد افتاد که سفياني در شام خروج کند با خروج يماني که از يمن با پرچم هاي سفيد خروج مي نمايد در يک روز و يک ماه يک سال خواهد بود. و نخستين کسي که با سفياني خواهد جنگيد مردي بنام «قحطاني» خواهد بود پس قحطاني شکست مي خورد و از معرکه مي گريزد و به يمن مراجعت مي نمايد و به دست يماني کشته مي شود. و سپس اصهب، و
[ صفحه 67]
جرهمي بعد از جنگهاي فراوان از ترس سفياني پا به فرار مي گذارند و سفياني آنها را تعقيب مي کند و شکستشان مي دهد. و سفياني همه مخالفين خود را مغلوب مي سازد مگر «يماني».
سپس سفياني لشکريان خود را به اطراف مي فرستد و بسياري از شهرها! را مسخر خود مي سازد و در قتل و خونريزي مبالغه مي نمايد، و براي آنکه ملک و پادشاهي را از خراساني بگيرد (يا به عبارت ديگر نهضت خراساني را به شکست بکشاند) بسوي «روم» مي رود و از آنجا برمي گردد در حالي که نصراني شده و در گردن او صليب است.
اينها چند نمونه از احاديث مربوط به حوادث قبل از ظهور است که در آنها به خروج «ابقع» از مصر، و «اصهب» از بلاد جزيره، و «سفياني» از وادي يابس از سرزمين شام تصريح شده و بخوبي نشان مي دهد که زمان خروج اين سه نفر با نهضت خراساني در ايران مقارن است. ولي در عين حال بايد توجه داشت که تشخيص هويت افرادي چون: ابقع، و اصهب، وابرص، وافلق وامثال آن، براي ما که در اوائل قرن پانزدهم زندگي مي کنيم بسيار سخت و دشوار است و تنها چيزي که در اين باره مي توانيم بگوييم اين است که: الفاظ نام برده اوصاف القابي بيش نيستند و براي کسي اسم محسوب نمي شوند.
پاورقي
[1] براي اطلاع بيشتر به کتاب القاموس المحيط مجمع البحرين، معجم البلدان ج 5 ص 393 و مخصوصا لغت نامه ي دهخدا ماده «هجر» مراجعه فرمائيد.
[2] متن کامل اين حديث در بخش چهارم در موضوع «قيام هاشمي خراساني» تحت عنوان «روايات صريح تر» ذکر گرديده است.
[3] درباره ي «صاحبان پرچم هاي سياه» در بخش دوم تحت عنوان (قيام زمينه سازان دولت مهدي عليه السلام از مشرق آغاز مي شود) به طور مفصل گفتگو شده است به آنجا رجوع شود.
[4] کنزالعمال ج 11 ص 284، حديث مذکور به صورتي بسيار مفصل از امام باقر عليه السلام نيز روايت شده، براي اطلاع بيشتر به کتاب غيبت نعماني باب 14 ص 280-279 طبع صدوق مراجعه فرمائيد.
[5] کشف الحق يا اربعين خاتون آبادي ص 153، ط- چاپخانه محمدي اصفهان سال 1373. و منتخب الاثر جمله ي آخر ص 455 و غيبت طوسي ص 278 و بحار ج 52 ص 377 با عبارتي ديگر.
[6] ظاهرا مقصود از «سمرقندي» همان شعيب بن صالح تميمي است که فرمانده سپاه سيدهاشمي خراساني است و ما در بخش چهارم درباره ي اين سيد بزرگ انقلابي به تفصيل سخن گفته ايم.