بازگشت

اقوال دانشمندان


اکنون براي روشن شدن واقعيت مطلب، راجع به قيام بي نظير اين سيد بزرگ انقلابي، و آشنائي هر چه بيشتر، با شخصيت ممتاز و ناشناخته ي وي (خواه بعنوان حسني و خواه بعنوان حسيني) که آغاز انقلاب و حرکت اسلامي او از بلاد شرق و ايران، و از يک منطقه ي جغرافيائي خاص، بنام «خراسان» شروع مي شود و دعوت اسلامي او در ميان ايرانيان ديندار، و شيعيان محروم اين منطقه ي عظيم، و طرفداران سرسخت خاندان رسالت است، و قيام پرارج و نهضت پرثمرش، مستضعفان و ستمديدگان را اميدوار، و استکبارپيشگان و زراندوزان و مالپرستان و جاه طلبان مادي را مأيوس و جهانيان را دچار حيرت و شگفتي مي سازد، و انقلاب پرآوازه اش پشت استکبار جهاني را مي لرزاند، و دنيايي را دگرگون مي کند، و انقلاب اسلامي وي تا ظهور ولي مطلق الهي و انقلاب جهاني حضرت مهدي عليه السلام ادامه خواهد داشت، نخست گفتار برخي از دانشمندان گذشته را که درباره ي شخصيت و هدف وي اظهار نظر نموده اند مي آوريم، و



[ صفحه 333]



سپس عين رواياتي را که از ائمه ي معصومين عليهم السلام درباره او روايت شده است نقل مي کنيم، و تا جائي که مجال بحث و گفتگو باشد و فرصت اجازه دهد، به توضيح و تشريح آنها مي پردازيم، تا اينکه با نيروي لايزال الهي و کمک اخبار و احاديث آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم نظر صحيح درباره ي آن سيد پرشور و انقلابي که خواه ناخواه از دودمان پاک نبي گرامي، و از نوادگان اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام است، روشن شود.

و اينک اقوال دانشمندان:

1- در کتاب «نورالانوار» تأليف: شيخ علي اصغر بروجردي که در سال 1301 هجري در زمان «ناصرالدينشاه قاجار» بچاپ رسيده است، پيرامون نهضت «سيدحسني» چنين مي نويسد:

«از جمله ي علامات، که حتميه ي قريب به ظهور است، خروج «سيدحسني» است، و او، جوان خوشروئي خواهد بود که از طرف «ديلم» و «قزوين» خروج خواهد نمود، و به آواز فصيح بلند، فرياد خواهد کرد که «(اي مردم) بفرياد برسيد آل محمد بيچاره را که از شما ياري مي طلبد».

مؤلف کتاب «نوارالانوار» پس از آنکه قسمتي از حديث مفصل «مفضل» [1] را که از امام صادق عليه السلام درباره ي خروج «سيدحسني» رسيده است نقل مي کند، در توضيح آن حديث چنين مي گويد:

«و اين جوان يعني: سيد حسني، يا از اولاد امام حسن بن علي بن ابيطالب عليه السلام است، يا آنکه (حسن) نام دارد يا ملقب به «حسني» خواهد بود. ادعاي نيابت و «بابيت» حضرت مهدي عليه السلام را نمي کند، بلکه (او) شيعه ي اثناعشريه است، و مردم را به بدي و باطل دعوت نخواهد نمود، و لکن به بزرگي و مطاعيت و رياست خواهد رسيد، و گفتار و کردار او موافق با شريعت حضرت خاتم النبيين صلي الله عليه و آله و سلم مي باشد، و لکن در آن زمان کفر، عالم را فروگرفته باشد و مردم از دست آنها به تنگ آمده باشند که آنجوان حسني فرياد برآورد که بفرياد برسيد مضطر بي چاره را در آن وقت جمعي از مؤمنين که مستعد باشند او را



[ صفحه 334]



اعانت (و ياري) نمايند، و او کم کم به کفار غلبه جويد و از ايشان بکشد و قوت بگيرد تا آنکه جمعيت او بسيار شوند.

و دور نيست که به طريقه ي سلاطين عادله حرکت نمايد تا آنکه با جمعي کثير و جمي غفير وارد کوفه گردد، و اين در وقتي است که «کوفه» آباد شده باشد، و محل سکناي بزرگان باشد، و در لشکر او طوايف مختلفه باشد، که از آن جمله باشند «طايفه ي زيديه» که قائل به امامت «زيد بن علي بن الحسين، يا زيد بن حسن بن علي ابيطالب عليه السلام» باشند و «زيديه» از عسکر (و لشکر) او، از اطاعت و انقياد حضرت «قائم عليه السلام» سرباز زنند، و آن طايفه از اعراب خواهند بود، نه از اعجميين (يعني: نه از عجمها، و ايرانيان) و خصوصيات ديگري هم دارد که انشاء الله (در هنگام نهضت وي ظاهر خواهد شد). [2] .

