چند نکته مهم
خواننده ي عزيز: بعد از مطالعه نمونه هائي از «اقوال دانشمندان» لازم است بررسي کوتاهي در اطراف گفتار، و اظهار نظر آنان درباره ي «سيدحسني» داشته باشيم، ولي پيش از آنکه درباره ي ابراز نظرها و توضيحات آنها اظهار نظر کنيم، بايد توجه داشته
[ صفحه 338]
باشيم که دانشمندان مزبور، با ترجمه ي سطحي حديث مربوط به سيدحسني، همگي آنها بدون توجه بمعناي کلمه ي (فتي) که در متن عربي حديث آمده است، برگردان فارسي آن را بمعني: «جوان» ترجمه نموده و گفته اند «سيدحسني جواني است خوش صورت و زيبا روي که از طرف طالقان و ديلم و قزوين خروج کند» در صورتي که کلمه «فتي» در لغت عرب هر چند که بمعناي جوان نيز آمده است ولي در تمام موارد استعمال، بمعناي «جوان» نيست، و اين کلمه نيز مانند ساير الفاظ عرب معناي وسيعي دارد و ما انشاءالله درباره ي اين کلمه (يعني: فتي) در ذيل حديث مربوط به حسني تحت عنوان روايات پس از نقل اصل حديث توضيح خواهيم داد که (فتي) بمعني جوانمرد است نه بمعناي جوان، زيرا اگر کلمه ي (فتي) در حديث مورد نظر تنها بمعناي جوان بود ديگر صفت «خوش صورت» که به دنبال آن آمده است لازم نداشت. و بهر حال بحث درباره آن در جاي خود خواهد آمد و اينک نکته ها:
الف: نکته ي اول اينکه: بايد توجه داشت که مؤلف کتاب «نورالانوار» و صاحب کتاب «کفايةالموحدين» و نويسنده کتاب «علائم الظهور» که درباره ي سيد حسني، اظهار نظر نموده و گفته اند: او دعوي امامت و نيابت و «بابيت» و دعوي بر باطل ننمايد علتش آنستکه: چون مؤلفين کتابهاي نامبرده در زماني مي زيسته اند که در اوج رواج مذهب فرقه ي باطله «بابيت» و «بهائيت» بوده است، از اينرو براي آنکه قيام «سيدحسني» را يک قيام الهي معرفي نموده و بمردم بفهمانند که قيام آن سيد انقلابي، عليه ظلم و بيدادگري و برانداختن نظام طاغوتي در ايران اسلامي است، و قيام او زمينه ساز قيام حضرت مهدي عليه السلام است، لذا فرموده اند: که وي ادعاي نيابت و بابيت نخواهد نمود، و با اين بيان، نهضت خداپسندانه سيدحسني را از نهضت مدعيان دروغين که بخاطر رياست چند روزه ي دنياي فاني، ايمان نداشته ي خود را بباد فنا مي دهند و مدعي امامت و نيابت و بابيت مي شوند جدا ساخته اند.
ب: نکته ي دوم اينکه نويسنده ي کتاب «علائم الظهور» ناظم الاسلام کرماني درباره ي «سيدحسني» اظهار عقيده نموده و گفته است: (عادل نباشد اما مثل سلطان عادل حکم کند) اين معنا از عبارت متن عربي حديث، که مفضل بن عمر، آنرا از امام صادق عليه السلام درباره ي خروج «سيدحسني» نقل کرده است، فهميده نمي شود بلکه
[ صفحه 339]
برخلاف گفته ي ايشان، آنچه از آن حديث مستفاد مي گردد، سراپا مدح و تعريف و توصيف و تمجيد است. و چنانچه ملاحظه خواهيد فرمود از آن حديث بوي کمترين بي عدالتي استشمام نمي شود، و نويسنده ي اين سطور: بسيار متعجب است که «ناظم الاسلام کرماني» اين بي عدالتي را چگونه و از کجاي حديث بدست آورده است.
ج: نکته ي سوم: اينکه «ناظم الاسلام کرماني» در قسمت اخير سخنان خود درباره ي «سيدحسني» به دوستان و اولاد خود سفارش کرده است: همينکه ديدند «حسن» نامي از طرف طالقان و قزوين ظاهر شد که صبيح المنظر و سنش از چهل سال کمتر بود، بسوي وي بشتابند تا در زير «لواء» و پرچم او بحضور امام زمان عليه السلام برسند، اولا: بايد توجه داشت که گرچه قيام کننده سيد است ولي نامش «حسن» نيست، و آنچه حديث مي گويد «حسني» است نه اينکه نامش حسن باشد، و ثانيا: اينکه وي سفارش کرده است که دوستان و اولادش از آن «سيد» پيروي کنند در حقيقت معنايش اين است که: او سخن اول خود را گفته است (عادل نباشد اما مثل سلطان عادل حکم کند) باز پس گرفته است.