2- مرحوم سيداسماعيل طبرسي نوري، در کتاب «کفايةالموحدين» درباره ي خروج «سيدحسني» با نقل حديث «مفضل بن عمرو» و توضيحاتي که از خود، بر آن افزوده است، چنين مي نويسد:

«ششم: از علامات حتميه ي، خروج «سيدحسني» است. و آن جوان خوش صورتي است که از طرف «ديلم» و «قزوين» خروج نمايد و به آواز بلند فرياد کند که بفرياد برسيد آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم را که از شما ياري مي طلبد و اين سيدحسني ظاهرا از اولاد امام حسن مجتبي عليه السلام باشد و او دعوي بر باطل ننمايد و دعوت برنفس خود نکند، بلکه از شيعيان خلص ائمه ي اثناعشر و تابع دين حق و دعوي نيابت و مهدويت نخواهد نمود و لکن مطاع و بزرگ و رئيس خواهد بود.

و در گفتار و کردار موافق است با شريعت مطهره حضرت خاتم النبيين صلي الله عليه و آله و سلم و در زمان خروج او چون کفر و ظلم عالم را فرو گرفته باشد و مردم از دست ظالمان و فاسقان در اذيت و آزار باشند و جمعي از مؤمنين نيز مستعد باشند از براي دفع ظلم ظالمين در آنحال «سيدحسني» استغاثه نمايد از براي نصرت دين آ محمد صلي الله عليه و آله و سلم پس مردم او را اعانت نمايند خصوصا گنجهاي «طالقان» و ظاهرا مراد از اين «طالقان» طالقان (ديلم) باشد نه طالقان شام اين گنجها از طلا و نقره نباشد، بلکه مردان شجاع قويدل و مسلح



[ صفحه 335]



و مکمل که بر اسبهاي اشهب (که کنايه از وسائط نقليه و مرکبهاي سواري است) سوار باشند و در اطراف او جمع گردند و جمعيت او زياد شوند، و بنحو سلطان عادل در ميان ايشان حکم و سلوک نمايد، و کم کم بر اهل ظلم و طغيان غلبه نمايد (و از مکان و جاي خود تا کوفه) زمين را از لوث وجود ظالمان و کافران پاک گرداند، و چون با اصحاب خود وارد کوفه شود به او خبر مي دهند که حضرت حجة الله مهدي آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم ظهور نموده است و از مدينه بکوفه تشريف آورده است، پس «سيدحسني» با اصحاب خود بخدمت آن حضرت مشرف مي شوند، و از آن حضرت مطالبه دلايل امامت و مواريث انبياء مي نمايد.

حضرت صادق عليه السلام مي فرمايد: بخدا قسم که آن جوان خود، آن حضرت را مي شناسد و مي داند که او بر حق است ولکن مقصودش اين است که حقيقت او را بر مردم و اصحاب خود ظاهر نمايد. پس آن حضرت دلايل امامت و مواريث انبياء را از براي او ظاهر نمايد در آن وقت «سيدحسني» و اصحابش بيعت خواهند نمود مگر عده ي قليلي از اصحاب او که چهار هزار نفر از «زيديه» باشند که مصحفها و «قرآن» در گردن ايشان حمايل است، و آنچه مشاهده نمودند از دلايل و معجزات آنرا حمل بر سحر مينمايند، و مي گويند، اين سخنان بزرگي است و همه ي اينها سحر است که بما نموده و نشانداده اند، پس حضرت حجت عليه السلام آنچه ايشانرا موعظه و نصيحت نمايد، و آنچه اظهار «اعجاز» نمايد، در ايشان اثر نخواهد نمود. و حضرت تا سه روز ايشان را مهلت مي دهد و چون موعظه ي آن حضرت و آنچه حق است قبول ننمايند، حضرت امر فرمايد که گردنهاي ايشان را بزنند، و حال ايشان بسيار شبيه است بحال خوارج نهروان که در لشکر حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام و در جنگ «صفين» بودند. [3] .

3- ناظم الاسلام کرماني، در کتاب «علائم الظهور» در مقاله ي پنجم، که تحت عنوان «علائم الظهور» آورده است در مورد خروج «سيدحسني» چنين مي نويسد:

از علائم حتميه، خروج «سيدحسني» است. و آن جوان خوش صورتي است که از طرف «طالقان» و «ديلم» و «قزوين» خروج کند، و يا او آن سيدي است از اولاد



[ صفحه 336]



حضرت امام حسن عليه السلام و يا نام او «حسن» باشد، و يا ملقب به «حسني» است. دعوي امامت، و نيابت و بابيت نکند، و مردم را بخود دعوت ننمايد بلکه مردم را به اتحاد و ترقي اسلام دعوت کند عادل نباشد اما مثل سلطان عادل حکم کند، مردم از اطراف دور او را بگيرند. اين شخص، از قزوين تا کوفه را امن و منظم کند و زمين ايران را از لوث ظلمه پاک کند و آن جواني است که سن او کمتر از چهل سال باشد، و خوش صورت و پاک عقيدت باشد. [4] .