د: نکته ي ديگري که در رابطه با توضيحات «ناظم الاسلام» پيرامون سن مبارک «سيدحسني» بايد بدان توجه داشت اين است که: وي گفته است: (و آن جواني است که سن او کمتر از چهل سال باشد) البته اين درست است که ممکن است از نخستين روزي که «سيد» شروع به فعاليت مي کند، و مردم را از خواب غفلت بيدار مي نمايد و کم کم جوانان و سالخوردگان را عليه طاغوتيان زمان مي شوراند، در نخستين روزهاي کمال و سنين جواني باشد، ولي اين مطلب از نص صريح حديث فهميده نمي شود بلکه آنچه از مفهوم اين کلمه گفته اند: از چهل سال ببالاست نه کمتر از چهل و بهرحال تعيين سن مبارک «سيد» اجتهادي پيش نيست هر چند که کلمه ي (فتي) در لغت بمعناي جوان هم آمده، و در برخي از روايات نيز درباره ي (خراساني) آمده است که (جواني از خراسان خواهد آمد و در پيشاپيش او شعيب بن صالح است).
زيرا اولا- سياق عبارت خود حديث «سيدحسني» گواهي مي دهد که مقصود از «فتي» در اين حديث، جوان بودن نيست، بلکه «جوانمرد» بودن است.
[ صفحه 340]
و ثانيا- اينکه: اين روايت (که جواني از خراسان خواهد آمد) صريح در حسني نيست، و بعلاوه احتمال مي رود که مقصود از آن سيد جوان، سيد ديگري باشد که البته بحث درباره ي او در جاي خود خواهد آمد.
ه- آخرين نکته اي که در رابطه با قسمت اخير سخنان «ناظم الاسلام» بايد توضيح دهيم اين است که: وي در کتاب «علائم الظهور» در ص 179 گفته است: «در کتاب «دارالسلام» نقل کرده است از کتاب «منتخب البصائر» حديث مفضل را و در باب خروج سيدحسني: عوض حسني، حسيني ذکر کرده است»
در مورد اين مطلب بايد گفت حقيقت اين است که: هر کس در اين باره هر گونه اظهار نظري بنمايد، حق دارد و هرگز نبايد کسي او را مذمت نمايد، زيرا همانگونه که ما قبلا توضيح داديم و مفصلا درباره ي سيدحسني، و سرگرداني نويسندگان بحث و گفتگو نموديم، علت اينگونه ابراز نظرها، همان اختلاف نسخه ها و عبارات گوناگون کتابهاست.
به هرحال، ما براي اينکه اطمينان خاطر بيشتري پيدا کنيم: به هر دو کتاب (يعني: هم به کتاب «دارالسلام» و هم به کتاب «منتخب البصائر») مراجعه نموديم، ولي متأسفانه در آن دو کتاب چنان مطلبي را، بدان صورت که «ناظم الاسلام» در کمال صراحت نقل کرده بود نيافتيم، بلکه پس از تحقيق و بررسي هر دو کتاب، به اين نتيجه رسيديم که: چون مرحوم «عراقي» صاحب کتاب «دارالاسلام» پس از نقل حديث «مفضل» جريان خروج سيدحسني را بنقل از بحار علامه مجلسي از کتاب «منتخب البصائر» حسن بن سليمان حلي آورده است، و به دنبال آن گفته است که حسن بن سليمان در حديث مفضل، پس از ذکر اولين کلمه ي «حسني» در تمام موارد ديگر حديث، بجاي کلمه ي حسني، لفظ حسين عليه السلام را نقل نموده است، از اينرو ناظم الاسلام کرماني چنين نتيجه گرفته است که پس بايد آن سيد انقلابي، حسيني باشد.
البته بايد توجه داشت که گرچه نتيجه ي بررسي برخي از روايات مربوط به «حسني» همين است و ما نيز با اين نتيجه گيري ناظم الاسلام کرماني، در حسيني بودن آن سيد انقلابي و انقلابگر اصلي که صاحب واقعي انقلاب، و فرمانرواي مطلق ايرانيان است، موافقيم (و حسني بودن و يا حسيني بودن هم براي ما مطرح نيست چه آنکه هر
[ صفحه 341]
دو آن امام نور واحدند، (و الحسن و الحسين امامان قاما أو قعدا) و فرزندان آن دو بزرگوار و فرزندان فرزندانشان نيز که براي احقاق حق و اماته باطل قيام مي کنند براي هيچکس از مردمي که طرفدار حقند، تفاوتي ندارند) ولي حديث کتاب «منتخب البصائر» بر حسيني بودن آن سيد انقلابي دلالت نمي کند، بلکه تمامي آن حديث در رابطه با حرکت دشمن شکن (سيدحسني) است مگر آنکه، همانگونه که سابقا گفتيم قائل شويم که اين اشتباه از ناحيه ي نسخه برداران حديث، صورت گرفته است.
به هر حال در مورد برخي از احاديث مربوط به «سيدحسني» اختلافاتي در لفظ حسني و حسيني، در کتابهاي موجود فعلي روي داده است که ما هم اکنون قسمتي از آنها را براي اطلاع خوانندگان عزيز در اينجا مي آوريم، و به تجزيه و تحليل آنها مي پردازيم باشد که در نتيجه ي نقل آن روايات «سيدحسني» را شناخته و با آن سيد بزرگ انقلابي آشنا شده و از راهنمائيهاي داهيانه، و رهبريهاي خردمندانه و خدا پسندانه اش در صورتي که لايق باشيم، بهره مند گرديم. و از خداوند ياري مي جوئيم که توفيق شناخت، و تشخيص راه حق از باطل و شناسائي سيدحسني و خراساني را به ما مرحمت فرمايد.