سپس ناظم الاسلام کرماني، در دنباله ي سخنان خود پيرامون «نهضت سيدحسني» چنين مي گويد: (در باب خروج سيدحسني) عبارات کتب مختلف است و مؤلف، فقط (در اين مورد) بنقل از کتاب «کفايةالموحدين» اکتفا مي نمايد. و آنگاه وي جريان نهضت «سيدحسني» را مطابق آنچه که ما از مرحوم طبرسي نقل نموديم از اول تا به آخر از همان کتاب کفايةالموحدين نقل کرده، و سپس در جاي ديگر از همان کتاب چنين مي نويسد:

خروج سيدحسني وقتي است که در «ايران» پادشاه مقتدر نباشد. و پس از غلبه ي کفر و ظلم و قتل و نهب، خروج سيدحسني است از طالقان و ديلم، چنانچه سابقا ذکر شد. و از اخبار استفاده مي شود که اين «سيد» دعوت بخود نکند اما مثل پادشاه رفتار کند و اين در وقتي است که ايران پادشاهي نداشته باشد و جمهوري گردد و يا هرج و مرج گردد. يا ملوک الطوايف شود. [5] .

و آنگاه اين دانشمند در آخر کتابش پيرامون نهضت سيدحسني چنين مي گويد:

«در کتاب «دارالاسلام» نقل کرده است از کتاب «منتخب البصائر» حديث «مفضل» را و در باب خروج «سيدحسني» عوض حسني، حسيني ذکر کرده است. پس قدر متيقن اين است که: سيدي از اولاد فاطمه عليهماالسلام از طالقان و ديلم خروج کند و به طرف «قزوين» آيد، «و ايران» را از شر کفار نجات دهد و اسلام را قوت دهد، اهل ايران را از شر سلطنت و ضررهاي سلاطين و ظلمه آسوده کند خواه حسني باشد خواه حسيني و اين در وقتي است که امر بر مسلمانان سخت شود از طرف کفار و ظلمه، و مردم يکي



[ صفحه 337]



يکي، دوتا دوتا، دور سيدحسني (و يا حسيني) را گرفته و کم کم او آشکار و قوت گيرد، تا آنکه (در نتيجه) بطرف «نجف» حرکت کند و همه جا با فتح و پيروزي باشد.

در کتاب «نورالانوار، فارسي» گويد: اين سيد، يا از اولاد امام حسن بن علي ابيطالب عليه السلام است، يا آنکه حسن نام دارد و يا ملقب به «حسني» خواهد بود، و ادعاي نيابت و «بابيت» حضرت مهدي عليه السلام را نمي کند و مردم را به بدي و باطل دعوت نخواهد نمود و لکن به بزرگي و مطاعيت خواهد رسيد. سابقا ذکر کرديم شخصي است خوش صورت که سن او کمتر از چهل سال باشد.

خوشا بحال اهالي طالقان که او را ياري کنند و از اخبار مستفاد مي گردد که اشخاص «مختلف العقيده» در زير لواء او جمع شوند و عاقبت عقايد آنان خوب شود جز چهار هزار نفر بقول صاحب «کفايةالموحدين» و چهل هزار نفر بقول صاحب «نوارالانوار» و «بحار»، و شايد اين مخالفين از اهل «ري» باشند که در برخي از اخبار آمده است که با امام (زمان) عليه السلام مخالفت و جدال خواهند نمود. اگرچه در اخبار تصريح شده است که از «زيديه» باشند، و مؤلف، دوستان دوستان و اولاد خود را وصيت مي کند: همينکه ديدند «سيدي» حسن نام، از طرف «طالقان» و «الموت» يعني: قزوين، ظاهر شد که صبيح المنظر و سنش کمتر از چهل سال باشد، و مدعي سلطنت و امري نباشد، بشتابيد بسوي او، و در زير لواي او گرد آئيد تا آنکه بتوسط آن لواء، برسند بحضور امام موعود چه آنکه راحت و امنيت و ظفر و فتح، و دنيا و آخرت با آن لواء (يعني پرچم آن سيد) است و «العاقبة للمتقين» و پرهيز کنند از خيالات و اوهام که اين شخص (العياذ بالله) سيد نيست، يا زاهد و عابد نيست و يا ضعيف و بي معين است [6] .


پاورقي

[1] متن عربي اين حديث، و ترجمه ي آن را به دنبال «اقوال دانشمندان بطور مفصل نقل خواهيم نمود».

[2] نورالانوار، نور هشتم، در بيان علامات ظهور، علامت چهل و هشتم.

[3] کفايةالموحدين 4 جلدي، ج 3، ص 403، در علامات حتميه.

[4] علائم الظهور کرماني، ص 108 تا 110.

[5] علائم الظهور کرماني، ص 113.

[6] علائم الظهور کرماني، ص 179 تا 181.